پیشبینی خودم اینجوریه که 40 سال بعد، تو یه مرد میانسالی که شبها جلوی تلویزیون دراز میکشه و حیاتوحش آفریقا میبینه و همزمان رو میکنه به زن و بچهاش و میگه: «دیگه نبینم بگید چرا مسافرت نمیریما؛ الآن با این مستند شمارو بردم تو دل آفریقا»، زنشم وقت سریال ترکیاش شده و مدام غر اینو میزنه که داره دیر میشه و تا الآن اون ده دقیقه تیتراژ سریال هم که گفتم بعدش کانال رو عوض میکنم، گذشته. اما با پشتکاری که از خودم دیدم، حدس میزنم هنوزم که هنوزه شریک زندگیات رو پیدا نکردی و یکییکی اونایی که استوری دونفره میذارن رو بلاک و بعدش ریپورت میکنی تا برات آلودگی عاطفی ایجاد نکنن. بهت پیشنهاد میکنم کامل شدنت رو بیشتر از این عقب نندازی و از موضع قدرت و این چیزا پایین بیای. این لاکچریبازیها به ما نیومده. والا الآن که نوه دختردایی مامان استوریامو ریپلای میزنه، اگه تا اون موقع هم این کارش ادامه داشت، حتما باهاش ازدواج کن. بچه بسازی هم هست؛ همینکه از پاستیل حالش به هم میخوره و وقتی نوتلا میخوره بدنش کهیر میزنه یعنی اینکه تو دوره نامزدی خرج رو دستت نمیذاره. راستی، اخلاقم تو سن 60 سالگی چطوره؟ امیدوارم مثل الآنم حساس و بی اعصاب نباشم. اگه اینجوری هستم که خدا به پرستارای خونه سالمندان رحم کنه. ببین شاید خودت نفهمی، ولی یه مرد 60 ساله حساس و گیر، از دور شبیه یک سرهنگ بازنشستهی راهنمایی و رانندگیه که مجری برنامه «صبحبهخیر ایران» شده! فعلاً این رو از من داشته باش تا تو نامه بعدی در مورد چیزهای مهمتری حرف بزنیم.