کد خبر : 708379 تاریخ : 1404/3/4 - 01:00
نصرت الله تاجیک، دیپلمات بازنشسته: من احتمال شکست مذاکرات با آمریکا را کم می‌دانم؛ منافع دو طرف در رسیدن به توافق از طریق مذاکره است تاجیک گفت: من احتمال شکست مذاکرات را کم می‌دانم. سناریو‌های متجر به شکست غیرمحتمل هستند. دو طرف منافعشان در رسیدن به توافق از طریق مذاکره است. توافق به طور کلی هزینه کمتری برای طرفین دارد. اگرچه منافع همیشه حرف نهایی را نمی‌زند.

تناقض گویی آمریکایی‌ها مذاکرات را تا لبه شکست رسانده است. اگرچه در جلسه پنجم اخبار مثبتی منتشر شد و با اظهار امیدواری به سوی جلسه ششم رفتند، اما به طور کلی آمریکایی‌ها در دو ماه اخیر رفتار‌های به شدت متناقضی نسبت به موضوع هسته‌ای داشته‌اند.

به جهت بررسی موضوع فوق، انتخاب گفت‌و‌گویی با نصرت الله تاجیک، دیپلمات بازنشسته کرده که در ادامه مشروح آن را می‌خوانیم:

· آیا می‌توان احتمالی برای شکست مذاکره در نظر گرفت؟

من احتمال شکست مذاکرات را کم می‌دانم. سناریو‌های متجر به شکست غیرمحتمل هستند. دو طرف منافعشان در رسیدن به توافق از طریق مذاکره است. توافق به طور کلی هزینه کمتری برای طرفین دارد. اگرچه منافع همیشه حرف نهایی را نمی‌زند. برای دستیابی به منافع باید اراده لازم وجود داشته باشد. با رویکرد ترامپ، به نظر می‌رسد در اراده آمریکا شک و شبهه به نظر می‌رسد. تیم ایرانی اگر بتواند مسیری را طی کند که اراده طرف مقابل را به توافق مایل کند، مذاکرات شکست نخواهد خورد. مشکل اینجاست که آمریکایی‌ها نظرات متناقض دارند؛ بنابراین به عقیده من از جهات مختلف احتمال شکست کم است. هرچند احتمال شکست منتفی نیست. مسئله غنی‌سازی برای ایرانی‌ها هویتی شده است. ایران سرمایه‌گذاری‌های مادی و معنوی بسیاری داشته است. افراد فراوانی جانشان را در راه این صنعت قرار داده‌اند. همانطور که قبلاً گفتم، متأسفانه این صنعت، محلی برای فشار ناحق از طرف قدرت‌های خارجی برای ایران شده است. هر اختلافی در هر بخشی وجود دارد، روی صنعت هسته‌ای تخلیه می‌شود. صنعت هسته‌ای، زمین هماورد ایران و آمریکا شده است.

· آیا ما با یک بازی روانی مواجهیم؟ بازی هر طرف را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

ما با یک بازی روانی مواجه هستیم. در دور اول استراتژی ترامپ فشار حداکثری برای شوراندن مردم بود. او حتی به قیمت تجزیه ایران کار می‌کرد و در مواردی به آن اشاره می‌کرد. استراتژی گذشته با استراتژی جدید ترکیب شده و حالا ترامپ با الفاظ خوب نسبت به ایران حرف می‌زند. او یک بازی روانی با افکار عمومی شروع کرده که استراتژی اصلی و چتری که بر سر این رفتار ترامپ هست، استراتژی فشار از پایین و چانه زنی از بالاست. او با این سخنان سعی می‌کند مردم را به جان حکومت بیندازد و در بالا نیز چانه زنی کند. الان یک جنگ روانی-ترکیبی داریم و رسانه‌های غربی هم بخشی از این معما هستند. مثلاً صحبت رهبری درباره غنی‌سازی و زیاده گویی ترامپ انجام می‌دهند، یک روز بعد آکسیوس خبر از تلاش اسرائیل برای حمله می‌دهد. این نشان می‌دهد که خیلی ناشیانه در حال بازی روانی هستند.

ترامپ با اهداف مشخصی دنبال این بازی است. ایران به جز آسیبی که در بازدارندگی سیاست خارجی در خاورمیانه خورد، در دیگر موارد نسبتاً منطقی عمل می‌کند. تلاش ایران برای حفظ حقوق ملت است و به دلیل حساسیت افکار عمومی نسبت به هسته‌ای، تلاش دارد که از حقوق مردم در مجامع جهانی دفاع کند. تا به حال نتیجه مثبت بوده و سعی شده با توجه به سختی کار و مخالفین داخلی و خارجی و عربی و عبری و غربی، تلاش می‌کند به اهداف این دوره برسد. به عقیده من تنها زمینه‌ای که می‌تواند کمک‌کننده باشد این است که دو طرف به این نقطه برسند که بر سر مسائل ظاهری، به توافق برسند. ایران طبق پیمان عدم هسته‌ای حقوقی دارد و همچنین ایران از طریق برجام هم حقوقی دارد. این دو مورد باید در مذاکرات وارد شود.

· آمریکایی‌ها خود را برای شکست مذاکره آماده کرده‌اند؟

بعید می‌دانم؛ چیزی هنوز به رسانه‌ها درز پیدا نکرده که آمریکایی‌ها خود را برای شکست آماده کرده باشند. برخی از مطبوعات با منافع خاص در حال بازی روانی هستند، اما چیزی در مسیر شکست وجود ندارد.

· چه سناریو‌هایی برای شکست وجود دارد؟

مهم‌ترین سناریو اضافه برآورد و اشتباه محاسبه است. اگر این دو عنصر کنار بروند، احتمال شکست اندک است. اگر این دو مورد قوی شوند، احتمال دارد که سناریو‌های شکست مطرح شوند. من خوشبین هستم و می‌دانم که دو طرف تلاش می‌کنند تا مذاکرات نتیجه دهد.

· چرا آمریکایی‌ها اینقدر حرف‌های متناقض می‌زنند؟

سردرگمی آمریکا نسبت به صحنه فعلی ناشی از این رفتار است. آیا آمریکا اطلاعات ندارد؟ آیا به خاطر فشار خارجی اسرائیل و اعراب این رفتار را دارد؟ این سردرگمی حاصل خیلی از مسائل است. بخشی از این سرگردمی به خاطر عدم اشراف به موضوعات است. بخشی از این رفتار هم جهت خسته کردن مقامات ایران است. در مجموع باید دلایل این تناقض گویی از طریق جامعه‌شناسی و روان‌شناسی بررسی شود تا ریشه‌یابی کنند.