شما وضعیت انتخابات ریاست جمهوری در ادوار گذشته را چگونه ارزیابی میکنید؟
اصلاحطلبها اگر میخواهند موفق شوند باید دموکرات باشند. انتخابات ریاست جمهوری در پنج دور آن مدیریت شده بود، زیرا نظام یک نفر را به عنوان رئیسجمهور هدف میگرفت و مردم به احترام نظام و امام به او رأی میدادند. البته انتخابات در سال 76 آزاد و رقابتی بین دو جناح بود. اصولگراها کاندیدایشان که آقای ناطق بود و اصلاحطلبان آقای خاتمی نامزدشان بود برگزار شد آقای ناطق شکست خورد و شکست را پذیرفت. چرا عدهای فکر میکردند که باید آقای ناطق نوری منزوی و از صحنه خارج شود؟ اگر اصلاحطلبان امثال ناطق را تضعیف نکرده بودند گرفتار احمدینژاد و آبادگران نمیشدند. ما باید تلاش کنیم دموکرات شویم و قدرت تحمل دیگران را داشته باشیم. باید تکثر و تنوع را به رسمیت بشناسیم. صحنه سیاست نباید حق و باطلی باشد. مادامی که نتوانیم خود را بر اساس اصول پیشرفته تنظیم کنیم و توسعهیافته نشویم جبهه و جناح ما توسعهیافته نمیشود. چرا ما امروز دهها حزب اصلاحطلب داریم؟ معنای این موضوع این است که توسعهیافته نیستیم. وجود سی دبیر کل احزاب اصلاحطلب چه معنایی دارد؟ تجارب گذشته نشان میدهد که ما فرصتهای تاریخی را سوزاندهایم. جبههای که فرصتهای تاریخی را سوزانده، نمیتواند انتظار داشته باشد که جامعه از او رویگردان نشود.
بسیاری از ما انقلابیها به زندان رفتیم. از نظر جامعهشناسی تمام انقلابها در ادامه به مشکل خوردهاند و به اهداف خود نرسیدهاند. آیا بهتر نبود از ابتدا به جای انتخاب روشهای انقلابی به روشهای رفرمی و اصلاحطلبی و اینکه انسانها صاحب حق هستند روی میآوردیم و با انتخابات آزاد کشور را اداره میکردیم؟
انقلاب که کار یک فرد و دو نفر نبوده است، بلکه یک ملت انقلاب کرد و نمیشود بعد از گذشت چهل سال امروز گفت که اقدام یک ملت خوب بوده یا بد؟ انقلاب بخشی از تاریخ ما است. کرمانیها ضربالمثلی دارند که میگویند: «حالا حسن حالا حسین»، یعنی از همین حالا شروع کنیم و امروز به جای راهحلهای انقلابی و رادیکال به رفرم فکر کنیم و تلاش کنیم کشور را از بحرانها عبور دهیم.
به نظر شما در شرایط درهم تنیده که کشور با مشکلات داخلی و خارجی روبروست چه باید کرد؟
ما یک اشتباه تاریخی داشتیم که از رهبری فاصله گرفتیم یا عدهای کوشیدند این فاصله را ایجاد کنند. ما در نوشتن قانون اساسی اول و بازنگری آن در سال 1368 نقش داشیم. آقای منتظری که اکنون مورداحترام جبهه اصلاحات است ولایتفقیه را در قانون اساسی تعبیه کردند. آقای بهشتی هم روی ولایتفقیه اصرار داشت. ولیفقیه در قانون اساسی است و سیاستهای کلی نظام را تعیین میکند. ولایتفقیه قوه قضاییه را شکل میدهد ولیفقیه صداوسیما را در اختیار دارد. ولیفقیه فقهای شورای نگهبان را منصوب میکند. اصل چهار قانون اساسی را بخوانید تا ببینید این اصل چه اختیاراتی به فقهای شورای نگهبان داده است. وقتی چنین واقعیتی وجود دارد چرا اختلاف نظرهایمان با رهبری به ایجاد فاصله با رهبری انجامید؟ چرا بین آقای خاتمی و آقای خامنهای فاصله ایجاد شد؟ چرا بین آقای هاشمی و آقای خامنهای فاصله افتاد؟ چرا شکاف بین آقای کروبی، آقای موسوی و آقای خامنهای افتاد؟ آیا در 88 نمیشد این چهار بزرگوار باهم بنشینند و بسته سیاسی روشنی را به رهبری ارائه کنند که نظر ما این است و مسئله را باید اینطور جمع و جور و حل کرد. آیا باید اعتراضات همین طور ادامه پیدا میکرد؟ آیا باید اینطور ختم میشد؟ امروز هم برای رفرم میتواند شروع خوبی باشد. من به عنوان کسی که ایران را دوست دارم و دلم برای ایران میتپد و به عنوان کسی که از حجم مشکلات مردم ایران آگاه است، عقیده دارم عقلای قوم از هر دو جناح باید دور رهبری حلقه بزنند و راهحلهای کارشناسی برای برونرفت کشور از بحرانها را به ایشان ارائه دهند.
