غلامرضا ظریفیان
معاون پیشین وزارت علوم
اگر امروز به زیرساختهای کشورهای توسعهیافته نگاهی تطبیقی بیاندازیم و کشورهایی را که توانستهاند نقش توسعهای مهمی داشته باشند را در نظر بگیریم، اصلیترین عامل توسعه در یک دهه اخیر در دنیا نظام آموزش است. درواقع آموزش و پرورش است که با آموزش دقیق فردی که به تازگی وارد نظام آموزشی میشود به او ظرفیتهای رشد و بالندگی را میدهد. همچنین تواناییهایی به او میبخشد و توجهی را در تعلیم و تربیت به او یاد میدهد و استفاده از چگونگی بهرهبرداری از عقل وزندگی جمعی و استفاده از هوش اجتماعی و ... در آموزش شکل میگیرد. طبیعتاً بدون یک نظام آموزشی پیشرفته دست یافتن به بحث توسعه به ویژه توسعه پایدار تقریباً برای هیچ کشور توسعهیافتهای ممکن نبوده و نیست و کشوری که قصد توسعه پایدار دارد برای او ممکن نمیشود.
متأسفانه علیرغم اینکه همواره به این امر تکیه میکنند که انقلاب ما یک انقلاب فرهنگی بود اما در عرصه توجه ویژه و استفاده از نظامهای علمی و مدرن همچنین بهرهگیری از مدیران مجرب در عرصه آموزش متأسفانه غفلت شده است. هرچند که آموزش به عنوان مجموعهای مهم در دهه اول انقلاب به این عنوان که در درون خود نیروهای بسیار زبدهای داشت نیروهایش را در اختیار بسیاری از وزارتخانهها و دستگاهها دیگر قرار میداد و ما شاهد این بوده و هستیم که وزارتخانههای مختلف از نیروهای خوب آموزش و پرورش استفاده میکردند. اما نظام آموزش ما فاقد مدل روشن آموزشی بود و به همین دلیل میبینیم که در چهل سال اخیر روشها و رویههای متضاد و متفاوتی در نظام آموزش به کار گرفتهشده است و حاصل این است که بسیاری از نیروهای خوشفکر و توانمند ما در همان دوران آموزش استعداد سوزی شدند. اگر در دو دهه اول انقلاب با این فراز و نشیبها روبرو بودیم به این دلیل بود که انقلاب نو پا بود و طبیعتاً تا رسیدن به یک شرایط مناسب به تجارب خوب نیاز داشتیم.
متأسفانه علیرغم سپری شدن چهار دهه هنوز که هنوز است آموزش به عنوان یک نهاد توسعهساز و نهادی که نقش اصلی را در توسعه دارد موردتوجه قرار نگرفته است. آموزش ما هم از جهت مدیریت و هم از جهت بهرهگیری از روشهای نوین و هم از جهت تأمین نیازهای فناوری مناسب در ایجاد رضایت و آموزش مناسب برای معلمان ضعیف شده است و امروز شاهد آسیب جدی در نظام آموزش هستیم. در یکسو میبینیم معلمان ما چگونه با شرایط سخت معیشتی روبرو هستند و اعتراضات و گلایههایی صریح وجود دارد. همچنین در عرصه متون درسی همچنان بر انباشت ذهنی دانشآموزان و به خلاقیت دانشآموزان کمتر توجه میکنیم و ازاینرو میبینیم که بسیاری از کودکان از انباشت مطالب متنوعی که شاید بخش بزرگی از آنها به درد آینده کودکان نخورد عموما گلهمند هستند و میبینیم که در هنگامه کنکور چه مشکلاتی برای آنها ایجاد میشود.
متأسفانه در مورد وزارت آموزش و پرورش وزیران آموزش کار شایسته کمتری انجامشده به جز چند نفر که در سطح این وزارت باشند نه تجربه لازم رادارند و نه دانش لازم برای ایجاد تحول در این نظام رادارند. اگر به کارنامه وزیر پیشنهادی و سوابق او و درکی که از تحولات نوین دارد نگاهی بی اندازیم و تجارب زیستی و تألیفات او را بررسی کنیم متوجه میشویم که این فرد در چه جایگاهی قرار دارد. از همه مهمتر موقعیت ضعیف و شکننده او در جامعه معلمین و حتی مدیران میانی این وزارت است. بسیاری با ایشان آشنایی ندارند و او را در سطح و اندازه نظام آموزش کشور نمیبینند. این وضعیت دورنمای خوبی را برای آموزش ترسیم نمیکند. اگر به این وزارت توجه نشود توسعه کشور را با بحرانهای اساسی روبرو میکند از آقای رئیسی انتظار نمیرفت کسی را برای این مسند بااهمیت انتخاب کند که هم به لحاظ تجربی و هم به لحاظ علمی و نظری و هم به لحاظ اتوریته کمترین و ضعیفترین موقعیت را دارا باشد.