در این برنامه شما با تجربهگرهایی مواجه هستید که یک اتفاق را با جزییات زیاد و دقیق برای شما تعریف میکنند. آنهم اتفاقی که در حالت مرگ موقت فقط خودشان دیدهاند و کسی همراهشان نبوده است. چه تضمینی وجود دارد که حرفها و ادعاهای آنها صادقانه باشد؟ همچنین این تهدید وجود دارد که باهدف جلبتوجه به داستان شاخ و برگ بدهند.
راستی آزمایی برای تقویت همین تضمینهاست. وقتی گزارشگری گزارهای را ارائه میکند، صرف اینکه محقق شخصاً در آنجا نبوده نمیتواند باعث شود گزارهها موردتردید واقع شود. مبنای فرضیه اول تحقیق بر شک است. ما یک فرضیه داریم. حرکت میکنیم که بگوییم این فرضیه رد میشود یا قبول. فرضیهها برای این نیستند که حتماً تأیید بشوند. اگر فرضیه رد یا تأیید بشود، پژوهش موفق شده است. چون ما میخواهیم فرضیه را به آزمایش بگذاریم. مثالی میزنم. سه سرباز میگویند ما در منطقه دشمن رفتهایم و نقشه تهیه کردهایم. اینکه بگوییم چون فرماندهی آنجا نبوده، گزارهها را دور بریزیم معقول نیست؛ اما با تطبیق دادن این گزارهها باهم و سنجههای موجود و گزارشهای چند نفر دیگر به این نتیجه میرسیم یک سرباز راست میگوید، سرباز دیگر ۵۰ درصد حرفهایش درست است و سرباز سوم دروغ میگوید. این روش تحقیق وجود دارد. پس اصل روش تحقیق درست است. به تحقیق برنامه «زندگی پس از زندگی» چقدر میشود اعتماد کرد؟ هرچقدر تحقیق پایایی و روایی بیشتری داشته باشد، اعتبارش بیشتر است. محقق اگر متعهد باشد و سوگیری نداشته باشد، تحقیقش قابلاعتمادتر است.
ما مواردی داشتیم که همکاران تصویربردار حین کار اشک میریختند و پسازآن میگفتند چرا این مورد را حذف کردید. من هم گریه کردم، ولی این تجربه به لحاظ پژوهشی سنجههای من را پوشش نمیدهد. مثلاینکه یک قاضی میداند که فلانی مقتول را کشته، ولی سندی موجود نیست.
تفاوت برنامه امسال با فصول پیشین این است که بیش از گذشته به شفا، توسل، شفاعت و دیدار با ائمه و… میپردازید. در فصول پیشین تجربهگران یک موقعیت را توصیف میکردند و حرفهایشان خیلی دراماتیک نبود. رویکرد جدید شما تعمدی بوده یا اتفاقی؟
برخلاف سلیقه مخاطب موافق و برخلاف تصور مخاطب مخالف علاقه بنده اتفاقاً به این تجربهها نیست. بنده به تجاربی علاقه دارم که فرد تجربهگر آنطرف تونل نمیرود. همانهایی که کف خیابان و بیمارستان و خیابان را تجربه میکنند و نه بهشت برزخی میبینند و نه جهنم برزخی و نه نتیجه اعمال موردعلاقه من هستند. بر اساس اهدافی که طراحی کردم، این تجارب برای من مؤثرتر است. من سلیقه خودم را به برنامه تسری نمیدهم. بیرحمانه کناری میایستم و هر چه از غربال پژوهش گذشت را پخش میکنم. میخواهم بگویم که خارج از ماده غیر ماده هست و تو غیر مادهای درون ماده هستی. الان درون ماده هستی و بعداً بیرون میروی و زندگیات شروع میشود. من میخواهم این را بگویم. اینکه نتیجه اعمال به چه شکل است، اولویت چندم من است. امسال دو تجربهای را درباره ایمان عبدالمالکی دیدیم که میتواند شناسنامه تجربههای نزدیک به مرگ جهان شود.
