فتح الله امی- مبارز راه آزادی و عدالت
به یاد ۱۷ شهریور برگی از خاطرات را در پاسخ آنها که میگویند رژیم شاه قصد کشتار نداشت نوشتم.
طبق اعلام مردمی درراهپیمایی ۱۶ شهریور، قرار شد فردای آن روز در میدان ژاله تجمع شود، صبح زود بعد از نماز باخانم از خانه خارج شدیم و درراه صبحانه را با کیک و شیر در سوپر کنار منزل گذراندیم، غافل از آنکه فرزند صاحب همان سوپر در همان روز شهید خواهد شد، از منزل ما ه در خیابان صفا بود تا میدان ژاله راهی نبود لذا از بردن ماشین صرفه نظر کردم، پیاده تا میدان رفتیم ولی قبل از ما گارد شاهنشاهی میدان را قرق کرده بود باخانم از کنار میدان به ضلع جنوبی مقابل پمپبنزین رفتیم در بین راه یک درجهدار گارد وقتی مارا باخانم دید توصیه کرد صحنه را ترک کنیم چون اتفاقات خطرناکی درراه است، ولی ما توجه نکردیم و وارد جمعیت شدیم، پس از چند لحظه افسر گارد فرمانده میدان با بلندگو دستی تهدید کرد که امروز حکومتنظامی اعلامشده تجمع بیش از سه نفر ممنوع است و میدان را ترک کنید، جمعیت اهمیت نداد پشت یک پلاکارد که به دست یکی از دوستان دانشجوی یزدی علم صنعت بود همچنان ایستادندوباشعار های ضد سلطنت علیه گارد پاسخ دادند، در آن روز من هیچ روحانی ندیدم فقط شنیدم آیتالله امامی کاشانی بالباس شخصی در تظاهرات حضور داشت.
پس از تذکرات فرمانده میدان بهیکباره فرمان آتش صادر شد و با گاز خفه کن جمعیت را به رگبار بستند در همان لحظه اول خانم را گم کردم و یکی از این گلولهها به من اصابت کرد خودمان داخل یکی از خانههای اطراف که درب خانه را باز گذاشت بود انداختم و از هوش رفتم پس از ریختن آب توسط اطرافیان به صورتم به هوش آمدم و دوبار راهی میدان شدم، جنازهای که با گلوله ژ-۳ سرش متلاشیشده بودند بر دوش مردم مشاهده کردم که با فریاد اللهاکبر به سمت شرق میدان درحرکت بود منهم به دنبال آنها از میدان خارج شدم وتا چهارراه کوکاکولا همراه آنها رفتم و بعد خودم را بهسرعت به دانشگاه علم صنعت رساندم ودوستان دانشجو را مطلع کردم قرار شد فردا آن روزبه بهشتزهرا برویم و مشخصات و آمار شهدا را در اعلامیهای با امضاءدانشجویان مبارز اطلاعرسانی کنیم، در آن روز بسیاری از آشنایان مجروح یا به شهادت رسیدند ازجمله شهید «رضا آسوده» که از یک خانواده فقیری بود و در شرکت همگرد که با کمک مرحوم مهندس بازرگان تأسیس کرده بودیم کار خدمات انجام میداد، او در خیابان ایران از پشت توسط مأمور لباس شخصی ساواک به شهادت رسیده بود.
فردای آن روزبه اتفاق دوستان دانشجو به بهشتزهرا رفتیم و مشخصات شهدا را ثبت کردیم، سالن تطهیر پر از جنازه بود که برای ثبت مشخصات آنها کارت شناسایی و یادداشتهای همراه آنها را بررسی کردیم، به یاد دارم یکی از آنها نوشته بود که برای اخلاص در عمل هیچ مشخصاتی همراه نداشته است لذا بهصورت شهید گمنام در قطعه ۱۷ بهشتزهرا که ویژه شهدای ۱۷ شهریور بود به خاک سپرده شد.
در مراسم بزرگداشت شهدای ۱۷ شهریور که در دانشگاه علم صنعت در محاصره گارد برگزار شد این سرود را خواندیم:
۱۷ شهریور روز مرگ تو
۱۷ شهریور افتخار ما
درود درود درود
بر شهیدان راه وطن