شاهنامه‌خوانی از زبان فردوسی خردمند

یلدا، امید به اصلاحاتی آرام

یلدا، امید به اصلاحاتی آرام

نام یلدا با انقلاب، امید به اصلاح و زایش پیوند خورده است. هرچند در برداشت‌های عامیانه می‌خوانیم که گرامیداشت این شب برای یک دقیقه دورهمی بیشتر است و یا در ترانه‌‌ای به‌جای سیاهی یا درازی زلف نگار، به نادرست می‌شنویم «تو شب یلدای منی»، ولی واقعیت آن است که یلدا وارونه‌ی رخشندگی است و اهمیتش در بردباری همراهان برای رسیدن به‌روشنی فرداست. نخستین انسان شاهنامه‌، کیومرث یا گَیَ مَرِتَن، زنده‌ی میرا است. همین تضاد را در شب یلدا می‌بینیم که فردای آن به گفته‌ ابوریحان بیرونی خُوره یا خورشیدروز نامیده می‌شده است. این تضاد در پیوند یلدا با آن سه مفهوم درک می‌شود.

۱- انقلاب
انقلاب زمستانی ازآن‌روست که در نیمکره‌ شمالی، زمین در پایین‌ترین شیب مدار خود در منطقه‌البروج قرار می‌گیرد و شب نزدیک به چهارده ساعت و ربع به درازا می‌کشد. پس به زبان شاعرانه، یلدا حکایت ظلمت شب، انبوه ستم و درازی دل‌تنگی و هجران است. همچنان که در برهان قاطع نوشته‌شده: «گویند آن شب به‌غایت شوم و نامبارک است». شاید اینکه فردوسی زمان دیدار تهمتن و تهمینه را با مصراع «شباهنگ بر چرخ گردان بگشت» بیان می‌کند، اشاره‌ای به شب یلدا داشته باشد، زیرا «چو یک بهره از تیره شب درگذشت» می‌تواند گذشتن یک بهره از دو بهره باشد و می‌دانیم که در شب یلدا، شباهنگ در نیمه‌شب در آسمان پدیدار یا بر چرخ گردان می‌شود. آیا گذشته از درازی و تیرگی، این اشاره‌ای به شومی آن شب هم نیست؟ حافظ، هم‌نشینی و صحبت حکام را به ظلمت شب یلدا مانند می‌کند و در کنار شاعرانی که شب یلدا را با شب قدر و چاه یوسف می‌سنجند، خاقانی با بهره‌گیری از شاهنامه با زندانیان همدردی می‌کند: «چرا بیژن شد اندر چاه یلدا»؟ عرفی شیرازی با همین مضمون می‌سراید:
آبروی شمع را بیهوده نتوان ریختن
صد شب یلداست در هر گوشه‌ی زندان ما
اقبال می‌گوید: «با شب یلدا درآویزم چو شمع» و پروین چشم‌به‌راه روشنگر می‌سراید:
دور است کاروان سحر زینجا
شمعی بباید این شب یلدا را

