در برخی از قسمتهای مجموعه «ممیزی» شاهد هستیم که انتقادهای تندی صورت میگیرد. طی مدتی که از پخش این مجموعه میگذرد، اعمالنظر یا سانسوری از سمت ساترا یا نهادهای دیگر نظارتی صورت نگرفته است؟
خیر، بههرحال، ما میدانیم که حرفمان را چطور بزنیم. البته این را بگویم که این مجموعه را هیچگاه تلویزیون پخش نمیکند. در تولیدات صداوسیما، اگر برنامهای طنز بسازیم، اجازه استفاده برخی واژهها و کلمات عربی، فارغ از اینکه چه پیامی را بازگو میکند، نمیدهند. برای مثال ما نمیتوانیم کلمه «حدیث» را در برنامه طنز در صداوسیما به کار ببریم. صداوسیما به شکل خودساختهای برای خودش خط قرمزهایی را به وجود آورده که نمیتواند ظاهر را رد کند تا به عمق محتوا برسد؛ یعنی به باطن تفکر سازنده اهمیتی نمیدهد و روی ظواهر یک اثر مانده است و به همین دلیل است که در حال حاضر نمیشود کار جدی در تلویزیون انجام داد.
در دهههای گذشته، برنامه و مجموعههای طنزی داشتیم که مانند «ممیزی» انتقادی بودند و روی آنتن هم رفتهاند. آیا چنین برنامههایی دیگر اجازه ساخت ندارند یا از همان ابتدا هم همین روند و خط قرمزها وجود داشتند؟
تغییر یک شبه صورت نمیگیرد. مسئولان صداوسیما طی این سالها آرامآرام به بهانههای مختلف با سازندگان و تولیدکنندهها شروع به مخالفت کردند و پس از مدتی متوجه شدیم که چه تغییرات کلانی در تفکر و نگاه به برنامهسازی رخ داده است. آقای جبلی رئیس صداوسیما بهصراحت گفتهاند سازمان صداوسیما افت مخاطب داشته است. دراینارتباط باید یک نفر پاسخ دهد که چرا این اتفاق افتاده است؟ بهشخصه ۱۰ سالی میشود که در صداوسیما فعالیتی نمیکنم و در این زمینه سیاستگذار نیستم، اما افرادی که سیاستها را اعمال میکنند، باید پاسخگو باشند.
در پارهای موارد و در طول سالها شاهد حذف برخی چهرهها از رسانه ملی بوده و هستیم. چنین اتفاقی برای اهالی پشتصحنه نیز رخ میدهد؟
حذف شدنی در کار نیست؛ درواقع فعالیت در صداوسیما از انتخابهای ما نیست و آن را خودخواسته کنار گذاشتهایم. بهشخصه؛ ممنوعیتی برای حضور در صداوسیما ندارم و پیشنهادهایی هم میشود اما با شرایطی که وجود دارد، رغبتی به کار در سازمان ندارم. اتفاقاً صداوسیما را خانه خود میدانم و مگر میشود کسی نخواهد برای خانه پدریاش کار کند؟ حتی پیش آمده که درباره تولید برنامهای با شبکه گفتوگو میکنیم، مدیر شبکه هم موافقت خود را اعلام میکند؛ اما برخی مسئولان بالادستی جلوی کار را میگیرند. این اتفاق باعث میشود در چنین شرایط اقتصادی ریسک نکنیم و کار در سازمان صداوسیما را از انتخابهایمان کنار بزنیم.
آیا صداوسیما در حال سرمایهسوزی است؟
نهتنها در صداوسیما، بلکه در بسیاری از بخشهای کشور تا امروز سرمایه سوزیهای بسیاری را شاهد بودهایم. عادل فردوسیپور و فردوسیپورها از جیب صداوسیما به این درجه رسیدهاند پس عقل حکم میکند که کنار گذاشتن آنها یعنی حرام کردن بیتالمال. درنهایت سازمان صداوسیما باید مشخص کند که عادل فردوسیپور بد است یا خوب! اگر بد است چرا ۲۰ سال برای او هزینه کرده تا محبوب مخاطبانش شود؟ اگر خوب است چرا او را کنار میگذارد و دیگری را جایگزینش میکند؟ به عقیده من، این وضعیت که یک سازمان با سرمایههای مردمی، تربیتیافتگانش را از میدان خارج میکند، بهنوعی اسراف و هدر رفت بیتالمال است.
به نظر شما آیا با تغییر مدیران، امیدی به تحول و حرکت روبهجلو وجود دارد؟
ازنظر من تغییر تنها چند مدیر چندان چاره کار نیست، بلکه سیستم امروزی رسانه ملی باید تغییرات زیربنایی در خودش داشته باشد. این سیستم آنقدر گرفتار شعارها و برخی سطحینگریها شده که اگر مدیر خوبی یا حتی «سوپرمن» هم به آن وارد شود، نمیتواند کار چندانی انجام دهد و طرحی نو دراندازد. صداوسیما نیازمند اصلاحاتی است که آرامآرام در آن اتفاق بیفتد، کما اینکه وضعیت فعلی هم نوید همین تغییرات آرامآرام است. رسانه ملی نیازمند زمان و تحول است تا نگرشهای تصمیم گیر در آن تحولاتی به نفع جامعه مخاطب داشته باشند.