افغانستان کشوری کوهستانی است که رشتهکوههای وسیع آن سرچشمهی رودخانههای مختلف برای تأمین آب کشورهای همسایه به شمار میرود. سالیانه در حدود 80 میلیارد مترمکعب آب در افغانستان حاصل میشود که 60 میلیارد مترمکعب آن به کشورهای همسایه جاری است. در این میان، در حدود 48 میلیارد مترمکعب آب از طریق رود کابل با گذر از 11 استان در افغانستان به رود سند در پاکستان میریزد. در طی سال های گذشته دولت افغانستان با همکاری دولت هند در تلاش برای احداث 12 سد بر روی رود کابل است تا بتواند بخشی از برق موردنیاز کشورش، تأمین آب شرب سالم، تأمین آب بخش کشاورزی و احیاء زیستگاههای مختلف این مناطق را تحصیل کند.
رود هیرمند که از 40 کیلومتری غرب کابل و از ارتفاعات کوه بابا سرچشمه میگیرد، پس از طی مسیر 1100 کیلومتری به دریاچه هامون میریزد. دولت افغانستان در 4 فروردین 1400 سد کمال خان که بر روی رود هیرمند ساختهشده است را افتتاح نمود. این سد توانایی ذخیره 52 میلیون مترمکعب آب برای تولید 9 مگاوات برق و آبیاری 80 هزار هکتار زمین را دارد. افغانستان یک کشور زراعتی است که با وجود منابع عظیم آبی و معدنی، نرخ بیکاری در آن 40% و فقر 60% است و معضل غذا به عنوان یکبار سنگین بر شانههای اقتصاد جنگزده و راکد آن بهحساب میآید. در شرایطی که کمکهای خارجی در حال کاهش است، دولت این کشور سعی دارد تکیه و توان خود را به بخش کشاورزی و منابع معدنی معطوف سازد و در کنار آن با احداث راههای ارتباطی از مسیر کشورهای همسایه، دسترسی خود را به بازارهای جهانی افزایش دهد تا بتواند تولیدات و محصولات زراعتی و معدنی خود را به بازارهای جهانی برساند. برنامه احداث سدهای آب در نقاط مختلف این کشور به عنوان موتورهای محرک بخش کشاورزی افغانستان بهحساب میآید. اما استفاده و مدیریت این منابع آبی که حیات در سایر کشورها نیز به آن وابسته است، مسئلهای فراتر از مرزهاست که میبایست باتدبیر و گفت و گو به نتیجه نهایی برد-برد میان ملتهای منطقه برسد. در این صورت است که همپوشانی، همکاری و اشتراک منافع میان افغانستان و کشورهای همسایه میتواند به عنوان مکمل و تقویتکننده یکدیگر عمل کند.
با افتتاح سد کمال خان، مردم افغانستان غرق در شور و شعف شدند اما نقطهی نامتجانس این افتتاحیه، صحبتهای ضد و نقیض آقای اشرف غنی به عنوان رئیسجمهور افغانستان بود که میتواند آیندهی بهرهمندی ملتها از این پروژه مهم را با چالش و تضاد منافع مواجه کند. مردم سیستان در دو طرف مرزهای سیاسی، دارای یک تاریخ، فرهنگ، زبان، دین و نژاد واحد هستند. عمامهی سیستانی و زبانی که آقای اشرف غنی سعی میکرد جملاتی با آن بیان کند، میراث هویتی مشترک تمام ملت سیستان و بلوچستان بزرگ است، بنابراین شکوفایی در یکسوی مرز سیاسی و تشنگی در سوی دیگر آن نه برای سیستانی ارزشمند است و نه چنین اتفاقی را میتوان در میان مردمی متصور شد که قرنها از یک رود سیراب و از یک باد 120 روزه نفسهایشان به شماره افتاده است. شعارهای پوپولیستی همواره زمینهساز محروم ماندن تمام ملت سیستان شده است. نه جریان بیحساب آب از افغانستان به ایران توانست اینسوی مرز (ایران) را به شکوفایی رساند و نه قطع یا کاهش حق آبه ایران میتواند آنسوی مرز (افغانستان) را به رونق برساند.
