سمیرا هوری- شاعر و پژوهشگر
مجموعه داستان کوتاه «برف و سمفونی ابری» دومین اثر پیمان اسماعیلی نویسنده شناختهشده کشور است. این کتاب در سال ۱۳۸۷ از سوی نشر چشمه به چاپ رسید و جوایز ادبی «گلشیری»، «مهرگان»، «روزی روزگاری» و «منتقدان و نویسندگان مطبوعات» را از آن خود کرد. این مجموعه که تا به امروز بارها تجدید چاپ شده، جهان داستانی متفاوت پیمان اسماعیلی را به مخاطب معرفی میکند. این جهان داستانی بهطورکلی ازنظر ادبی در مجموعه ژانر «گوتیک» قرار میگیرد، اما در دنیای داستانی پیمان اسماعیلی، مؤلفههای منحصربهفردی وجود دارد که در ادامه آنها را مورد بررسی قرار خواهیم داد:
۱. داستانهای مجموعه «برف و سمفونی ابری» در فضاهای باز و طبیعی مثل کوهستان و بیابان روایت میشود. طبیعتی که معمولاً انتظار میرود برای انسان مایه آرامش و فراغ خاطر باشد، عامل وقوع حوادثی موهوم و هراسناک است که چالشهای فراوانی را به وجود میآورد. در داستانهای این مجموعه، طبیعت بکر و خشن همدست عناصر خیالی و انتزاعی است و ترس و تنهایی انسانها در جدال با طبیعت به اوج خود میرسد.
۲. در این مجموعه، «مرز» مفهومی عمیق دارد. برخی از داستانهای این مجموعه مثل «میان حفرههای خالی» و «گرای ۵۵» در منطقهای مرزی روایت میشوند، اما «مرز» در این داستانها تنها یک مشخصه جغرافیایی نیست، بلکه خطی است که با عبور از آن شخصیتها دچار ازریختافتادگی میشوند و این «ازریختافتادگی» در اثر همجواری و همزیستی انسانهایی غالباً شهرنشین با طبیعت بیحفاظ و ناآشنا روی میدهد. مرز در این معنا، تنها دو داستان ذکر شده را شامل نمیشود و اغلب شخصیتهای این مجموعه، با مسئله عبور از نقطه مرزی هویت خود ناخواسته درگیر هستند؛ بنابراین بهطورکلی از منظر درونمایه میتوانیم بگوییم که در هم شکستن اقتدار شخصیتهای مرکز نشین با رانده شدن آنها به سمت حاشیهها و نقطههای مرزی، یکی از عناصر تکرارشونده در بیشتر داستانهای این مجموعه است.
۳. باورهای قدیمی و عقاید خرافی در داستانهای این مجموعه، ازجمله عواملی است که شخصیتها را تحت تأثیر قرار داده، آنها را به قلب حوادثی فراواقعی کشانده و درنهایت قربانی میکند. حرمت داشتن کوه «دو اشکفته» در داستان «میان حفرههای خالی»، نفرین ناتمام مردن در داستان «مردگان» و مبتلا شدن انسان به صفات یک حیوان در صورت خوردن پسماند غذایش در داستان «مرض حیوان»، ازجمله این اعتقادات است که شخصیتها را با قدرت وهمانگیز خرافات درگیر میکند.
۴. داستانهای این مجموعه، در عین خیالی و وهمی بودن، واقعی و محتمل احساس میشوند. فضاسازیهای تصویری و قابللمس، توصیفات دقیق و جزئی و وجود مؤلفههایی از دنیای واقعی (مثل کوه «دو اشکفته» در داستان «میان حفرههای خالی»، اطلاعات دقیق فونداسیون برای کاشت دکل برق در داستان «مرض حیوان» و مدارک مستند پلیسی در داستان «لحظات یازدهگانه سلیمان») باعث میشود که داستانها برای مخاطب، رئال و باورپذیر باشند. به همین دلیل است که در داستانهای این مجموعه به دوگانگی میرسیم؛ از طرفی نمیتوان پایههای رئالیستی حوادث را نفی کرد و از طرفی دیگر وهم و ابهام، مخاطب را به یک جهان داستانی میکشاند که ممکن است کشف اتفاقات برای او جذاب باشد.
۵. داستانهای این مجموعه چندوجهی و مبهم روایت میشوند که درنهایت خواننده در مورد هیچ اتفاقی بهیقین کامل نمیرسد و سؤالهایی در ذهنش باقی میماند. در هم ریختن مرز بین دنیای ملموس و عینی با دنیای ذهنی توسط نویسنده، به حوادث داستانها عدم قطعیت بخشیده است. به همین جهت مخاطب پس از خواندن، احساس میکند که مسئلهای را مغفول گذاشته است و این نیاز را در خود میبیند که داستان را از نو و دقیقتر بخواند.
۶. در این داستانها، صحنههای خشن و وحشتناک زیاد نیست. قطعهقطعه کردن جسد انسان و سوزاندن آن در داستان «گرای ۵۵» و خوردن خون در داستان «مرض حیوان» از آن جمله است. نوع فضاسازیها، ابهام، سرگردانی و تعلیق در حوادث است که اضطراب و وحشت را در داستانهای این مجموعه میآفریند. در حقیقت فضای داستانها برای خواننده، حالت غربت و جدا افتادگی از سوابق آشنای ذهنی او دارد و همین مسئله ایجاد هراس میکند.
۷. یکی دیگر از مواردی که در این مجموعه قابلتوجه است، زبان و لحن داستانها است. در کنار فضاهای برفی و وهمآلود، زبان و لحن سرد و گزارش گونه در ارائه شکل تشدید شده خشونت و کابوس بسیار مؤثر است. این مسئله در نامهنگاریهای راوی در داستان «میان حفرههای خالی» و یادداشتهای داستان «گرای ۵۵» نمود پیدا میکند و در داستان «لحظات یازدهگانه سلیمان» شکل رسمی به خود میگیرد، بهگونهای که داستان تماماً در فرم جنایی-پلیسی، گزارشی و مستند به مخاطب ارائه میشود.
۸. یکی از عناصری که در داستانهای ژانر گوتیک دیده میشود، تغییرات عجیبوغریب، غیرممکن و افسانهای در جسم برخی از شخصیتها است. در این داستانها با بدنهایی تغییر شکل یافته مواجه میشویم؛ بدنهایی که در آستانه میان دو حالت ساکن هستند؛ نظیر انسان-حیوان. شخصیت محبوبه در داستان «گرای ۵۵» در این دسته جای میگیرد. او با بالههایی که روی پهلوهای خود دارد و پلکهای شفافی که مردمک چشمهایش از پشت آنها دیده میشود، موجودی زن-ماهی است. چنین موجوداتی در داستانهای گوتیک مقادیری از هویت انسانی خود را حفظ میکنند، اما تبدیل شدهاند یا در حال تبدیل شدن هستند. نمونه چنین انسان در حال دگرگونی، شخصیت راوی در داستان «مرض حیوان» است که بزرگ شدن غیرمعقول پنجه دستش و کج شدن ناخنهایش، آغاز تبدیل شدن او به موجودی چنگالدار و درنده است.