حاجیناصری، استاد دانشگاه: جوانان امروز احساس تعلقخاطر ندارند و فکر میکنند تبدیل به انسانهای زائدی شدهاند
فاضلی، جامعهشناس: میانگین هوشی و توانایی جامعه بیشتر از مسئولان است. این وضعیت جامعه را به استیصال رسانده است
محمد فاضلی در برنامه «شیوه» در تلویزیون گفت: جامعه ایران به دلیل آنچه برای خانم مهسا امینی پیش آمد، بسیار داغدار و ملتهب است. لازم است بدانیم که جامعه ایران در چه وضعیتی است. فقط 14 درصد مال سالهای قبل از انقلاب هستند و 86 درصد پس انقلاب به دنیا آمدهاند. این جامعه گسترش یافته و رشید و بالغ شده و تحصیلکرده است. این جامعه از برخی عارضهها رنج میبرد. نرخ بیکاری بسیار بالاست. بیکاری به شکل نابرابری بین زن و مرد تقسیم شده؛ دراینارتباط تعداد مردان شاغل پنج برابر زنان شاغل است! نرخ بیکاری زنان 13 درصد و نرخ بیکاری مردان 7.2 درصد است.
وی افزود: در جوانان 18 تا 35 سال، نرخ بیکاری مردان 13.8 و نرخ بیکاری زنان 28.3 درصد است. جوان 18 تا 35 سال دو برابر کل بیکار است! تعداد دانشجویان زن 20 هزار بیش از مردان است، زنان بیشتر دانشجو شدهاند، اما نرخ بیکاری آنها دو برابر است. نرخ مشارکت اقتصادی آنها هم یکپنجم است. طبیعی است من مثل زنان اسم این را بگذارم یک تبعیض ساختاری علیه زنان.
افول اقتصادی در طول دهه 90
او تأکید کرد: همین جامعه در 10 سال گذشته میزان برخورداری ثروتمندترین دهک به فقیرترین دهکش از 11 برابر تبدیل شده به 14 برابر؛ یعنی نابرابری هم گسترش یافته است. طبق گزارش دو سال پیش مرکز پژوهشهای مجلس، ما در طول دهه 90 یک افول اقتصادی وحشتناک را تجربه کردیم. این افول در حدی است که اگر تا سال 1405 ما سالی 8 درصد رشد اقتصادی داشته باشیم، شش سال متوالی رشد 8 درصد، آنهم برای اقتصادی که از اول دهه 90 رشد اقتصادی آن میانگین صفر بوده، این گزارش میگوید تازه آن سال میرسیم بهجایی که در سال 90 بودیم! و میدانیم این غیرممکن است! این جامعهای است که 60 درصد شاغلانش پوشش بیمه ندارند!
سایه فقر بر بیش از 18 درصد جامعه
فاضلی ادامه داد: این جامعه دچار 18.4 درصد فقر است، یعنی از هر پنج نفری که از کنار شما رد میشود یکی در فقر مطلق به سر میبرد! در این جامعه دولتش بهشدت کسر بودجه دارد و جایگاه جهانیاش این است. ما باید ببینیم داریم کجا زندگی میکنیم! در جایی داریم زندگی میکنیم که در فاصله سالهای 80 تا 97، در سال 80، هشتاد درصد تجارت ما با 23 کشور بوده است. رسیدیم بهجایی که در سال 97، پنجاهوچهار درصد تجارت کشور با سه کشور بوده است (چین، عراق، امارات). اگر شما به این نمیگویید جدا افتادگی از جهان، پس چه میگویید؟! در داخل تضعیف شدهاید و ازنظر اقتصادی و به مردم فشار آمده است، درحالیکه جمعیت کشور 10 میلیون افزایش یافته، 40 درصد درآمد سرانهاش را از دست داده است. میانگین تورم در جهان در سال 2018، 2.4 درصد بوده است و تورم بلندمدت ایران 20 درصد بوده و فقط سه کشور ونزوئلا، زیمباوه و آرژانتین تورم بیشتری داشتهاند!
افزایش آگاهی در جامعه
این جامعهشناس گفت: روایت من از جامعه امروز این است که جامعه پ بالغ شده و از 36 میلیون نفر به 84 میلیون نفر رسیده است؛ تحصیلاتش بهشدت بالاتر رفته و به لحاظ آگاهی بسیار پیشرفت کرده است. این جامعه جهانی شده و میتواند خودش را مقایسه کند. مردمش به سفر میروند و خودشان را با جهان مقایسه میکنند. این جامعه با یک ساختار حکمرانی مواجه شده که دارد توانش را از دست میدهد و بر سر موضوعات مختلف انرژی خود را هدر داده است. میانگین هوشی و توانایی جامعه بالاتر از حکومت بالاتر است؛ این وضعیت جامعه را به استیصال رسانده است!
