ایرلند شمالی نهچندان جنوبی!
نویسنده: آریو راقب کیانی
ستاره صبح: فیلم «بلفاست» به کارگردانی «کنت برانا» اثری درام درباره بلوغ است. این فیلم خودزیستنامه که بهنوعی یادآور فیلم «روما» ساخته آلفونسو کوارون است، فیلمی سیاهوسفید است که روایت دوران کودکی فیلمساز را در شهر زادگاهش در یک دوره تاریخی ویژه نشان میدهد. «بلفاست» داستان زندگی یک پسربچه به همراه خانوادهاش از طبقه کارگر است که در دوران پرتلاطم شهر بلفاست در اواسط سال ۱۹۶۹ و اوایل سال ۱۹۷۰ میلادی زندگی میکنند. متن پیش رو نگاهی منتقدانه به فیلم «بلفاست» به قلم آریو راقب کیانی منتقد سینما و تئاتر است.
کنت برانا در جدیدترین اثر سینماییاش یعنی «بلفاست» جهانی را ترسیم میکند که در آن دیگر خبری از کارنامه سینمایی فانتزیاش نیست. «بلفاست» فیلمی چندوجهی است و باآنکه ترسیمگر دوران کودکی کارگردان است، دو قطب نظام سرمایهداری ضد کارگری و ایدئولوژی رادیکال مذهبی را در کنار هم قرار میدهد. فیلم باآنکه مقدمه ابتداییاش را با تصاویر هلی شات (از بالا) و بهصورت رنگی به مخاطب ارائه میدهد، بهمرور خود را به پشت دیوار محصور شده با سیمخارداری میاندازد و ازآنجاست که فیلم همه رویدادهایش را در این فضای دوقطبی شده بهصورت سیاهوسفید نمایش میدهد.
این جهان سیاهوسفید شده میخواهد مربوط به آدمهای این جامعه باشد که در هر منصب و مشغلهای هستند، یا میخواهد اعمال و سبک و سیاق زندگیشان را شامل شود! فیلم باآنکه سکانس آغازینش را با بازی کودکانهای در محله شلوغی شروع میکند، با شورش و جنگ خیابانی بزرگسالانه ادامه میدهد. ازاینرو فیلم نه سیاه است و نه سفید. هرچند که به فیلم نه میتوان برچسب خشن را زد و نه برچسب طفولیت را، زیرا که هم خشونت بزرگسالانه و هم معصومیت کودکانه را به شکلی مینیمال باهم در هم میآمیزد. از طرفی فیلم نمیخواهد با درگیریهای دو طرف پروتستانها با کاتولیکها، پیام و ندای انقلابی گری سر دهد و تا انتهای فیلم سعی میکند که فاصله ایمنیاش را با جنگهای فرقهای محفوظ نگه دارد و مهمتر از آن اینکه بیطرف باقی بماند. فیلم از طرفی تلاش میکند که دلایل تفرقه و عدم به رسمیت شناختن این دو فرقه و انکار هویت هر یک به دست دیگری را منوط به فرمانهای کلیسا و کشیشها کند که این دو گروه را در برابر یکدیگر قرار داده است.
فیلم «بلفاست» فیلمی است اومانیستی و انسانگرا که در آن تودهای برای مذهب در تکاپو هستند و قلیلی در حال فرار از وضع موجود و رسیدن به عصر روشنگری و مدرن و سرک کشیدن به پشت دیوارهای این دیستوپیا (ویران شهر)؛ بنابراین لحظه به لحظه فیلم چه زمانی که دوربین در منزل «بادی» کاراکتر پسربچه که قهرمان 9 ساله فیلم است (با بازی جود هیل) و چه زمانی که وارد جامعه نزاع زده این شهر میگردد، حاکی از تلاش آزادیطلبانه آنارشی وار افراد برای تغییر فعلیت ممکن است.
فیلم که روزگاران انتهایی دهه 60 میلادی را تصویر میکند، اومانیسم را بهصورت توأمان از دو منظر و دو ماهیت اختیار گرایی انسان و درعینحال غیرمستقل بودن او تعریف میکند. آنجا که پدر بادی (با بازی جیمی دورمن) مجبور است برای درآمدزایی به لندن سفر کند یا آنجا که کاراکتر بادی برای دستیابی به دختر موردعلاقهاش سعی در تقویت درسهای مدرسهاش میکند و یا حتی زمانی به شکلی ناآگاهانه و برای کمک به مشکلات مالی مادرش (کیتریونا بلف) به گروه شورشیان و دزدهایشان بپیوندد، یا آنجا که خانواده بادی ناچار به ترک موطن میشوند، اومانیسم دینی و سکولار را در برابر هم قرار میدهد. بر همین اساس فیلم «بلفاست» مدام در خط سیر دایرهوار تأثیر مسائل اجتماعی – سیاسی بر خانواده و بالعکس در حال پرسه زنی است و طبیعتاً در چنین اجتماعی، خانواده کاراکتر «بادی» در مقابل افراطیگریهای مذهبی بیرون از خانهشان فرار را بهعنوان تنها سپری برای حفظ کانون نسبتاً گرم خانوادگیشان انتخاب میکنند.
فیلم «بلفاست» در همه حال و با همه کلوزآپهایی که از چهرههای یخ زده ثبت میکند، سعی میکند روحیه خودش را حفظ کند و به سمت تراژیک شدن پیش نرود؛ بنابراین اتمسفر این فیلم الهام گرفته شده از واقعیت، نه آنچنان به احساسی گری کاراکترها روی میآورد و نه آنچنان بیاحساس و بیتفاوت جلوه میکند.
فیلم «بلفاست» قصهاش را بدون هیچ زرقوبرق دروغینی تا جایی ساده و بیتکلف تعریف میکند که در آن تضادهای ایدئولوژیک پیشآمده بهعنوان خرده داستان عنوان میشود و کارگردان اثر، به سامان رساندن خانواده را به پرداخت نابسامانیهای اجتماع ارجح میداند و تمام هموغم خود را به کار میبندد تا خانواده را در برابر فروپاشیهای احتمالی بیمه کند، هرچند که مادر و پدر بادی مدام بهمانند درگیریهای خیابانی باهم سر ناسازگار داشته باشند. فیلم «بلفاست» را میتوان گذشته بروز شده کارگردانی قلمداد کرد که شیرینی خاطراتش را با مخاطب این فیلم در میان گذاشته است.