محسن منوچهری
سریال «زخم کاری»، با اقتباس از رمان «بیست زخم کاری» نوشته محمود حسینیزاد که خود تأثیر گرفته از نمایشنامه مکبث شکسپیر است، اولین سریال محمدحسین مهدویان در شبکه نمایش خانگی محسوب میشود. داستان این سریال درباره روابط خصمانه، مافیایی و کلان اقتصادی چند خانواده با یکدیگر است که پیوند خویشاوندی دارند و علیرغم آنکه نام خانوادگی آنها باهم متفاوت است، اما یکدیگر را دخترعمو و پسرعمو صدا میکنند. مالک مالکی با بازی دیدنی و تأثیرگذار جواد عزتی نقش اول این داستان هیجانانگیز است که تحت تأثیر همسر قدرتمند و اغواگرش «سمیرا» علیه عمو و رئیس شرکت یعنی «نعمت ریزآبادی» دست به توطئهای وحشتناک میزند تا تمام ثروت و قدرت او را به چنگ خود درآورد. بهجرئت میتوان گفت که محمدحسین مهدویان در سریال «زخم کاری» با تأثیرپذیری از فیلمهای خوب قبلیاش، ثابت میکند که یکی از بهترین و تکنیکشناسترین کارگردانان حال حاضر سینما و تلویزیون ایران است. وی صحنههای خشونت را توأمان جذاب و آزاردهنده نمایش میدهد و در همراه کردن تماشاگر با سکانسهای پیش رو استاد است. هرچند این همراهی نه به تعلیقی کلاسیک، که به تعلیقی قابلقبول میرسد، اما در غافلگیر کردن مخاطب بهاندازه تعلیق صاحب موفقیت نمیشود. چراکه اصل غافلگیری بر آن است که مخاطب حدسی از وقایع پیشرو نداشته باشد، اما وقتی در هر قسمت شاهد قتل یا خودکشی یکی از شخصیتها باشیم، غافلگیری صرفاً تبدیل به یک شوخی سرگرمکننده میشود. هر چه ضعف در کار مهدویان باشد که قطعاً همینگونه هم هست، متعلق به فیلمنامههای تا حدودی فانتزی و پرخشونت اوست که روند منطقی قصه را کم میکنند؛ اما مهدویان عمدتاً سکانسهای فیلم را دقیق، جذاب، امضادار و کم ایراد کارگردانی میکند. وی در سریال زخم کاری، رگ خواب اینکه مخاطب را چگونه بهصورت پیدرپی و دراماتیک به بالاترین حد از هیجان برساند و چگونه در کسری از ثانیه از آن تبوتاب قبلی بیندازد را عالی به نمایش درآورده است و با همین حربه و با تکیهبر هوش بالای خود میتواند قبل از پخش هر قسمت حدس بزند که از مخاطبش چه بازخوردی دریافت میکند. بهخصوص که او اکنون (آگاهانه) با اولین تجربه سریالی خود بیش از فیلمهای تحسین شده قبلیاش، به نگاه مخاطب عام نزدیک شده و همگام شدن با تماشاگر را در اجرای صحنههای دراماتیک به بهترین فرم خود یاد گرفته است. فرمی که مشابه اکثر سریالهای عامهپسند، تکنیک و محتوا را تماماً قربانی سرگرمی مخاطب نمیکند، اما توأمان مخاطب را تا آخرین لحظه همراه و پشتیبان خود نگه میدارد که این حقیقتاً شایسته تقدیر است.
در سریال زخم کاری شاهد بازیهای زیبا و در خور توجهی هم هستیم که بیتردید در کنار انبوهی از نقشآفرینهای بهیادماندنی سریال، گل سر سبد آن نقش «سمیرا» با نقشآفرینی بینظیر رعنا آزادی ور است. این بازیگر چنان با قدرت و کاریزمای بالا نقش را به چنگ خود در آورده که تعدادی از بازیگران بزرگ و حتی سیمرغ گرفتهای نظیر هانیه توسلی که در زخم کاری نقش مهمی بر عهده دارند را مقهور توانایی بالای خود کرده، بهطوریکه اکثر منتقدین نتوانند در کنار درخشش ویژهای که او در بازیاش ارائه میدهد، بازیهای قابلتوجه شخصیتهای زن دیگر داستان را بهاندازه او شایسته تقدیر بدانند. جواد عزتی هم بعد از رعنا آزادیور بازی قابلتوجهی در نقش مالک داشته و هرچند آشکارا بالاتر از برخی فیلمهای سینماییاش نظیر «شنای پروانه» و «ماجرای نیمروز» نایستاده، اما فرازوفرودهای نقش مالک را تحسینبرانگیز درآورده است. هرچند تعریفهایی که از بازی او در زخم کاری میشود گاهاً غلوآمیز و بیشازحد است. البته کاراکتر مالک در پرداخت و شخصیتپردازی هم دارای اشکالات جدی است. یکی از ایرادات شخصیتپردازی مالک زیادی احساسی بودن آن است؛ شخصیتی که دست به قتلهای آگاهانه و سریالی میزند، نمیتواند هر آن اشکش سرازیر باشد، حتی اگر خود قربانی دستورات فرد دیگری باشد؛ زیرا برای انجام کارهای پلید از اراده و ذات خود تبعیت کرده و اراده هر انسانی نشاندهنده نیات و شخصیت او هستند. درحالیکه عموماً آقایان با اشتباهاتی بهمراتب کمتر از مالک به علت طبیعت مردانه خود از ابراز علنی احساسات قلبی خود ناتوان هستند، اما مالک با انجام هر قتل جدید، انگار واکسنی قدرتمند برای بیشتر بروز دادن احساسات خود تزریق کرده و جانی دوباره یافته و روزبهروز مهربانتر و انساندوستتر میشود؛ و این تبدیل به پاشنه آشیل شخصیت مالک گشته است. این احساس همدلی و همذات پنداری مخاطب با آدمی قسیالقلب و شیفته قدرت که مدام هم احساساتی میشود، برای جامعه ایران نگرانکننده است و این پالس را به جوانان میدهد که برای رسیدن به موفقیت میتوان به تمامی رذالتهای اخلاقی توأم با مهربانی تن داد! و حربه «هدف وسیله را توجیه میکند» تبدیل بهغایت جهانبینی جامعه آینده ایران میشود و این حقیقتاً نگرانکننده است.
مسلماً شخصیتهایی نظیر مالک، سمیرا و کیمیا که برای رسیدن به اهداف خود دست به هر عمل متهورانهای میزنند، حقیقتی مسلم در جامعه ما هستند، اما احساس همدلیای که با آنها در درام داستان رخ میدهد، واقعاً سؤالبرانگیز است. در انتهای این نوشتار باید اشاره کرد که مهدویان فیلم به فیلم و سریال به سریال در کارگردانی مدرنتر و باتجربهتر عمل میکند و قطعاً یکی از پنج کارگردان باسواد حال حاضر سینمای ایران است، اما به همان میزان که در هر اثر جدید خود تکنیکمحورتر و داستانگوتر عمل میکند، از فرمگرایی و واقعنمایی کارهای او کم میشود. واقعنمایی و فرمگرایی مطلقی که در فیلمهای «ایستاده در غبار» و «ماجرای نیمروز» در اوج خود قرار گرفت و همچنان بهترین فیلمهای مهدویان محسوب میشوند.