نگاه روانشناسانه به منشأ نارضایتی‌ها

نگاه روانشناسانه به منشأ نارضایتی‌ها

 

علی ظفرزاده نماینده پیشین مجلس

 

مرکز افکار سنجی ایسپا در روزهای گذشته نظرسنجی را منتشر کرد که نشان می‌داد مردم به دلیل مشکلات اقتصادی و ... عصبانی هستند. نویسنده با دیدن این نظرسنجی معنادار بر آن شد تا مطلبی درباره فقر، ناهنجاری و عصبانیت به رشته تحریر درآورد.

به عقیده روان شناسان موضوعاتی مانند جنگ، فقر، بیکاری، اضطراب، ناامیدی، تنش، درگیری‌ داخلی و خارجی، هیجان‌ ناشى از تورم، بيمارى کرونا و نگرانی درباره سلامتی و زندگی، روان جامعه را در شرايط عدم تعادل قرار می‌دهد. مواجه شدن با یک یا چند مورد از موارد ذکر شده، توان استدلال منطقى را از افراد سلب می‌کند. در این شرایط جامعه بين ناامیدی و خوش‌بینی قرار می‌گیرد. همچنین این امکان وجود دارد که تحت تأثیر وعده‌های غیرعملی كانديداهاى مجلس، ریاست جمهورى و شوراها قرار گیرد.

اگر مخاطرات اجتماعى مانند فقر، گرسنگی و بیکاری مزمن شود و نخبگان جامعه و دیگر اقشار دچار تشویش و اضطراب شوند، عصبانیت و بزه در جامعه شکل می‌گیرد. وقتی جامعه دچار چنین وضعيتى می‌شود، پوپوليست‌ها بر نارضایتی مردم دون می‌پاشند و از بيكاران، مستأصلان، ناراضیان و گرسنگان يارگيرى کرده و به قدرت می‌رسند. شگفت آن‌که بسیاری از همين اشخاص و گروه‌ها خود در به وجود آمدن این وضعیت سهیم بوده و هستند و در ایجاد فقر و بیکاری نقش داشته‌اند.

البته اين وضعيت منحصر به يك كشور خاص نيست، بلکه در كشورهاى درحال‌توسعه و عقب‌مانده كه ساختارها و نهادهای نيرومند مدنى، سیاسی و صنفی نهادينه ندارند و فرهنگ تعامل و مدارا در آن‌ها کمتر وجود دارد، مشاهده می‌شود.

متأسفانه در ايران از دوره رياست جمهورى احمدی‌نژاد كه از حمايت تمام‌قد اصولگراها برخوردار بود و به دلیل درآمدهاى سرشار نفتی و فرآورده‌های آن (در فاصله سال‌های 1384 تا 1392) بهترین امكان براى توسعه فراهم شده بود، سیاست‌های پوپوليستى، شعارزدگی و نداشتن برنامه مناسب‌ براى توسعه متوازن و عدم استفاده از كارشناسى در مدیریت منابع خدادادى، باعث پول پاشى بی‌حساب‌وکتاب در آن دوره شد. یک نمونه آن طرح‌های زودبازده بود كه در کشور اجرا شد، ولی موفقيت آن به 20 درصد هم نرسيد و نتیجه آن تورم بیش از 40 درصدی شد. همچنین سهام عدالت هم سود چندانی برای مردم نداشت؛ این سهام شرکت‌ها را نابسامان‌ و سلطه دولت را بر اقتصاد بيشتر کرد.

تورم ناشی از نقدینگی باعث افزایش قیمت‌ مسکن، زمین و کالاهای سرمایه‌ای شد و در پی آن سرمایه‌گذاری صنعتی و تولیدی کاهش یافت و فقر چهره خود را نمایان ساخت و معیشت طبقه متوسط متزلزل شد.

از طرفی سیاست انتخاباتی چنان سخت شد که اکبر هاشمی رفسنجانی که جزو بنیان‌گذاران انقلاب و فردی تعیین‌کننده و مرد تمام فصول بود، از گردونه رقابت‌ها حذف و با حمایت او و اصلاح‌طلبان، حسن روحانی به ریاست جمهوری رسید که تلاش‌هایش برای سامان دادن امور به‌جایی نرسید و برجامش نافرجام شد.

تشدید تحریم‌ها از زمان احمدی‌نژاد در شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران به تصویب رسید و ایران ذیل بند هفتم سازمان ملل قرار داشت. دولت روحانی پس از روی کار آمدن توانست ایران را از شرایط تحریمی خارج کند. سیاست‌ انتخاباتی دوره بعد هم به‌گونه‌ای پیش رفت که مجلس و ریاست جمهوری در محدوده اصولگرایان قرار گرفت. این فرایند باعث شد که مشارکت در انتخابات مجلس یازدهم و ریاست جمهوری 1400 به زیر 50 درصد تنزل کند. شواهد، قرائن و آمارها حکایت از این دارد که جوانان، نخبگان، استادان دانشگاه، دانشجویان و ... نسبت به آینده خود نگران هستند. این همان واقعیتی است که در نظرسنجی ایسپا مشاهده می‌شود. نویسنده پیشنهاد می‌کند که حاکمیت با اولویت قرار دادن اقتصاد و بهره‌گیری از افراد باتجربه و کار بلد، سیاست‌های نوین و متفاوت از گذشته برای عبور از بحران‌ها اتخاذ کند تا امید و نشاط به جامعه بازگردد و غبار نگرانی نیز از بین برود.