تاریخ ثابت کرده است که منفعت و ضرر مردم هردو طرف مرز یکسان و تحت عوامل مشترک است. بنابراین، نظامهای سیاسی هردو کشور باید در برنامهریزیها و سیاستهای توسعهای خود باید آنسوی مرز را نیز به عنوان یک بخش جداییناپذیر از شرط موفقیت خود در نظر بگیرند. بادهای 120 روزه، تخریب محیطزیست، خشکسالی، بیابانزایی، از بین رفتن گونههای مختلف گیاهی و جانوری، بلااستفاده باقی ماندن زمینهای مستعد کشاورزی به دلیل عدم وجود آب کافی، سیل مهاجرت، افزایش کشت مواد مخدر، نفوذ گروههای تروریستی و... ازجمله تهدیدات اساسی هستند که مرز سیاسی نمیشناسد و تاریخ، فرهنگ و موجودیت سیستانیهای دو طرف مرز را با خطر نابودی مواجه میکنند. سرنوشت مردم سیستان بزرگ چنان به هم گره خورده است که آنها با وابستگیهای خونی خود، هزاران سال باهم زندگی کردهاند، آب افغانستان و مسیر تجاری چابهار به عنوان داشتههایی هستند که سیستانیهای دو طرف مرز در طبق اخلاص در مقابل یکدیگر میگذارند و فراموش نمیکنند که سیاسیون، میهمانان یکروزه هستند، میآیند و میروند و به حرمت میهمان بودن نیز احترام میشوند، اما عموزادگان دو طرف مرز قرار است تکیهگاه و کمربسته یکدیگر در برابر خشونت طبیعت و جبر زمان باشند.موضعگیریهای سیاسیون دو کشور در طی چند سال اخیر در مسئله آب باعث جنجالهایی شده که روابط بین دو کشور را گاهی با سایه تاریک مواجه میکرد اما مردم دو طرف مرز همچنان در کنار یکدیگر ماندند. طی هزاران سال، هرگاه اختیار کار و تصمیم به دست مردم سیستان بود، هیرمند؛ رستم پرور، سرسبز و پرنعمت بود. آنها خود میدانستند و میدانند چگونه باهم کنار بیایند و چگونه رحمت الهی را برای زنده ماندن باهم تقسیم کنند.
تبدیل شدن مسئله آب به موضوع همکاری بین دو کشور میتواند ثمرات عظیمی برای هردو طرف مرز به ارمغان بیاورد. انتقال دانش و تجربیات از جمهوری اسلامی ایران برای مدیریت آب و مصرف بهینه آن در بخش شرب و کشاورزی به جمهوری اسلامی افغانستان و همچنین تلاش مشترک برای حفظ محیطزیست، جلوگیری از بیابانزایی، همکاری درزمینه کنترل طوفانهای شن و ریز گردها، احیاء و تقویت تالابها به عنوان زیستگاه حیاتی منطقه، سرمایهگذاری متقابل در بخش آب، کشاورزی، دامداری، اشتغال و عرضه خدمات میتواند در اقتصاد هردو کشور نقش بارزی ایفا کند. پتانسیلهای مختلف همکاری مردم دو طرف مرز در راستای امنیت، ثبات و توسعه هردو کشور نقش اساسی دارد. به همین خاطر، سیاسیون و دولتمردان هردو کشور در موضعگیریها، تحلیلها و بیانات خود باید عمق وابستگیهای تاریخی و همچنین نفع و ضرر مردم دو طرف مرز را مدنظر قرار بدهند. شعارهای پوپولیستی فقط زمان را برای همکاری ملت دو طرف مرز به هدر میدهد. همکاری و اشتراک منافع باید طوری ترسیم و اجرایی شود که به شکوفایی بهرهمندی منطقه کمک کند. بایستی سیستان در موسوی مرز مثل توصیف شاهنامه، سرسبز و مرد پرور باشد. برای نیل به این هدف لازم است اولا مسئله آب به خود مردم سیستان بزرگ واگذار شود. دوم، دولتها صرفاً نقش تسهیلکننده، اجرایی و سرعت بخش به تصمیمات مردم سیستان را بازی کنند. سوم، سرمایهگذاریهای مشترک و همکاری در هردو سوی مرز میان دولتها صورت بگیرد. چهارم، مزیتهای مطلق و نسبی مناطق هردو طرف مرز درنتیجهی کار مشترک شناسایی، تنظیم و تقویت شوند تا از مجرای آن، مشارکت عمیق و دوام با حداکثر بهره وری حاصل شود.