آیا شما چنین نقشی را در ارتباط با رهبری داشتهاید یا خیر؟
من کار میکنم و حزب را به این سمت میبریم که به دولت و رهبری و تمامی نهادها راهکار بدهیم تا با اجرایی شدن راهکارها از بار مشکلات مردم کاسته شود در قالب این ایده هر کاری که از دستمان برآید برای رهبری و دولت انجام خواهیم داد.
استراتژی حزب کارگزاران چیست؟
استراتژی حزب پیگیری اصلاحات از راهحلهای رفرمیستی و قانونی است. اتاق فکر حزب کارگزاران که در اختیار مسئولان بوده و خواهد بود. ما راهکارها و پیشنهادهایمان را میدهیم و سعی میکنیم روابط تیره را ترمیم و بهبود بخشیم.
آیا به حزب شما از آنسو چراغ سبزی دادهشده یا خیر؟
اصولگراها نه آنها آنچنان در قدرت هستند که به ما میگویند دیر شده است. من با اینکه بشود یا نشود کاری ندارم من به راهحل فکر میکنم. درست است که از آنطرف بازخوردی نمیآید ولی ما باید درست حرکت کنیم و به لطف خداوند و همت مردم امیدوار باشیم.
من چند سال دبیر کل کانون زندانیان سیاسی قبل از انقلاب بودم. همان کسانی که صاحب اصلی انقلاب بودند. ما تلاش کردم تا با رهبری رئیس پیشین قوه قضاییه آملی لاریجانی، با رئیس مجلس علی لاریجانی و فرمانده سپاه محمدعلی جعفری دیدار و گفتگو کنیم. حتی در جلسهای آقای ضرغامی در دفتر کانون زندانیان حضور پیدا کردند و ایشان را واسطه این ارتباط قراردادیم. ولی امکان آن فراهم نشد که پیشکسوتها حرفهای خود را بزنند. با توجه به تجربه ما آیا شما فکر میکنید مسئولان به راهکارهای حزب کارگران توجه خواهند کرد یا خیر؟
داستان ما داستان فرد کریه المنظری است که کودکی را بغل کرده بود و بچه گریه میکرد. عاقلی رسید و گفت این کودک از تو میترسد او را زمین بگذار! برخی درست یا نادرست از من، شما و اصلاحطلبان خوششان نمیآید آیا ما نباید تلاش کنیم؟ کشور است یا مرعشی، صالحآبادی و دیگران؟ ما باید هر کاری از دستمان برمیآید برای بهبود امور انجام دهیم شاید حرف من و شما پیش نرود ولی ممکن است حرف آقای شیخ محمدجواد حجتی کرمانی، محقق داماد، خوئینیها و ... پیش برود آنها باید تلاش کنند مهم این است که من و شما به این شخصیتها تحلیل درست ارائه کنیم. متأسفانه فضایی ایجادشده که هرکسی حرف تندتری نزند و رادیکالتر حرف نزند سازشکار و فرصتطلب معرفی میشود و میگویند به دنبال قدرت است. فضا باید به شکلی پیش برود که هرکسی گامی در راه اصلاح برمیدارد اقدام او درست ارزیابی شود نه اینکه تخطئه شود.
