در عصر کنونی و بهویژه در مواجهه با سناریوهای جنگافروزانه علیه ایران، این اصل بنیادین اهمیت دوچندان یافته است. صلح ضرورتی ملی و جهانی است.
جنگ؛ ابزار سلطه جنگ در دنیای مدرن، بیش از آنکه برای دفاع مشروع باشد، اغلب ابزاری برای تحقق اهداف ژئوپلیتیک، سرکوب ملتها، و دسترسی به منابع دیگران است. تجربه جنگهای عراق، افغانستان، لیبی و سوریه، گواه آن است که قدرتهای بزرگ، با بهانهسازی، ابتدا فضا را رادیکال میکنند، سپس جنگ را به عنوان تنها گزینه مطرح میکنند. ایران کشوری با منابع استراتژیک، موقعیت ژئوپلیتیک و هویت مستقل سیاسی، همواره در معرض جنگافروزی و نقاب امنیت و صلح قرار داشته است.
جنگ ۱۲ روزه جنگ ۱۲ روزه اسرائیل با ایران با تهدیدات سایبری، حملات محدود و فضای روانی رخ داد. گرچه به جنگ تمامعیار تبدیل نشد، اما نشان داد که قدرتهای منطقهای با حمایت حامیان فرامنطقهای، آمادهاند تا هر لحظه به بهانهای ویرانگر وارد عمل شوند. پس نباید بهانه به دست جنگطلبان داد. نه با شعار، نه با اقدامات تحریکآمیز، و نه غفلت از دیپلماسی.
سیاست فشار حداکثری سیاست فشار حداکثری، به دنبال تسلیم ایران نبود؛ بلکه هدفش ایجاد نارضایتی داخلی و آمادهسازی فضا برای جنگ یا مصالحه بود. تکیه بر مقاومت ملی بدون حفظ انسجام اجتماعی یک ضرورت است.
مصالحه مصالحه در تاریخ روابط بینالملل، گاه راهحل نجات یک ملت بوده و گاه ابزار تثبیت ظلم. مهم آن است که مصالحه باید در خدمت مصالح ملی باشد.
نه به جنگ ایران نباید بهانه برای توجیه تجاوزگری دهد. جنگطلبان، با عملیات روانی، تحریکات مرزی، تهدیدات سایبری یا سوءاستفاده از اختلافات داخلی، به دنبال زمینهسازی برای مداخله هستند. وقتی اختلاف داخلی حل نشود، بهانهای برای مداخله خارجی خواهد بود؛ هر خلأ دیپلماسی، میدان را به ماشین جنگی میسپارد.
صلح مصالحه در هر شرایطی پذیرفتنی نیست. تنها زمانی مشروع است که: - به استقلال کشور آسیبی نزند؛ - امنیت، اقتصاد، عدالت و امید مردم را حفظ کند. ما نه صلح را نفی میکنیم، نه مقاومت را مطلق میدانیم. ما بر انتخاب هوشمندانه در لحظه تاریخی درست تأکید داریم. جمعبندی: عقلانیت صلح، آیندهای انسانی نه به جنگ، نفی عقلانیت نیست، بلکه تجلی عالیترین سطح آن است. آری به صلح، دعوت به سازش نیست؛ دعوت به عدالت و بقاست و تأکید بر منافع ملی، اولویتهای انسانی و عدمتحریک دشمنان، راهبرد صلح پایدار است.