محسن منوچهری
من بهقصد اینکه از عمق جان هواخواه فیلم «قهرمان» اصغر فرهادی بشوم به سینما رفتم؛ اما تیم بازیگری قهرمان بهاندازه تیم بازیگری «درباره الی» و «جدایی نادر از سیمین» و حتی «فروشنده» درخشان نیست. من اینجا بهوضوح از «تیم» صحبت میکنم نه از یک نقش خاص. قبلاً فرهادی از نقشهای فرعی فیلمهایش هم یک بازی بهیادماندنی و درخشان میگرفت. برای مثال درخشش فوقالعاده سارینا فرهادیِ نوجوان و کاملاً بیتجربه در فیلم «جدایی نادر از سیمین» را بگذارید در کنار بازی معمولی او در بزرگسالیاش در فیلم «قهرمان» که حالا باتجربه هم شده است. پرسش این است که کدام نقشآفرینی 20 سال بعد با ماندگاری و جزئیات بیشتری در ذهن شما میماند؟ آیا نقش بهرام با بازی محسن تنابنده شخصیت ماندگاری در بین فیلمهای اصغر فرهادی میشود؟ آیا اهمیت حضور او در قهرمان کمتر از اهمیت حضور بابک کریمی در نقش قاضی در فیلم جدایی نادر از سیمین است که هنوز این میزان نگاههای درخشان، زیرچشمی و نگران قاضی فیلم در یاد علاقهمندان سینما باقیمانده است؟ آیا نقش بهرام این قابلیت و تأثیرگذاری را دارد که بتواند برای سالها در اذهان علاقهمندان سینما ماندگار شود؟ بماند که خود نقش در نحوه گریم هم کمی ضعیف و غیرقابلباور است. من بهعنوان یکی از شیفتگان سینمای فرهادی به دیدن قهرمان رفته بودم که بعدش بیایم و کلی از احساس خوبی که از فیلم گرفته بودم بنویسم، اما نتیجه آن چیزی نشد که انتظار داشتم؛ اما در کنار این توضیحات باید عرض کنم که فیلم یک تدوین محشر دارد. جای کاتهایی که میدهد چندان مشخص نیست و اگر قبول کنیم که وجهه نمایشی کارگردانی فرهادی نسبت به قبل به میزان قابلتوجهی کمتر شده است، اما در ظاهرِ خود شکلی سادهتر، روانتر و مدرنتر یافته است. تعلیق هم به میزان زیادی در فیلم جدید فرهادی نمود کمتری یافته و از آن درام کارآگاهی و تشدید شده «جدایی نادر از سیمین» و «درباره الی» که کاملاً آن تشدید شدگی از دل داستان بیرون میآمد نه بیرون از قصه ازمیانرفته است. قصه تعلیقی نصفه و نیمه ایجاد میکند که عاشقان سینمای فرهادی را که با سبک او انس گرفته بودند راضی نمیکند. سیر فیلمسازی فرهادی برای من به مشابه کوهنوردی میماند که در کوهپایه کارش را با «رقص در غبار» آغاز میکند و متر به متر به پیش میرود تا در قله به «درباره الی» و پسازآن به «جدایی نادر از سیمین» میرسد، اما بعدازآن در همان ارتفاع باقی نمیماند و با فیلم «گذشته» مسیر پایین آمدن از کوه را سر میگیرد و با «قهرمان» به نقطه پایین کوه میرسد؛ اما این اتفاق را بهمثابه برخی منتقدان ناامید و بعضاً غرضورز انتهای کار اصغر فرهادی نمیدانم و اعتقاد دارم فرهادی در پایینترین حالت از خودش یعنی در کوهپایه، در بالاترین حد از سینمای ایران قرار دارد و همچنان میتواند جایزههای جشنوارههای جهانی را یکی پس از دیگری درو کند. او تنها نسبت به خودش، نه سینمای نحیف ایران، گامی به عقبتر برداشته است.