رؤیای توسعه
وی گفت: این روزها دیگر فقط مهاجرت نخبگان نیست، مهاجرت تکنسینهای نیروی کار شما هم دارد رخ میدهد. آدمهایی که درون ساختار تصمیمگیری هستند میشود روی اکثریت آنها دست گذاشت و ادعا کرد که آنها از میانگین آدمهایی که در جامعه هستند، پایینتر هستند. رؤیای توسعه دارد بر باد میرود. جامعه احساس میکند دارد تمام ظرفیتهایش را از دست میدهد. انسان موجودی است که در سایه آینده زندگی میکند. احساس جامعه این است که این مدل از حکمرانی و این مسیری که داریم طی میکنیم آیندهای برایش بنا نمیکند، بنابراین جامعه ایرانی حق دارد ناآرام باشد چون آیندهاش را برآورده نمیکند. ما سال 90 هم همین حرفها را میزدیم. اگر این مسیر درست بود پس از سال 1390 تا 1400 باید اتفاقی رخ میداد. امروز با جامعهای ناآرام مواجهیم که حق دارد و ناراضی است و در روشن ندیدن آینده هم حق دارد.
ما به جامعه مسائل حل نشده تبدیل شدهایم
فاضلی افزود: ما تبدیل شدهایم به جامعه مسائل حلنشده! در زمان شاه هم عدهای به جامعهشناسها میگفتند حرفهای غربی میزنید! محافظهکارها زمان شاه هم میگفتند این اعداد بیخود است! در دولت شاه هم که به غربگرایی متهم بود عدهای به جامعهشناسها میگفتند حرفهای غربی میزنید! در آن حکومت هم که میخواست سرتاپا غربی شود یک عدهای میگفتند این حرفها غربی است! و شد آنکه شد! مردم مطالبه گر هستند، بر سر فساد، بر سر اشتغال، بر سر زنان، بر سر مداخله در سبک زندگیشان، بر سر تخریب محیطزیست. مجموعهای از تناقضات را نمیتوانید پوشش دهید. به میلیونها نفر بگویید مقاومت کنید و بعد ببینید خودشان جور دیگری زندگی میکنند! وسایل خودشان را از جای دیگری میخرند، بچههایشان در جای دیگری زندگی میکنند! ما تبدیل شدهایم به جامعه مسائل حلنشده! این جامعه انبوهی از مسائل حلنشده در ذهنش دارد، از اسیدپاشی در اصفهان بگیرید تا مرگها در بازداشتگاهها...
من توییت میزنم و میگویم که ابراهیم رئیسی کار درستی کرد که با خانواده مهسا امینی تماس گرفت. مخاطب به من ناسزا میگوید و میگوید که کدامیکی به نتیجه رسیده که اینیکی برسد!
جوانان امروز احساس تعلقخاطر ندارند
سعید حاجیناصری استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران گفت: همه فیلم رضا مارمولک رو دیدیم. جایی از فیلم خودزنی میکند و به بهداری میرود. آنجا با یک روحانی همجوار میشود. وقتی با این روحانی همجوار میشود، روحانی در وجود رضا مارمولک یک انسان عاصی را میبیند که میخواهد علیه مناسبات موجود طغیان کند. روحانی برای اینکه رضا مارمولک را تسکین دهد میگوید که برادر من به تعداد انسانها راه برای رسیدن به خدا وجود دارد، همان حدیث معروف.
رضا مارمولک به روحانی میگوید بالا منبر رفتی ولمان کن. روحانی میگوید که فقط ما بالا منبر نمیرویم، خارجیها هم بالا منبر میروند. در آنجا یک کتاب داستانی وجود دارد، شازده کوچولو. شازده کوچولو در فهم این فیلم بسیار مهم است. روحانی بخشهایی از داستان شازده کوچولو قرائت میکند. شازده کوچولو به روباهی میگوید که من میخواهم با تو بازی کنم، روباه میگوید تو نمیتوانی با من بازی کنم چون من اهلی نشدهام، من تعلق ندارم، انس ندارم.
رضا مارمولک از زندان فرار میکند و به سمت مرز میرود...مردم او را میبینند فکر میکنند روحانی است، پشت سر او نماز میخوانند. رضا مارمولک کمکم از عاصی بودنش خارج میشود. چرا؟ چون رضا مارمولک آنجا تعلق را احساس میکند و حس میکند که سودمند است. با این مقدمه میخواهم بگویم که اگر جوان امروزی طغیان میکند به خاطر این است که احساس تعلق ندارد. احساس تعلق از چه چیزی برمیآید؟ از اشتغال، از داشتن خانواده، از اینکه نقشی سودمند در جامعه دارد و جامعه او را به رسمیت شناخته است. جوانان امروز، دختر و پسر، امروز احساس تعلقخاطر ندارند. فکر میکنند تبدیل به انسانهای زائدی شدهاند. تورگنیئف (نویسنده مشهور روس) رمانی دارد به نام رودین، آنجا به نحو احسن نشان میدهد که چگونه در جامعه روسیه انسانهای زیادی به وجود آوردهاند بهعنوان انسانهای زیادی! چنین انسانهایی پایگاه اجتماعی انقلاب 1917 روسیه شدند. جمهوری اسلامی مخالف طبقه متوسط نیست و طبقه متوسط هم مخالفت جمهوری نیست.