لینک کوتاه: http://www.setaresobh.ir/fa/main/detail/90478/

ارسال دیدگاه شما

روزنامه در یک نگاه
ویژه نامه

نگاه روانشناسانه به منشأ نارضایتی‌ها

نگاه روانشناسانه به منشأ نارضایتی‌ها

 

علی ظفرزاده نماینده پیشین مجلس

 

مرکز افکار سنجی ایسپا در روزهای گذشته نظرسنجی را منتشر کرد که نشان می‌داد مردم به دلیل مشکلات اقتصادی و ... عصبانی هستند. نویسنده با دیدن این نظرسنجی معنادار بر آن شد تا مطلبی درباره فقر، ناهنجاری و عصبانیت به رشته تحریر درآورد.

به عقیده روان شناسان موضوعاتی مانند جنگ، فقر، بیکاری، اضطراب، ناامیدی، تنش، درگیری‌ داخلی و خارجی، هیجان‌ ناشى از تورم، بيمارى کرونا و نگرانی درباره سلامتی و زندگی، روان جامعه را در شرايط عدم تعادل قرار می‌دهد. مواجه شدن با یک یا چند مورد از موارد ذکر شده، توان استدلال منطقى را از افراد سلب می‌کند. در این شرایط جامعه بين ناامیدی و خوش‌بینی قرار می‌گیرد. همچنین این امکان وجود دارد که تحت تأثیر وعده‌های غیرعملی كانديداهاى مجلس، ریاست جمهورى و شوراها قرار گیرد.

اگر مخاطرات اجتماعى مانند فقر، گرسنگی و بیکاری مزمن شود و نخبگان جامعه و دیگر اقشار دچار تشویش و اضطراب شوند، عصبانیت و بزه در جامعه شکل می‌گیرد. وقتی جامعه دچار چنین وضعيتى می‌شود، پوپوليست‌ها بر نارضایتی مردم دون می‌پاشند و از بيكاران، مستأصلان، ناراضیان و گرسنگان يارگيرى کرده و به قدرت می‌رسند. شگفت آن‌که بسیاری از همين اشخاص و گروه‌ها خود در به وجود آمدن این وضعیت سهیم بوده و هستند و در ایجاد فقر و بیکاری نقش داشته‌اند.

البته اين وضعيت منحصر به يك كشور خاص نيست، بلکه در كشورهاى درحال‌توسعه و عقب‌مانده كه ساختارها و نهادهای نيرومند مدنى، سیاسی و صنفی نهادينه ندارند و فرهنگ تعامل و مدارا در آن‌ها کمتر وجود دارد، مشاهده می‌شود.

متأسفانه در ايران از دوره رياست جمهورى احمدی‌نژاد كه از حمايت تمام‌قد اصولگراها برخوردار بود و به دلیل درآمدهاى سرشار نفتی و فرآورده‌های آن (در فاصله سال‌های 1384 تا 1392) بهترین امكان براى توسعه فراهم شده بود، سیاست‌های پوپوليستى، شعارزدگی و نداشتن برنامه مناسب‌ براى توسعه متوازن و عدم استفاده از كارشناسى در مدیریت منابع خدادادى، باعث پول پاشى بی‌حساب‌وکتاب در آن دوره شد. یک نمونه آن طرح‌های زودبازده بود كه در کشور اجرا شد، ولی موفقيت آن به 20 درصد هم نرسيد و نتیجه آن تورم بیش از 40 درصدی شد. همچنین سهام عدالت هم سود چندانی برای مردم نداشت؛ این سهام شرکت‌ها را نابسامان‌ و سلطه دولت را بر اقتصاد بيشتر کرد.

تورم ناشی از نقدینگی باعث افزایش قیمت‌ مسکن، زمین و کالاهای سرمایه‌ای شد و در پی آن سرمایه‌گذاری صنعتی و تولیدی کاهش یافت و فقر چهره خود را نمایان ساخت و معیشت طبقه متوسط متزلزل شد.

از طرفی سیاست انتخاباتی چنان سخت شد که اکبر هاشمی رفسنجانی که جزو بنیان‌گذاران انقلاب و فردی تعیین‌کننده و مرد تمام فصول بود، از گردونه رقابت‌ها حذف و با حمایت او و اصلاح‌طلبان، حسن روحانی به ریاست جمهوری رسید که تلاش‌هایش برای سامان دادن امور به‌جایی نرسید و برجامش نافرجام شد.

تشدید تحریم‌ها از زمان احمدی‌نژاد در شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران به تصویب رسید و ایران ذیل بند هفتم سازمان ملل قرار داشت. دولت روحانی پس از روی کار آمدن توانست ایران را از شرایط تحریمی خارج کند. سیاست‌ انتخاباتی دوره بعد هم به‌گونه‌ای پیش رفت که مجلس و ریاست جمهوری در محدوده اصولگرایان قرار گرفت. این فرایند باعث شد که مشارکت در انتخابات مجلس یازدهم و ریاست جمهوری 1400 به زیر 50 درصد تنزل کند. شواهد، قرائن و آمارها حکایت از این دارد که جوانان، نخبگان، استادان دانشگاه، دانشجویان و ... نسبت به آینده خود نگران هستند. این همان واقعیتی است که در نظرسنجی ایسپا مشاهده می‌شود. نویسنده پیشنهاد می‌کند که حاکمیت با اولویت قرار دادن اقتصاد و بهره‌گیری از افراد باتجربه و کار بلد، سیاست‌های نوین و متفاوت از گذشته برای عبور از بحران‌ها اتخاذ کند تا امید و نشاط به جامعه بازگردد و غبار نگرانی نیز از بین برود.

لینک کوتاه: http://www.setaresobh.ir/fa/main/detail/90478/

ارسال دیدگاه شما