حسن بلخاری در نشست گفت وگوی اسلام و شینتو که در توکیو برگزار شد به این موضوع اشاره کرد که ایران و ژاپن اگرچه در فیزیک و جغرافیا از هم دورند اما در معنا و متافیزیک با هم خویشاند و قرابت دارند. دور سوم از گفتوگوی دینی اسلام و شینتوئیسم با عنوان «نقش هنر و معماری از منظر اسلام و شینتوئیسم» در تاریخ ۲۷ نوامبر برابر با ششم آذر ۱۴۰۲ در توکیو برگزار شد. در این نشست محمدمهدی ایمانی پور، رئیس سازمان فرهنگ و ارتباطات، حسین دیوسالار، دبیر شورای عالی سازمان فرهنگ، حسن بلخاری، استاد دانشگاه تهران، اساعیل رادپور، عضو هیئت علمی موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، پیمان سعادت، سفیر ایران در ژاپن و علی سعادت آذر، رایزن فرهنگی ایران حضور پیدا کردند و به ایراد سخنرانی پرداختند. در طرف مقابل، مسئولان انجمن معابد شینتو (جینجا هونچو و اساتید دانشگاه کوگگاکان آقایان آتسوشی اوشیو، هیتوشی اوکایچی، ساتوشی کاوانو، مامورو ساسو، اوتووا ساتورو در این جلسه شرکت داشتند. بخشی از گزارش ایبنا را در پی می خوانید:
آشنا محسوب می شویم
در این نشست، حسن بلخاری گفت: فلسفۀ این گفتوگوها نه تنها شناساندن ملتها و فرهنگها بلکه نزدیک کردن آنهاست. او خطاب به اندیشمندان ژاپنی گفت: ما گرچه در فیزیک و جغرافیا از هم دوریم اما در معنا و متافیزیک با هم خویشایم و قرابت داریم. سخن من حول این معنا به ویژه با استناد به حوزه هنر و معماری و توجه به آرای استادانی چون دکتر سوزوکی و کومارا سوامی از یک سو و سید حیدر آملی از سوی دیگر است. وی تاکید کرد ما و شما ذیل مفهوم شرق با هم نسبت داریم و آشنا محسوب میشویم.
مقام نور و تابندگی
بلخاری اضافه کرد در جهان این اندیشه وجود دارد که خورشید از کشور شما طلوع میکند. محبوبترین الهه شما نیز آماتِراسو است که معبد مقدس ایسه از آن اوست. بنابراین نور و روشنایی و تابندگی مهمترین ویژگی جغرافیایی و معنوی شماست. در نزد ما نیز نور و تابندگی مقامی بسیار متعالی دارد. در اوستای ما بخشی تحت عنوان مهریشت و خورشیدیشت وجود دارد و اصولاً فلسفه فهلویون ایران باستان حکمت نوریه است. در قرآن ما نیز الله نور آسمانها و زمین است و در حکمت ایرانی نیز عرفانیترین وجه فلسفه ما عنوان نور و اشراق را دارد و بزرگترین اندیشمند در جهان فلسفه اسلامی یعنی ابن سینا حکمت مشرقیه دارد.
بیداری دل
او در بخش دیگری از سخنان خود هنر دینی را بازتاب اصول حاکم بر آن دین دانست و با تاکید بر نظریه
mimesis، هنر دینی را محاکات حقیقت تعریف نموده و گفت در اسلام و شینتوئیسم هم دقیقاً نقش هنر همین است. وی با بیان جملهای از دکتر سوزوکی این معنا را تبیین نمود که «در ژاپن غرض از مطالعه هنر روشن شدن و بیداری دل است، نه هنر برای هنر. اگر هنر نتواند به چیزی ژرفتر و بنیادیتر راه یابد و اگر فیالمثل مترادف امر معنوی و روحی نشود، از نظر ژاپنیها حیف از آن عمر که به آموختن آن صرف شود. در تاریخ فرهنگ ژاپن دین و هنر به هم بستهاند». او سپس با رجوع به مثنوی معنوی مولانا، محاکات در موسیقی ایرانی اسلامی را تشریح کرد.بلخاری با اشاره به دو روایتی که مولانا از منشأ موسیقی در مثنوی دارد، یعنی ذکرِ نظریه فیثاغوریان و اخوان الصفا، موسیقی را محاکات حرکت افلاک میدانند، به رای دیگر مولانا به نظریه مومنانه موسیقی اشاره نمود، با این بیت: «مومنان گویند کز آثار بهشت / نغز گردانید هر آواز زشت».
کثرت تجلی نور واحد
بلخاری سپس همین مبنا را در فرهنگ هنری و معماری اسلامی تحت عنوان وحدت در کثرت و کثرت در وحدت مورد بحث قرار داد و با بیان تمثیل بی نظیر شمع و آیینه سید حیدر آملی در کتاب جامع الاسرار، کثرت را تجلی نور واحد دانست. شمع قرار گرفته در موضعی خاص، چون روشن شود، در حالی که اطرافش تکههای آیینه بسیار است، هم واحد را مینمایاند و هم کثرت را. بلخاری در پایان متذکر گردید، هنر در تفکر شرقی جلوه زیبا و تمام نمای حقیقت است. دقیقاً از همین رو است که هنرمندان در حقیقت سالکاند، نه صاحب فنّ.