عارضم خدمتتون که این روزها بنده عجیب درگیر پیدا کردن یه راهیام که سن واقعیمو نشون بده و بتونم بالاخره، واکسن بزنم. لابد الان میخواین بگید تو که سنی نداری که باید خدمتتون عرض کنم هیچوقت یه ایرانی رو تهدید نکنید! عه! نه! اون واسه یه جای دیگه بود. صبر کنید...
آهان این بود، only god can judge us! عه! اینم نبود... بابا صبر کنید... هولم نکنید! آهان فهمیدم! قضیه این بود که هیچوقت از روی ظاهر کسی رو قضاوت نکنید. آخیش! بالاخره درست شد!
داشتم میگفتم! شما بهظاهر امر نگاه نکنید که خوب مونده، اصل داستان یه چیز دیگهست. واقعیتش اینه که زمان ما شناسنامه و این داستانا نبود که! پدرِ بزرگوار بنده یه دفترچه راهنما داشت که اسم بچههاشو توی اون مینوشت. دیگه خیلی که اسمها توی دفترچهاش قاطی شد و کلافهاش کرد رفت اداره ثبتاحوال که نتیجه حالاتشو ثبت کنه و برامون سِجِل بگیره که خورد به کرونا، گرونی، تحریم و خلاصه این شد که ما الان چهار، پنج دههست که منتظر یه سِجِل هوشمند موندیم! حالا شما ببین با این اوضاع من چطوری باید ثابت کنم که به سن مجاز رسیدم و دلم واکسن میخواد!
بههرحال یه درد دلی بود که اول کاری گفتم براتون بکنم. هرچند میدونم سطح دغدغه شما دوستان خیلی پایینتر از این حرفاست و الان دارید جدول قطعی برق رو مرور میکنید که شاید بفهمید برقتون کِی قراره بره و کِی قراره بیاد! شایدم نیومده بره و حواستون نباشه!
خلاصه که بههرحال شما هم حق دارید دغدغههای عامیانه خودتون رو داشته باشید و گوشتون به سخنان چند صد ریشتری ما بدهکار نباشه! این همه براتون از خربزه قصههای آموزنده درآوردیم یه تشکر خشکوخالی کردید؟! یه بار گفتید آقا دمت گرم، زندگیم زیرورو شد بیا اینم دستمزدت؟! یکدفعه بلیت سفرهای خارجه برامون خریدید که بریم اونجا و از همونجا شما رو به صبر و استقامت دعوت کنیم؟!
هییی! یه کم قدرشناسی تو وجودتون نیست! بیچاره ما که انقدر جونمون رو میگیریم کف دستمون و برای شما تحت هر شرایطی برنامههای ویژهای داریم!
خیلی دلم شکست واقعاً! چرا انتقام برنامههای قبلی رو از برنامههای جدید میگیرید؟! یه نگاه به پراید خراب و خسته من بکنید! خودتون شرمتون نمیشه که به خاطر قیمت خودرو غر میزنید؟! حالا گوشت، مرغ و تخممرغ گرون شد مثل بچههای خوب و سربهراه رفتید توی صف تنظیم بازار و چیزی نگفتید، حالا یه کم میخوان خودرو رو گرون کنن صدای اعتراضتون دراومده؟! بیادبها!
بعد این وسط با این اعصاب ما که به خاطر شور و شوق خدمتگزاری انقدر خراب و داغان شده بِدو بِدو رفتید مدال برنز مسابقات جهانی رو آوردید؟! اونم تو چه رشته «وزنهبرداری»!! نمیگید قلب ما میگیره؟! نمیگید همینجوری درد و بلا به درد و بلاهای ما اضافه میشه؟! نمیگید مایی که در زندگی پربار هنری خودمون نقشهایی رو بازی کردیم که شما هزاران سال نمیتونید حتی خوابش رو در دنیای واقعی و زندگیهای یکنواختتون ببینید، شرممون میاد که بگیم با شما هموطنیم؟! چرا با ما اینکارو میکنید واقعاً؟! چرا قدر ما رو نمیدونید! چرا انقدر با خوردوخوراک روزانه ما کار دارید و مدام در زندگی خصوصی و داراییهای ما سرک میکشید؟! خدایی این انصافه؟! برم ارّه برقی رو بیارم بفهمید دنیا دست کیه؟! بیفرهنگای ناقص!