۲- امید به اصلاح
ولی یلدا دگرگونی یک‌باره نیست. اوج سیاهی است که از فردای آن، روز تنها یک دقیقه افزایش می‌یابد و خورشید، شب را کمی واپس می‌نشاند. ایرانیان نه تیرگی و بلندی شب یلدا، بلکه پایان یافتن دوران حکومت ظلمت و آغاز چیرگی تدریجی نور را جشن می‌گرفتند. فردوسی خردمند در پایان زندگی هرمز اول یا اورمزد شاپور به این جشن اشاره می‌کند:
شبِ اورمزد آمد از ماهِ دی
ز گفتن بیاسای و بردار می
گرچه در سبک خراسانی نمی‌توان به دنبال ایهام‌هایی چون سبک هندی بود، ولی به‌راستی در اینجا هنرمند طوس، ایهام بسیار زیبایی به‌کاربرده است. از یک‌سو در شب اورمزد، پایان زندگی هرمز، فردوسی از گفتن می‌آساید تا داستان بعدی را آغاز کند. از سوی دیگر ایرانیان برای هرروز ماه نامی داشته‌اند و اورمزد، نخستین روز هرماه بوده و فردوسی به شب پیش از آن، شب یلدا اشاره‌کرده است. ایرانیان هرگاه نام روز، بانام ماه یکی می‌شده، جشنی داشته‌اند. ولی «دی» به معنای دادار، نام سه روز در ماه بوده است. پس در دی‌ماه، گذشته از اورمزد یعنی یکم دی، سه جشن دیگان در روزهای هشتم (دی به آذر)، پانزدهم (دی به مهر) و بیست و سوم (دی به دین) برگزار می‌شده است. آیا این نشانه‌ پیشرفت تدریجی روز در برابر شب و همان اصلاحات مرحله‌ای در اندیشه‌ی ایرانی نیست؟ این بردباری و امید را سعدی به زیبایی در مصراع «صبح صادق ندمد تا شب یلدا نرود» و در این بیت گفته است:
هنوز با همه دردم امید درمانست
که آخری بود آخر شبان یلدا را

۳- زایش
واژه‌ یلدا که از ادبیات سریانی و آرامی برآمده، نشان می‌دهد که این «تولد» ریشه‌ای به دیرینگی زادروز میترا دارد و در طول زمان با کریسمس یا زایش مسیح نیز گره‌خورده است. امیر معزی با آمیزش کیش مهر و آیین زرتشتی و مسلمانی و ترسایی، همه‌ این مفاهیم را یکجا آورده است:
ايزد دادار، مهر و کينِ تو گويی
از شب قدر آفريد و از شب يلدا
زان که به مهرت بود تقرب مؤمن
زان که به کينت بود تفاخر ترسا
ایزد دادار، همان اورمزدِ دی در شعر فردوسی است که جشن ایرانی بزرگداشت زایش نور را بازگو می‌کند.

لینک کوتاه: http://www.setaresobh.ir/fa/main/detail/68674/

ارسال دیدگاه شما

روزنامه در یک نگاه
ویژه نامه

شاهنامه‌خوانی از زبان فردوسی خردمند

یلدا، امید به اصلاحاتی آرام

یلدا، امید به اصلاحاتی آرام

نام یلدا با انقلاب، امید به اصلاح و زایش پیوند خورده است. هرچند در برداشت‌های عامیانه می‌خوانیم که گرامیداشت این شب برای یک دقیقه دورهمی بیشتر است و یا در ترانه‌‌ای به‌جای سیاهی یا درازی زلف نگار، به نادرست می‌شنویم «تو شب یلدای منی»، ولی واقعیت آن است که یلدا وارونه‌ی رخشندگی است و اهمیتش در بردباری همراهان برای رسیدن به‌روشنی فرداست. نخستین انسان شاهنامه‌، کیومرث یا گَیَ مَرِتَن، زنده‌ی میرا است. همین تضاد را در شب یلدا می‌بینیم که فردای آن به گفته‌ ابوریحان بیرونی خُوره یا خورشیدروز نامیده می‌شده است. این تضاد در پیوند یلدا با آن سه مفهوم درک می‌شود.

