آنچه شکل گرفت وبرپایه تحلیلهای بی پایه شانس سرنگونی حکومت مستقر وروی کار آمدن حکومتی دست نشانده را دنبال میکرد با درک درست ومقاومت مردم دربرابر تجاوز رنگ باخت. ملی گرایی ایرانی در بحرانیترین لحظات به کمک کشور آمد واین همان گوهر نابی بود که بسیاری از ارکان قدرت ویا روحانیون نه میشناختند ونه قدر میشناسند. سال ۷۶ که جنبش اصلاحات شکل گرفت و مردم به تغییرات داخلی امید بستند تلاش برای به نتیجه نرسیدن اصلاحات گسترده وهمه گیر شد. اینکه همه تریبونها وهمه اقدامات برای درهم شکستن اصلاحات هماهنگ وهم آوا شدند ناشی از برنامه ریزیهای بود که بخشهایی از داخل وخارج را به هم پیوند میزد.چون به سامان رسیدن اصلاحات با تکیه برنیروهای داخلی و صندوق رأی اسباب تغییرات در خاورمیانه میشد واین تغییر ودگرگون برای قدرتهای بزرگ وکوچک ومتطقهای هم قابل تحمل نبود. ادامه داستان وروی کار آوردن معجزه هزاره سوم (احمدی نژاد) و انهدام منابع مالی و انسانی ودشمن تراشی و انکار هولوکاست و اعلام نابودی اسرائیل از تریبون سازمان ملل و قطعنامه های شورای امنیت و ادامه داستان برهمگان روشن است. جنبش سبز در سال 88 هم شکوه اندیشه ایران وتغییرات درون زا برپایه خود باوری وخرد ایرانی جان بخشید وشکوه خودرا به رخ جهانیان کشید. درهم شکستن این جنبش درون زای ایرانی که نه خوشایند حاکمان بود ونه دلخواه قدرتهای جهانی نشان داد که ترس از جنبشهای درون زای متکی برمردم تا چه اندازه قدرتهای گوناگون را نگران کرده ولی پایداری مردم چنان رونق بافت که آگاهی و خودباوری و مفهوم قدرت در ذهن مردم به چالش کشیده شد وپرسش های بی پاسخ تقدس را از حاکمیت زدود.. چون این حرکت خارج از اراده نیروهای بیرونی شکل گرفت و چون دیدگاههای آنها را نمایندگی نمیکرد نه تنها مورد استقبال قرار نگرفت بلکه درسکوت معنا دار آنها به ظاهر سرکوب شد. سال ۸۸ بزرگترین شانس اصلاح درونی قربانی کج فهمی و نداشتن درک درست از دگر گونیهای اجتماعی وتغییرات نسلی شد. جنبش زن، زندگی و آزادی هم ادامه همان جنبشهای گذشته وبادرس گرفتن از سرنوشت جامعه ایرانی بود که «درونی» بود نه «بیرونی» ولی بازیگران این میدان نه مردان سیاست که جامعه پویای ایرانی و نسلی بود که زندگی را جستوجو میکرد، اگر چه سرخوردگی از اصلاحات در بروز این جنبش نقش برجسته داشت ولی نسل جوان سبک زندگی مورد توجه حاکمیت را با توان جوانی چنان به چالش کشید وجنان استواری از خود نشان داد که ارکان قدرت ناگزیر برخورد را هرچند با بی میلی و دشواری راه چاره ندانستند هرچند بسته اندیشیها وکژ فهمیها پایان نیافت. قدرت این جنبش سبب شد که افراد وگروههایی دست به کارشده وتلاش کردند با دزدیدن این شعار زیبا وزندگی ساز وآگاعی بخش خودرا نماینده دروغین این حرکت بزرگ ومعنا دار معرفی کنند وحتی جنایتکاری همانند نتانیاهو با دزدیدن این شعار به تبلیغات گسترده سعی میکند خودرا با جامعه ایرانی همراه نشان دهد ولی از یاد میبرد که این جنبش خشونت پرهیز جنایات اسرائیل را محکوم وآزادی خودرا با موشک وهواپیما وبمب های اسرائیل وناتو جستوجو نمیکند وبه درجهای از درک وبالندگی رسیده است که تجاوز هیچ بیگانهای را برنتابد. جامعه خواهان تغییر بربستر آگاهی درونی وبا همبستگی ملی و با محکومیت متجاوز و هر شکل از تجاوز راه خودرا از درون بحرانهای فراگیر پیدا کرده وآبادی وآزادی ایران را رقم خواهد زد. درایران آگاه وآزاد هیچ نگرش وسلیقهای کنار گذاشته نشود و سرنوشت کشوررا اراده ملی رقم خواهد زد.