شاهد بازگشت ارزش روبل هستیم درحالیکه جنگ روسیه و اوکراین همچنان ادامه دارد، چرا بانک مرکزی در بازگرداندن ارزش پول ملی سیاستهای بانک مرکزی روسیه را تعقیب نمیکند؟
تفاوت اقتصاد روسیه با اقتصاد ایران در این نکته است که بانک مرکزی روسیه در اقتصاد این کشور مستقل از رفتارهای مالی دارد. وقتی جنگ اوکراین شروع شد ارزش روبل کاهش پیدا کرد و بلافاصله روسیه نرخ بهره را افزایش داد و سیاست انقباضی پولی را در پیش گرفت.
همین موضوع منجر به کنترل نرخ تورم شد. امروز در آمریکا و اروپا نرخ تورم به 8 تا 9 درصد رسیده است که در چهار دهه گذشته بی سابقه است. در آمریکا نیز طی چند روز گذشته نرخ بهره از 0.75% به 1.5% رسید یعنی 0.75% افزایش پیدا کرد. کشورها با افزایش تورم فوراً دولتها از ابزار نرخ بهره و گاهی از ابزار اسناد خزانه استفاده میکنند و جواب میگیرند.
در ایران هم از این ابزارها استفاده میشود ولی با تأخیر و گاهی این اتفاق به صورت معکوس می افتد. در چند سال گذشته با اینکه نرخ بهره افزایشی بود بانک مرکزی نرخ بهره را کم کرد. معمولاً در ایران بانک مرکزی دنباله روی سیاستهای مالی است. بنابراین اگر ما بانک مرکزی مستقلی داشتیم و فعالین اقتصادی به سیاستهای بانک مرکزی اعتماد داشتند بانک مرکزی ایران نیز میتوانست از ابزارهای مرسوم در دنیا بهره ببرد. ولی نه در این دولت بلکه در تمامی دولتهای گذشته عموماً بانکهای مرکزی دنباله روی سیاستهای مالی بوده و در نتیجه ابزار بانک مرکزی کارآمدی مشابه کشورهای دیگر را ندارد ولی در هر حال بانک مرکزی میتواند از این ابزارها استفاده کند.
چرا سیاستهای بانک مرکزی ایران در کنترل تورم موفق نیست؟
دولت معمولاً در کار بانک مرکزی مداخله میکند. دولت میگوید بانک مرکزی مطالبات یک بخش از اقتصاد مثلاً بخش صنعت یا بخش کشاورزی را بپرداز! مثلاً وقتی مسکن مهر ساخته میشد بانک مرکزی یک خط اعتباری برای بانک مسکن ایجاد کرد. اینگونه مداخلات دولتها در کار بانک مرکزی اولاً استقلال بانک مرکزی را خدشه دار میکند.
ثانیاً سیاستهای پولی بانک مرکزی اثر گذار نخواهد بود. وقتی سیاستهای پولی بانک مرکزی با مداخله دولت اثرگذاری خود را از دست میدهد نتیجه این میشود که مردم هم به سیاستهای اعلامی بانک مرکزی اعتماد نخواهند کرد.
بودجهای که دولت امسال اجرا میکند، بودجه تقدیمی همین دولت به مجلس بود، هم در بودجه کل کشور بیش از 25% افزایشی بود و هم بودجه شرکتها و بانکها بیش از 40% افزایشی بود؛ این بودجه انبساطی است. تا زمانی که هزینههای دولت بیش از درآمدهایش باشد کسری بودجه وجود دارد و بودجهها نمیتواند تورم را کنترل کند و همچنان تورم ما دورقمی و رو به افزایش خواهد بود.
به عنوان یک اقتصاددان برای کاهش تورم چه پیشنهادی به دولت دارید؟
تورم راه حلهای بلند مدت و کوتاه مدت دارد. راه حل کوتاه مدت این است که دولت از ابزار بانک مرکزی استفاده کند و سیاستهای انقباضی داشته باشد ولی این عوارض دارد و ممکن است رکود اقتصاد را عمیقتر کند. اما در کنار آن نکته مهمتر این است که دولت باید برای خود تصمیمات سخت بگیرد. دولت تا اینجا برای خودش تصمیمات سختی نگرفته است و تصمیمات سخت برای مردم بود. هزینه افزایش همین چند قلم کالایی که توسط دولت گران شد توسط ملت پرداخت میشود. دولت که هزینهای نمیپردازد. یا در مورد کم شدن ساعات کار ادارات باز هم میبینیم تصمیم سختی برای دولت گرفته نشده چون در حقیقت به جای تغییر در حقوقها، کارکنان دولت کمتر کار میکنند. تصمیم سخت آن است که بودجه واقعی شود. تصمیم سخت این است که اگر نهادی و دستگاهی در بودجه پولی میگیرد و در مرحله نتیجه دهی، ما به ازا ندارد، بودجهاش حذف شود. دولت باید در سیاستهای پولی و مالی و انقباضی تصمیمات سخت بگیرد. تا دولت برای خودش تصمیمات سخت نگیرد نمیتوانیم انتظار داشته باشیم که اتفاقی بیفتد.
شما نقش تحریمها را در دهه گذشته بر عدم موفقیت سیاستهای اقتصادی کشور چگونه ارزیابی میکنید؟
دو بلیه بر اقتصاد ایران نازل شده است. یک بلیه تورم است که به معنای واقعیام الفساد است و بلیه دوم تحریم است که در زایش فساد دست کمی از تورم ندارد. تحریم منجر شده ما نفت کشور را ارزان بفروشیم و پول را با هزینه بالایی وارد کشور کنیم. این دو عامل هزینههای کشور را افزایش داده است. وقتی هزینه اداره کشور افزایش پیدا کند به این معنی است که مردم آن هزینه را در قالب تورم به دولت میپردازند. به هر دلیلی که کشور گران اداره شود حال چه دلیل آن خلق تورم باشد و چه تحریم عامل باشد، مردم هستند که هزینه را پرداخت میکنند از این رو گفته میشود تورم مالیاتی است که مردم به دولت میپردازند.