۱- انقلاب
انقلاب زمستانی ازآن‌روست که در نیمکره‌ شمالی، زمین در پایین‌ترین شیب مدار خود در منطقه‌البروج قرار می‌گیرد و شب نزدیک به چهارده ساعت و ربع به درازا می‌کشد. پس به زبان شاعرانه، یلدا حکایت ظلمت شب، انبوه ستم و درازی دل‌تنگی و هجران است. همچنان که در برهان قاطع نوشته‌شده: «گویند آن شب به‌غایت شوم و نامبارک است». شاید اینکه فردوسی زمان دیدار تهمتن و تهمینه را با مصراع «شباهنگ بر چرخ گردان بگشت» بیان می‌کند، اشاره‌ای به شب یلدا داشته باشد، زیرا «چو یک بهره از تیره شب درگذشت» می‌تواند گذشتن یک بهره از دو بهره باشد و می‌دانیم که در شب یلدا، شباهنگ در نیمه‌شب در آسمان پدیدار یا بر چرخ گردان می‌شود. آیا گذشته از درازی و تیرگی، این اشاره‌ای به شومی آن شب هم نیست؟ حافظ، هم‌نشینی و صحبت حکام را به ظلمت شب یلدا مانند می‌کند و در کنار شاعرانی که شب یلدا را با شب قدر و چاه یوسف می‌سنجند، خاقانی با بهره‌گیری از شاهنامه با زندانیان همدردی می‌کند: «چرا بیژن شد اندر چاه یلدا»؟ عرفی شیرازی با همین مضمون می‌سراید:
آبروی شمع را بیهوده نتوان ریختن
صد شب یلداست در هر گوشه‌ی زندان ما
اقبال می‌گوید: «با شب یلدا درآویزم چو شمع» و پروین چشم‌به‌راه روشنگر می‌سراید:
دور است کاروان سحر زینجا
شمعی بباید این شب یلدا را

۲- امید به اصلاح
ولی یلدا دگرگونی یک‌باره نیست. اوج سیاهی است که از فردای آن، روز تنها یک دقیقه افزایش می‌یابد و خورشید، شب را کمی واپس می‌نشاند. ایرانیان نه تیرگی و بلندی شب یلدا، بلکه پایان یافتن دوران حکومت ظلمت و آغاز چیرگی تدریجی نور را جشن می‌گرفتند. فردوسی خردمند در پایان زندگی هرمز اول یا اورمزد شاپور به این جشن اشاره می‌کند:
شبِ اورمزد آمد از ماهِ دی
ز گفتن بیاسای و بردار می
گرچه در سبک خراسانی نمی‌توان به دنبال ایهام‌هایی چون سبک هندی بود، ولی به‌راستی در اینجا هنرمند طوس، ایهام بسیار زیبایی به‌کاربرده است. از یک‌سو در شب اورمزد، پایان زندگی هرمز، فردوسی از گفتن می‌آساید تا داستان بعدی را آغاز کند. از سوی دیگر ایرانیان برای هرروز ماه نامی داشته‌اند و اورمزد، نخستین روز هرماه بوده و فردوسی به شب پیش از آن، شب یلدا اشاره‌کرده است. ایرانیان هرگاه نام روز، بانام ماه یکی می‌شده، جشنی داشته‌اند. ولی «دی» به معنای دادار، نام سه روز در ماه بوده است. پس در دی‌ماه، گذشته از اورمزد یعنی یکم دی، سه جشن دیگان در روزهای هشتم (دی به آذر)، پانزدهم (دی به مهر) و بیست و سوم (دی به دین) برگزار می‌شده است. آیا این نشانه‌ پیشرفت تدریجی روز در برابر شب و همان اصلاحات مرحله‌ای در اندیشه‌ی ایرانی نیست؟ این بردباری و امید را سعدی به زیبایی در مصراع «صبح صادق ندمد تا شب یلدا نرود» و در این بیت گفته است:
هنوز با همه دردم امید درمانست
که آخری بود آخر شبان یلدا را

۳- زایش
واژه‌ یلدا که از ادبیات سریانی و آرامی برآمده، نشان می‌دهد که این «تولد» ریشه‌ای به دیرینگی زادروز میترا دارد و در طول زمان با کریسمس یا زایش مسیح نیز گره‌خورده است. امیر معزی با آمیزش کیش مهر و آیین زرتشتی و مسلمانی و ترسایی، همه‌ این مفاهیم را یکجا آورده است:
ايزد دادار، مهر و کينِ تو گويی
از شب قدر آفريد و از شب يلدا
زان که به مهرت بود تقرب مؤمن
زان که به کينت بود تفاخر ترسا
ایزد دادار، همان اورمزدِ دی در شعر فردوسی است که جشن ایرانی بزرگداشت زایش نور را بازگو می‌کند.

لینک کوتاه: http://www.setaresobh.ir/fa/main/detail/68674/

ارسال دیدگاه شما