پرسش این است که آیا بحرانها را مردم خلق کردهاند یا حاکمان؟ پرسش دیگر این است که آیا مردم در تصمیم گیریها جایی دارند یا خیر؟ وقتی مردم در جریان امور نیستند میپرسند بحرانها چگونه خلق شدهاند و چرا ما باید هزینه آن را پرداخت کنیم. واقعیت این است که ایران یک ملک مشاع است و متعلق به همه ایرانیها است نه اقلیت. چند پرسش مطرح است: * مشکلات توسط مردم خلق شده و انباشته شدهاند یا توسط «تصمیم سازان» و «تصمیم گیران»؟ *اکثریت موافق سیاست خارجی نگاه به شرق و همچنین ستیز با غرب است یا مخالف آن؟ *اکثریت از شعار مرگ بر آمریکا و نابودی اسرائیل حمایت میکنند یا خیر؟ *تحریم آواری است که بر سر مردم خراب شده و زندگی و سعادت را تحت تأثیر قرار داده است. منشأ پیدایش تحریم مردم بودهاند یا حاکمیت؟ نقش مردم در تحریمها چقدر بوده است؟ پرسش این است که نقش بنگاههای بزرگی مثل آستان قدس رضوی، بنیاد مستضعفان، ستاد اجرایی فرمان امام، 15 خرداد و ... در کاهش مشکلات و ناترازیها چیست؟ آیا این نهادها برای این خلق شدهاند که عدهای در آنجا کارکنند و حقوق بگیرند یا اینکه در بزنگاهها باید به کمک مردم و دولت بیایند و از بار مشکلات بکاهند؟ *غنی سازی که در برجام پذیرفته شد اما بعد با مانع مواجه شد و باعث تقابل با غرب و اسرائیل شد، با توجه به حمله به سایتهای هستهای آیا اکثریت مردم با ادامه آن موافق هستند یا خیر؟ پاسخ این 5 پرسش را با بهره گیری از اصل 59 قانون اساسی و برگزاری همه پرسی میتوان داد. آنچه اکثریت تأیید کرد همان عمل شود. چون مردم از نظام تصمیم سازی و تصمیم گیری حذف شدهاند و نمایندگان مجلس با بهره گیری از نظریه استصوابی به قدرت رسیدهاند به وظیفه ملی و میهنی خود عمل نمیکنند و آنچه حاکمیت میخواهد همان را دنبال میکنند. این چه مجلسی است که جلوی پای دولت سنگ میاندازد و مصوبهای را با 220 رأی موافق و یک رأی ممتنع تصویب میکند تا همکاری دولت با سازمان بینالمللی انرژی اتمی به حالت تعلیق درآید؟ این چه صداوسیمایی است که فردی که در آنجا مسئولیت دارد میگوید عدهای میخواهند وطن را به آغل تبدیل کنند و به افرادی اجازه میدهد ترور را که به عقیده بسیاری از علما مغایر اسلام است توصیه و تئوریزه کنند. وقتی سرنوشت ملت توسط اقلیت تعیین میشود نه اکثریت بحرانها به جای حل شدن انباشته میشوند و زندگی سخت میشود. نتیجه کنار رفتن مردم از مشارکت در امور کشور خلق مشکل شده است. وقتی اسرائیل به ایران حمله کرد کشوری حامی ما نبود. زمانی هم که اسرائیل غزه و لبنان را شخم زد، حتی یک گلوله از سوی کشورهای عربی به سوی اسرائیل شلیک نشد! این کشورها با اسرائیل پیمان میبندند و از پیمان اسرائیل و آمریکا علیه ایران حمایت میکنند و از غرب میخواهند مکانیسم ماشه را فعال کنند تا تحریمها به صورت خودکار برگردد و ایران و ایرانی ضعیف و درمانده مشکلات شود. عباس عراقچی گفته ما به دنبال نابودی اسرائیل نبوده و نیستیم. این حرف به معنای تغییر دکترین در نابودی اسرائیل به شمار میرود. البته وقتی تندروها به او حمله کردند قدری عقب نشینی کرد ولی حرفی که گفت درست بود و باید روی حرفش میایستاد. شرایط طوری نیست که ایران اسرائیل را نابود کند. مردم تاب و توان جنگی دیگر را ندارند. عراقچی در جایی گفته تصمیمها جای دیگر گرفته میشود و من سرباز هستم. آقای عراقچی شما وزیر خارجه هستید نه سرباز، اگر سرباز بودید جایتان در پادگان بود نه در وزارت خارجه. وزیر خارجه باید آنچه به صلاح مردم و میهن است را اجرا کند و نترسد. اگر نویسنده جای شما بود واقعیت را بیان میکرد و میگفت: تا حالا شعار نابودی اسرائیل داده میشد، اما حالا دکترین ما تغییر کرده، دیگر این شعار را تکرار نخواهیم کرد. پزشکیان هم با ارسال لایحه ۲ فوریتی «مقابله با محتوای خلاف واقع فضای مجازی» به مجلس که همان لایحه صیانت از فضای مجازی است که تندورها و پایداریها به دنبال آن بودند، آب پاکی را روی دست 16 میلیون نفری که به او رأی دادند ریخت! البته انتظار این است که این لایحه پس گرفته شود.