هر چه تجربه از ۵۰ سال پیش در آمریکا ثبت شده همه یکطرف و این دو برنامه یکطرف. ارزش این دو برنامه را بنده میدانم و روسای انجمنهای ان دیای جهان. این سه قسمت آغاز ایمان، احراز ایمان و اعجاز ایمان نام دارد. در این بخش اعجاز ایمان یعنی قسمت سوم چیزهایی وجود دارد که مخاطب علاقهمند است. موجودات ماورایی و معصوم و فرشته و دوزخ و نتیجه اعمال میبینیم. بنده به علل مختلف به این بخشها علاقه ندارم.
تجربهای که روی زمین باشد را با قدرت میشود برای مخاطب اثبات کرد. هر کسی میخواهد بگوید این تجارب غلط هستند، من میگویم اول برو ایمان عبدالمالکی را رد کن. این برنامه بهزودی ترجمه و برای تمامی بنیادهای ان دیای دنیا ارسال میشود. به آنها میگوییم هر جا دستتان خالی بود این برنامه را ارائه کنید. یک بیمارستان شامل پزشک و پرستار شاهد هستند. چطور یک مغز داخل جمجمه افتاده در تخت میتواند ورای این درودیوار را ببیند. ولی وقتی روح آنطرف تونل میرود، حوزوی و دانشگاهی میآید وسط و بحثهای قرآنی، عرفانی، کلامی و فلسفی مطرح میشود. مخاطب عام با این مسائل آشنا نیست.
آیا شما به دنبال تحریک احساسات مخاطب نیستید؟
کسانی که بیرون از سازمان هستند میگویند ما میخواهیم درباره این موضوعات فیلم داستانی بسازیم و چیزهایی هم قاطیاش کنیم. من گفتم دارید این موضوع را نابود میکنید. با من و بیمن این کار را نکنید. این موضوع واقعی است نه داستانی. عکس این قضیه هم اتفاق میافتد. تجربهگر چیزی را تعریف میکند و مخاطب میگوید چرا این فرد بیحال بود و اینجوری تعریف کرد؟ انگار قرار است ما مخاطب را احساساتی کنیم و آنها هم اشک بریزند و بخندند. درحالیکه داستان ما این نیست. این واقعه برای فرد رخ داده و اطلاعات درستش باید به مخاطب برسد. همینقدر که ثابت بشود فرد از بدن بیرون رفته به نظر من آموزنده است.
آیا تجربه گران زندگی پس از زندگی علم غیب دارند؟
علم غیب یعنی چی؟ اگر کلمات را درست تبیین کنیم، پاسخ در پرسش است. علم غیب یعنی آگاهی به عالم دیده ناشدنی که هر کسی ندارد. تمام کسانی که از بدن خارج شدند و برنگشتند به غیب علم دارند. علاوه بر ائمه، بزرگان و اولیا هم علم غیب دارند.
الان واژه چشم برزخی رایج شده که یکی از وجوه علم غیب است. وقتی کسی ارواح را میبیند یعنی آگاهی به عالم غیب دارد. مرحوم آیتالله قاضی به شاگردانش میگوید چرا در منزل این کار را میکنید؟ کسی که از بدن بیرون رفته، در آن مدتی که از بدن بیرون بوده در عالم غیب بوده است. او در عالم غیب به غیب علم داشته است. وقتی در عالم ماده آمده که مدعی نیست. قبل از این برایش چنین اتفاقی رخ نداده است و الان هم نمیتواند از غیب چیزی بگوید. ارادی هم نبوده. مشکلش کجاست؟
امدادهای غیبی خداوند را زیاد در این برنامه دیدم و گرههایی که به شکلی عجیب حین کار باز شدند. کمکهایی که به کار میشوند حتی سوژه هایی که دوست داریم بیایند و بعدازاینکه نیامدند میبینیم که چقدر خوب شد نیامدند. ما خودمان را رها کردیم و به دست خداوند سپردیم و دائماً و روزانه از خدا میخواهیم مراقبمان باشد.