نتایج انتخابات ریاست جمهوری 1400 تقریباً از یک سال قبل از انتخابات مشخص بود. من به خاطر دارم که آقای رئیسی دوم فروردینماه در شهر مرزی تایباد جلسه داشت همان روز خیلی گفتند او رئیسجمهور آینده ایران است. وقتی شما نتیجه انتخابات را از قبل میدانستید چرا حزب شما از آقای همتی حمایت کرد و در عمل در زمین رقیب بازی کردید؟
در پاسخ به سؤال شما میگویم آیا به خاطر دارید که یک سال قبل از انتخابات سال 1376 همه میگفتند آقای ناطق رئیسجمهور آینده ایران خواهد شد. چرا شرایط جامعه تغییر کرده بود و مردم به جای رأی دادن به ناطق به خاتمی رأی دادن، این موضوع ممکن بود در انتخابات 1400 هم تکرار میشد.
برآورد کلی در سال 76 این بود که آقای ناطق انتخاب نظام است. بسیاری از دوستان ما مثل آقای فروزش، آقای میرزاده و ... رفتند و با آقای ناطق همکاری کردند. بسیاری از بچههای چپ مجلس پنجم و مجالس قبل هم برای آقای ناطق طومار امضا کردند. مگر در 84 تصمیم نظام بر ریاست جمهوری آقای قالیباف نبود؟ مگر تصمیم نظام در ریاست جمهوری دور دوم آقای احمدینژاد نبود سال 88 بحران در کشور ایجاد شد؟! مگر در انتخابات 92 قرار بر این نبود که بارد صلاحیت آقای هاشمی، آقای جلیلی رئیسجمهور شود؟! آیا این اتفاقات افتاد؟! ما چهار یا پنج تجربه موفق داشتیم که وقتی متحد وارد انتخابات میشدیم و مردم را قانع میکردیم که شرکت کنند انتخابات را ببریم؛ بنابراین تجربه گذشته غیرازاین چیزی است که شما میگویید. نتیجه انتخاب آقای رئیسی که از قبل قابل پیشبینی بود ممکن بود این بار هم تغییر کند. مردم بنا به دلایلی از صندوق رأی قهر کردند، بنابراین ما نتوانستیم نتیجه را تغییر دهیم. البته این در صورتی بود که مردم میخواستند به صحنه بیایند که نیامدند. نکته دوم که باید موردتوجه باشد این است که هر انتخابات برد و باخت دارد و قرار نیست در انتخابات همواره برنده باشیم.
سیاست ورزی از نظر شما چیست؟
درست نیست که اگر شرایط برای برد در انتخابات فراهم است در انتخابات شرکت کنیم و در غیر این صورت نیروها و کادرهایمان را در سطح کشور رها کنیم و فضای سیاسی کشور را از دست بدهیم این اشتباه بزرگی است که گاهی اصلاحطلبان مرتکب میشوند. بدین معنی که اگر مردم آماده شرکت در انتخابات نباشند ما نباید شرکت کنیم، این حرف به لحاظ سیاسی غلط است. این سیاست ورزی مسئولانه نیست؛ بلکه از این حرف ممکن است بوی فرصتطلبی هم بیاید. اینکه اگر مردم در صحنه هستند و بوی پیروزی میآید ما هستیم و در غیر این صورت نیستیم. پرسش این است که اول مردم باید بیایند یا سیاسیون باید اول بیایند؟! وظیفه سیاسیون این است که به جامعه جهت بدهند نه اینکه جامعه به سیاسیون خط بدهد؟ از نظر ما حزب کارگزاران این نوع نگاه به سیاست غیرحرفهای است. مهمترین موضوع در سیاست ورزی این است که نباید خط را گم کرد. کادرهای سیاسی هم در سرتاسر کشور نباید خط را گم کنند. شکست مهم نیست. یک گروه قرار نیست همیشه پیروز باشد. ...
ادامه در صفحه3