کد خبر : 739549 تاریخ : 1404/5/12 - 17:58
افشاگری مبینا نعمت زاده از جزییات درگیری با یدالله پیرهادی ماجرای درگیری بین مبینا نعمت‌زاده، تکواندوکار جوان و افتخارآفرین ایرانی، و یدالله پیرهادی، از چهره‌های باسابقه تکواندو، ابعاد تازه‌ای به خود گرفته است. در حالی که پیش‌تر روایت‌هایی از این ماجرا منتشر شده بود، اکنون مبینا نعمت‌زاده خود به بیان جزئیات این حادثه پرداخته است.

اظهارات او روایتی جدید از درگیری پیش آمده بین پدر مبینا و یکی از پیشکسوتان تکواندو را روایت می‌کند. مشروح صحبت‌های نعمت زاده در این باره که به خبرنگار "ورزش سه" گفته را در ادامه بخوانید:

پیرهادی از همان اول دروغ گفت
اول از همه بگویم که از ابتدای مصاحبه‌ای که ایشان کردند، دروغ است. اول گفته بودند که من مربیگری می‌کنم. من اصلا مدرک مربیگری ندارم. من مواقعی که اردو نیستیم، در روزهای زوج در کلاس‌های استاد ساعی تمرین می‌کنم. آن روز دو مربی بالاسر ما بودند که فیلم ورودشان هم موجود است؛ استاد شیما خلیل ارجمندی که الان مربی تیم بزرگسالان هستند که کمک استاد هستند و شمسی علیخانی که ایشان هم داور بین‌المللی هستند. من مانند یک بازیکن عادی داشتم تمرین می‌کردم. ساعت 16:15 تمرین را تمام کردند چون 16:30 باید سالن را تحویل آقایان بدهیم. در رختکن که بودیم 16:20 یک آقایی آمد بالا و شروع کرد فحاشی کردن به استاد ساعی و با الفاظ بد با ما صحبت کرد و گفت گم‌شید بیرون.

پیرهادی به من فحاشی کرد و کتکم زد
من سریعتر لباسم را پوشیدم با گوشی جلوی این آقا رفتم و گفتم: "شما کی هستید که به حریم خصوصی ما وارد شدید چون داشتیم پیراهن عوض می‌کردیم. چرا به ما توهین می‌کنید؟ ساعت 16:23 دقیقه است و ما باید 16:30 سالن را تحویل بدهیم." بعد از آن بود که آقای پیرهادی بالا آمدند و شروع کردند به من فحاشی کردند و به استادم بی‌احترامی کردند. تمام فیلم‌های این رفتارها وجود دارد. من را کتک زدند، لباسم را کشیدند و مرا چندین بار هل دادند. چندین ضربه به من زدند و من یک کلمه به ایشان حرفی نزدم. فیلم این اتفاقات وجود دارد، بازیکنان دختری آنجا بودند و استرس می‌کشیدند، شاهد هستند که چه برخوردی با من شد.

در ابتدا من را نشناخته بود
ایشان مصاحبه کردند و خانم‌هایی هم بودند که به دروغ صحبت کردند چون اصلا سانس بعدی ما آقایان بودند و من نمی‌دانم این خانم‌ها کی بودند که آن حرف‌ها را زدند. البته او اصلا نمی‌دانست که من مبینا نعمت زاده هستم و بعد از اینکه من را شناخت، گفت حالا جلسه‌ای می‌گذاریم تا موضوعات حل شود و عذرخواهی کند. حرفم این است که حالا اگر به جای من، یک دختر عادی مملکت بود به نظر شما حقش پایمال نمی‌شد؟ آقای پیشکسوت مرا که نمی‌شناخت، اگر دختر عادی بود یک درصد هم امکان نداشت از او عذرخواهی کند. من تا یک هفته حالم بد بود. تابه‌حال فیلم "هیس دختران فریاد نمی‌زنند" را ندیده بودم و در این مدت دانلود کردم و دو بار این فیلم را دیدم. می‌دیدم این فیلم چقدر مرتبط با وضعیتی است که برای من به وجود آمده است. به خانواده‌ام هم چیزی نمی‌گفتم چون می‌دانستم آن‌ها خیلی ناراحت می‌شوند. آن روز از سالن تا خانه فقط گریه کردم.

* شروع درگیری پدر مبینا با یدالله پیرهادی
من صبح دوشنبه تمرینم را انجام دادم و شب اردوی تیم ملی داشتیم. به پدرم گفتم که باید برم هیئت تکواندوی تهران که پدرم پرسید چرا باید چمدان جمع کنی اردوی تیم ملی داری و من اشتباه کردم همه چیز را با بغض برای پدرم تعریف کردم. او با من به جلسه آمد و بعد از اینکه ایشان را در جلسه دید نتوانست خودش را کنترل کند و آن حرکت را انجام داد. پدرم من سیلی را زده و این موضوع را تأیید می‌کند و تا آخر موضوع هم است. وقتی بیرون آمدیم به من گفت می‌دانم شاید این اتفاق رسانه‌ای شود اما این حرکت را کردم که دیگر هیچ فردی و پیشکسوتی به خودش حق ندهد با هیچ دختری چنین برخوردی کند. اگر من بودم قطعاً از پدرم واکنش بدتری نشان می‌دادم چون طاقت نداشتم برای دخترم چنین اتفاقی بیفتد.