شهروز مُلک آرایی دوبلور باسابقه کشورمان شامگاه پنجشنبه (۲۹ دیماه) در بیمارستان بهمن از دنیا رفت. از نقش گوییهای برجسته و محبوب وی میتوان از شخصیت کاپیتان لینچ در کارتون ماجراهای گالیور، جان کوچولو در رابینهود و آقای ووپی در کارتون تنسی تاکسیدو نام برد. همکاری با کارتون «سیندرلا» با مدیریت دوبلاژ ژاله علو و صداپیشگی به جای شخصیت وزیر از دیگر کارهای اوست. این دوبلور فقید در «ماجراهای سندباد» با مدیریت دوبلاژ ناصر ممدوح هم صداپیشگی شخصیت «شیطان بزرگ» را عهدهدار بود. بازی در سریالهای تلویزیونی «امام علی (ع)» در نقش (قیس بن سعد)، «داستان راستان»، «سردار جنگل» و «بگذار آفتاب برآید» از دیگر کارهای شهروز ملک آرایی است. مراسم بدرقه پیکر استاد شهروز ملک آرایی روز یکشنبه (دوم بهمنماه) ساعت ۱۰ صبح از محل سالن عروجیان بهشتزهرا (س) به سمت قطعه هنرمندان برگزار میشود. مجلس ترحیم این هنرمند عرصه دوبله نیز روز سهشنبه (چهارم بهمنماه)، از ساعت ۱۵ الی ۱۶ و ۳۰ دقیقه بعدازظهر در مسجد جامع شهرک غرب برگزار خواهد شد. زمستان یک سال قبل، آیین رونمایی از مستند «مُلک شهروز» و پاسداشت هفت دهه صداپیشگی «شهروز مُلکآرایی» برگزار شد؛ مراسمی که در آن زمان صندلیهای خالی بسیاری داشت و این موضوع دستاویز یادداشتی شد که اکنون پس از درگذشت این دوبلور باسابقه کشورمان آن را مرور میکنیم. گزیدهای از این یادداشت را در ادامه میخوانید.
امیر عفاف در یادداشتی که بهمنماه ۱۴۰۰ برای انتشار در اختیار ایسنا قرار داده بود، ضمن ادای دین به 70 سال، هنرمندی صداپیشهای که ایران با صدای او خاطره دارد، چنین نوشت:
«گالیور نقشه رو رد کن بیاد». این جمله، کلید آشنایی با «شهروز مُلک آرایی» برای اغلب آنهایی است که بینندگان عزیز توی خانه محسوب میشدند و حالا 40 سال و بیشترش عمر کردهاند. ملک آرایی برای کودکان و نوجوانان آن روزگار یعنی آقای ببر که در کارتون دهکده حیوانات آهنگری میکرد تا کاپیتان لیچ و ناخدا اسماج و جان کوچولو که برای هر عمل سلحشورانهای پایه رابینهود بود.
مُلک آرایی در تلویزیون هم میدرخشید؛ گویندگی او در سریالهای سالهای دور از خانه، داستان زندگی، ناوارو، قصههای جزیره و بادبانهای برافراشته را به خاطر بیاورید. در این سالها پیگیر کارهایشان بودم و به احترام صداپیشگی در نقشهایی مانند جاسوسِ روس در پل جاسوسان ایستادم و تشویق کردم. چند سال پیش تشخیص اشتباه پزشک روی حنجره او زخم و آسیب گذاشت و صدایش کمی تغییر کرد، اما همچنان خاطره ساز ماند.
هفته پیش (زمستان ۱۴۰۰)، آیین رونمایی از مستند «مُلکِ شهروز» به کارگردانی ابوالفضل توکلی از تولیدات شبکه مستند سیما در فرهنگسرای ارسباران تهران برگزار شد؛ اما مراسم پاسداشت هفتاد سال دوران هنرمندانه این پیشکسوت عرصه دوبله، بدون رد و نشان و حضور اعضای هیئتمدیره انجمن سراسری گویندگان و سرپرستان گفتار فیلم برپا شد و تعداد انگشتشماری از همکاران وی که سالها را پشت میکروفنهای دوبله سپری کردهاند به مراسم آمده بودند. درست است که شیوع کرونا همه را خانهنشین کرده، اما روزگار مجال نمیشناسد و شاید فرصت جبران نباشد (زبانم لال).
به دقایق ابتدای مستند «مُلک شهروز» اشاره میکنم؛ مُلک آرایی گفت که به مرگ نزدیک است و تنها زندگی میکند و کلید را از پشت در برمیدارد تا اگر رفت و صبح را ندید، بچههایش بتوانند وارد شوند. این اشاره تلخ استاد یعنی بخش مهمی از خاطرات ما لباس سیاه بپوشد و طولانی اشک بریزد. اینجاست که انجمن سراسری گویندگان و سرپرستان گفتار فیلم برای دستهگل و قدردانی از صندوق هزینه میکنند و افسوس میخورند. آن روز تاریک، دیگر هیچ وزیری نیست که با صدای شوخ، کفش بلورین را بهپای سیندرلا اندازه بگیرد و با «بله قربان» های متعددش در تائید پادشاه به خندهمان بیندازد.