دكتر ناهيد هاشميان
واژهها فراتر از ارتباطات جاري انساني، روابط آتي را نيز تبيين میکنند و در خلق فرهنگ جامعه اثرگذارند. جامعهاي كه از دهها واژه براي روابط دوستانه برخوردار است، با جامعهاي كه دهها واژه براي بيان تنفر دارد، متفاوت ميشود. سخن گفتن مردمان باهم، مفاهيم را منتقل و تكثير ميكند. واژهها بر تفكر انسانها نيز تأثیرگذارند و تفكر بر رفتار مؤثر است. تفكر با كلمات در ذهن جاري ميشود. معنايي كه نامگذاری نشده، در ذهن رشد و نمو كمتري مييابد. پس از ايجاد يك مفهوم بايد واژهاي مناسب براي آن يافت؛ وگرنه نامگذاری نادرست اين واژه ميتواند به كاركرد نامناسب آن منجر شود و اضطراب ايجاد كند. مثلاً «آنتیبیوتیک» به معناي پادزيست يا هر چیزی كه موجب توقف حيات شود، در كشور ما به نام «چرکخشککن» شناخته شده است. در مواجهه با مصرف اين دارو وقتي در ذهنمان مفهوم چرکخشککن را مييابيم، در استفاده از آن بيپرواتر از حالتي رفتار ميكنيم كه با يك ماده تهدیدکننده حيات روبرو هستيم. استفاده از آنتیبیوتیک در ايران حدود 16 برابر استاندارد جهانی است و شايد نامگذاری نادرست، يكي از عوامل مؤثر در استفاده بيرويه آن باشد.
برخي ديگر از مفاهيم كه در جامعه مطرحشده و در حال نامگذاری است بايد هرچه سریعتر بهجای انكار، بهطور مناسبي نامگذاری شود. مثلاً «ازدواج سفيد» پديدهاي در حال وقوع و گسترش است. واژهاي براي اين پديده در حال گسترش ايجاد نشده، اما واژه ازدواج سفيد كه توسط جامعه مطرح شده در حال پذيرش است. ازدواجي كه در برگهاي ثبت نميشود و عمدتاً بهطور مخفي انجام ميگردد؛ اما مثلاً توصيف اين پديده با نام «ازدواج تاريك» كه ميتواند مسمي هم داشته باشد، شايد كاركرد همخوانتري با فرهنگ و قوانين جامعه ما داشته باشد. ازدواجي كه عمدتاً در جامعه ما آشكار نميشود و در تاريكي و خفا انجام ميشود. معناي رفتار با نامگذاری آن در جامعه همخواني ندارد و از مطلوبيت كمتري برخوردار است.
از سوي ديگر، واژههاي ناهمخوان ديگري هم در جامعه وجود دارد كه بار معنايي منفي براي يك مفهوم مثبت دارند؛ مانند «بچه مثبت» كه همچون داغی است بر كساني كه كار خود را با وجدان کاری انجام ميدهند. فقدان واژه مناسب و موردپسند جامعه، اين واژه ناهمخوان را خلق ميكند. این ناهمخواني ميتواند تعارضي در اذهان ايجاد كند و منجر به اضطراب شود و در درازمدت در پذيرش ناآگاهانه رفتار نيز تأثیر بگذارد.
نقش فرهنگستان فراتر از ايجاد مجموعه لغات فارسي، ميتواند بر همخواني واژهها بر معاني قابلپذیرش جامعه متمرکز شده و در كاهش تعارض و تقويت رفتارها مؤثر شود. هرچند اين اثر ممكن است كوچك باشد، اما اين تأثیر بر ناخودآگاه واقع ميشود و نفوذ آن عميق خواهد بود. واژههاي متعدد بسياري در جامعه در حال شکلگیری است كه اگر اكنون به آن رسيدگي نشود و واژه مناسب با معنا پيشنهاد نشود، با واژههاي ناهمخوان با معاني واقعي وارد جامعه ميشود. اين ناهمخواني باعث ايجاد اضطراب میشود و بهطور ناخودآگاه در پذيرش يا ستيز با يك معنا و رفتار بر افراد جامعه تأثیر نامناسب ميگذارد؛ اما در صورت همخواني، ميتواند در پذيرش آگاهانه و بدون اضطراب، در ذهن مردم تحليل شود.