فیلم «پدر» (the father) اولین ساخته سینمایی «فلوریان زلر» است که بر اساس نمایشنامهای به همین نام از او ساختهشده است. «زلر» در این فیلم به روایت مقابله پدر سالخوردهای به نام آنتونی با زوال عقل پرداخته و برای خلق این داستان از بازی بازیگرانی چون «آنتونی هاپکینز» و «الیویا کلمن» بهره برده است.
مشکلات ناشی از این عارضه و درماندگی نزدیکان در نگهداری بیمار البته پیشازاین بارها موردتوجه کارگردانهای بسیاری از سراسر دنیا و دستمایه ساخت فیلمهایی چون «هنوز آلیس» ساخته ریچارد گلتزر و واش وستمورلند، «شاعری» ساخته لی چانگ دونگ، «جدایی نادر از سیمین» ساخته اصغر فرهادی و ... قرار گرفته است، اما آنچه «پدر» را از دیگر آثار متمایز میکند فرم بهکاررفته در روایت این بیماری است.
فیلم با موسیقی دلهرهآور و سحرانگیز «لودویکواناودی» آهنگساز ایتالیایی و اطلاع «آن» از جروبحث میان پدر خود آنتونی و پرستارش آغاز میشود. موضوع این فیلم، گمشدن ساعتی است که پیرمرد مدعی است که آنجلا آن را دزدیده؛ ساعتی که در گنجه حمام پیدا میشود و اشاره مستقیمی است به بیماری آنتونی. این موتیف (گمشدن و پیدا شدن ساعت) البته بارها در داستان تکرار میشود و پرواضح است که معنایی جز گم کردن زمان ندارد. آنتونی پیرمرد تنهایی است که با شنیدن خبر سفر دخترش به پاریس، دچار مشکلات ذهنی میشود. درواقع نقطه آغاز بحران، شنیدن این خبر و ترس و وحشت آنتونی از تنها ماندن است که سبب میشود در ادامه مجموعهای از انسانهای واقعی (اما درعینحال خیالی!) در ذهنش ساخته شوند. آنتونی در این صحنه، جمله کلیدی داستان را روایت میکند: «پس از تو چه به روز من میآید؟»
درصحنه بعد کارگردان اولین شوک ناشی از فرم خاص روایت را به مخاطب وارد میکند. آنتونی که در خانه خود در حال خالی کردن پلاستیکهای خریدش است، به ناگاه با مرد جوانی مواجه میشود. مردی که مدعی است شوهر «آن» است و این خانه نیز خانه اوست. از همین صحنه است که مخاطب با تکههای درهمریخته پازلی روبهرو میشود که تا پایان فیلم موفق به چیدمان صحیحی از آنها نمیگردد. نقش دختر، پرستار و داماد آنتونی بارها با چهرههای متفاوت تکرار میشود و اتفاقات تکراری چون خرید مرغ، گمشدن و پیدا شدن ساعت توسط چهرههای مختلف در شرایطی مشابه مدام تکرار میشود؛ البته این روند شامل تکرار اشیاء و مکانهایی چون صندلی، پنجره، تابلو و راهرو نیز میشود.
همه این موارد باعث سردرگمی مخاطب میشود، اما نه از جنسی کلافه کننده، زیرا کارگردان از ارائه این آشفتگی که به مدد شوکهای فراوان تا انتها از جذابیت بسیار برخوردار است هدف خاصی را مدنظر داشته است. «زلر» با انتخاب این فرم نه به دنبال روایت صرف که در پی نگریستن به جهان از دریچه نگاه پدری است که دچار زوال عقل است. پدری که واکنشی جز خشم در مقابل غم طرد شدن از سوی دختر خود ندارد. البته ذهن آنتونی در مواجهه با این احساس و همزمان با پیشرفت بیماری تصاویر و اتفاقات تازهای خلق میکند که تشخیص واقعی بودن یا نبودن آن برای مخاطب نیز همچون بیمار دشوار است. از این نمونه است اشاره به وجود لوسی دختر دیگر آنتونی. وجود قاب عکس کنار تخت آنتونی که او را در کنار دو دختر جوان نشان میدهد و نیز صحنه یادآوری ملاقات او با لوسیِ تصادف کرده در بیمارستان که البته وجود این فرزند را قوت میبخشد. به نظر میرسد که مسئله حضور لوسی در گذشته آنتونی به سبب رابطهای که بارها به جزییات آن اشاره میشود از چفتوبست مناسبی برخوردار باشد، اما در نگاهی دقیق میتوان به وجود او نیز با تردید نگریست.
پیرمرد در خلال دیالوگهای خود تعمداً با افراد مختلف از مهر و علاقه بسیار خود به لوسی سخن میگوید و از این طریق «آن» را دچار رنج بسیار میکند. به بیانی دیگر خشم ناشی از رهاشدگی توسط «آن» میتواند ذهن آنتونی را بر آن داشته باشد تا در یادآوری خاطرات خود از تصویر دختر قرمزپوش تابلوی بالای شومینه، دختر دیگری به نام لوسی خلق کند. تکرار تکیهکلام لوسی که آنتونی بارها با عشق از آن یاد میکند (بابا جونی) از زبان «آن»، اشاره مؤکد آنتونی به آرزوی مرگ «آن» و شرکت در مراسم خاکسپاری او در حضور پرستاری که برای اولین بار با او ملاقات میکند (در دیالوگها به مرگ لوسی اشاره میشود)، تأکید چندباره «آن» و آنتونی به تابلوی روی شومینه (لوسی در نگاه آنتونی نقاش است) این مدعا را قوت میبخشد.
به نظر میرسد این واکنش نوعی ترفند ذهنی است که ذهن ناهشیار پدر به کار میبندد تا او بتواند با نسبت دادن جنبه پرمهر «آن» به فرزندی خیالی به نام لوسی با رنج جدایی از «آن» کنار بیاید. اینگونه این دوری نه عملی اختیاری از جانب «آن» که اجباری تحمیلشده از جانب سرنوشت قلمداد میشود و پدر از این طریق سپری آهنین در مقابل حقیقت برابر خود گرفته و به بقا ادامه میدهد.
فیلم «پدر» تا پایان پر است از تکههای درهمریختهای که گرچه بیننده را به قطعیت نمیرساند، اما نتیجه مطلوب کارگردان را حاصل میکند. نتیجهای که جز دریافت آشفتگی، پریشانی و درنهایت همذاتپنداری با پدری که یکه و تنها در خانه سالمندان بهمرور گذشته خود میپردازد نیست، گذشتهای که زوال عقل چیزی از شیرینی یادآوری مهر و عشقی که پدر از «آن» دریافت داشته نیز باقی نمیگذارد.