فرهادی با «قهرمان» شیوهای جدید از کارگردانی را تجربه میکند که مشخص نیست در آینده هم بخواهد همین شیوه را ادامه بدهد یا خیر. بهخصوص آغاز شیوهای از سینما که وجهه نمایشی آن به شکل بارزی کمتر شده و دوربین موقرتر است و بازیگران کنترل شده تر ایفای نقش میکنند؛ اما این میتواند یک زنگ هشدار هم باشد، زیرا فرهادی از معدود کارگردانانی در سینمای جهان بود که بااینکه در سبک واقعگرا فعالیت میکرد، اما وجهه نمایشی آثارش بهشدت بالا بود و این یک قابلیت استثنایی برای او بود. تلفیق واقعنمایی و درامهای تشدید شده از عهده کمتر کارگردانی حتی از نوع مؤلف برمیآمد و برای همین من آن فرهادی را بیشتر میپسندم. درمجموع «قهرمان» را فیلمی خوب، اما فاقد عناصر جذاب فرمیک و بصری میدانم که همانند «درباره الی» و «جدایی نادر از سیمین» برای سالها در اذهان ماندگار شود. ازلحاظ داستانی قابلقبول است و بازیهای معقول و کنترل شدهای هم دارد که گل سرسبد آن نقش رحیم با بازی قابلتوجه امیر جدیدی است. درواقع کارکترها فینفسه تا حدود زیادی فاقد جذابیتاند، اما بازیها با پرداخت درست و بهاندازهای که دارند کمی به نقش جلوه میدهند، اما برای عالی شدن کافی نیستند. فیلم تعلیق و کشش خوبی در نیمه نخست ندارد و میزانسنهایش هم چندان سینمایی نیست، اما در نیمه دوم تعلیق نسبتاً خوبی چاشنیاش میشود و تصاویر و تدوین هم سینماییتر میشوند. فیلمی خوب که انتظارم از آن بیشتر بود که درواقع باید بگویم انتظارم از اصغر فرهادی بیشتر بود. فیلم بهواسطهی سرک کشیدن به بخش سنتی جامعه و نقد شبکههای اجتماعی که نقد درستی است برای زمانهای خاص است و سفرهاش را برای زمانههای آتی پهنتر نمیکند. «قیصر»، «گاو» و «درباره الی» نیست که بعد از سالها موضوعش را با جامعه خود وفق دهد و همچنان دغدغه مند باقی بماند. فرهادی در «قهرمان» آنقدر به موضوع بحث (چه) میپردازد که از پرداختی سینمایی (چگونه) غافل میشود؛ بهطوریکه شعارها و خواستههای خود را بسیار رو و عیان مطرح میکند که برای کارگردان فرمبلد و اندازهشناسی نظیر او غیرمنتظره است. سکانس آوردن دوربین به زندان و ترتیب مصاحبه رحیم با صداوسیما و سکانس گلریزان برای رحیم در مراسم خیریه یکی از آن موارد بسیار گل درشت و غیرقابلباور در محتوا بود که حتی میزانسنهایش هم تا حدود زیادی تلویزیونی چیده شده بودند. فرهادی همچنین در انتخاب فرمی بصری برای نمایش داستان خود، علیالخصوص در ایماژها و اصلاح رنگ فیلم نگاه چندان زیبایی شناسانهای در «قهرمان» ندارد. اینجا زیباییشناسی به معنای کارتپستالی بودن تصاویر نیست که با توجه به داستان این فیلم امری محال است، بلکه به معنای بهروز بودن در فرم شناسی است که هیچ ضدیتی هم با واقعگرایی سینمای اصغر فرهادی ندارد. همانطور که در «جدایی نادر از سیمین» هم با تصاویر کارتپستالی طرف نیستیم، اما اندازهشناسی در فرم و واقعگرایی، امکان شلختگیهای فرمی را عملاً به صفر رسانده است. اکثر نقدهای مثبت و منفیای هم که این روزها در نقد «قهرمان» گفته یا نوشته میشوند نقدهایی محتوا زدهاند که یا از این خوششان آمده که فرهادی «چه» گفته یا ناراضیاند که فرهادی «چه» را نگفته و هیچکس با «چگونگی» و فرم بصری این فیلم به آن اندازه که باید کاری ندارد؛ که خب در جامعه سیاست زده ایران این امری اجتنابناپذیر است، اما وقتی پای منتقدان سینما و نقد آنها به میان میآید امری است که انتظار آن نمیرود.