نویسنده: په په اسکوبار
اکتبر 2021
تارنمای گلوبال ریسرچ
برگردان و کوتاهسازی علیاصغر شهدی
[email protected]
طرفین درگیر نزاع اخیر در بحران قفقاز جنوبی ایران و آذربایجان هستند؛ اما این مبارزه بر سر قومیت، مذهب یا قبیله نیست، بلکه عمدتاً در مورد کشورهایی است که میتوانند مسیرهای جدید حملونقل منطقه را در کنترل خود بگیرند. درحالیکه ادغام اوراسیائی به مراحل پایانی خود نزدیک میشد، بروز آشفتگی امور بین آذربایجان و ایران آن را با پیچیدگی ناخواستهای روبرو میسازد.
سالهاست که همکاری امنیتی نزدیک بین باکو و تلآویو درحالتوسعه است. آذربایجان امروزه دارای هواپیماهای بدون سرنشین اسرائیلی است و همزمان با سازمان سیا و با ارتش ترکیه به همکاری میپردازد. اخیراً مانورهای نظامی سهجانبه بین آذربایجان، ترکیه و پاکستان برگزار شده است؛ اینها تحولاتی است که زنگ خطر را در تهران به صدا درآورده است. ازنظر امنیت ملی، تهران بهسادگی نمیتواند حضور شرکتهای اسرائیلی در بازسازی مناطق جنگزدهای چون فضولی جبرائیل و زنگیلان در نزدیکی مرز ایران را تحمل کند.
خوابهای جغرافیای اقتصادی (ژئواکونومی) باکو بسیار شیرین است؛ هدف آذربایجان این است که خود را در چهارراه اصلی دو کریدور شمال-جنوب و شرق- به غرب اوراسیا قرار دهد و اینجاست که کریدور زنگزور وارد میشود.
این کریدور قصد دارد آذربایجان غربی را از طریق ارمنستان به جمهوری خودمختار نخجوان متصل کند، بهطوریکه جادهها و راهآهن از منطقه زنگزور عبور کند. زنگزور همچنین برای ایران ضروری است تا خود را به ارمنستان، روسیه و در ادامه مسیر، به اروپا متصل کند.
یکی از راههای ارتباطی کلیدی پیش رو پروژه اتصال راهآهن قزوین - رشت - آستارا در ایران به آذربایجان است: این بخشی از مهمترین کریدور بینالمللی حملونقل شمال - جنوب (INSTC) به شمار میرود.
فعالیت ریلی تهران کاملاً بر اساس اهداف کریدور جنوب –شمال تنظیم و بر دو خط راهآهن تمرکز دارد؛ یکی جنوب به شمال که جلفا را به نخجوان متصل میسازد و دیگری غرب به شرق که بهطرف ایروان و تفلیس و سپس تا روسیه امتداد مییابد.
در اینجا اصطکاکی رخ میدهد؛ آذریها سند سهجانبه حل جنگ قرهباغ را بهگونهای تعبیر میکنند که ایجاد کریدور زنگزور را حق خود میدانند. ارامنه بهنوبه خود در اینجا اختلاف داشته و معتقدند که «کریدور» مربوط به منطقه خاصی نمیشود. قبل از برطرف کردن این ابهامات، همه آن برنامههای مفصل اتصال ایران و ترکیه عملاً به حالت تعلیق درآمده است. بااینحال، واقعیت این است که آذربایجان ازنظر جغرافیای اقتصادی (ژئواکونومیکی) مجبور است بهمحض رفع انسداد ساخت این کریدورهای حملونقل توسط ارمنستان، به نقطه تلاقی کلیدی ارتباطات فرا منطقهای تبدیل شود.
پرسش این است که آیا دیپلماسی در قفقاز جنوبی پیروز میشود؟ که باید پیروز شود. مشکل این است که هم باکو و هم تهران آن را از منظر اعمال حاکمیت خود تنظیم میکنند و به نظر نمیرسد آمادگی چندانی برای دادن امتیاز به یکدیگر داشته باشند. در همین حال، مظنونان طبق معمول در حال سوءاستفاده از این تفاوتها هستند. هرچند جنگ، چه بین آذربایجان و ارمنستان و چه بین آذربایجان و ایران، غیرممکن به نظر میرسد. تهران بیش از این آگاه است که آنکارا و تلآویو از باکو حمایت خواهند کرد. دیدن اینکه چه کسی از آن سود خواهد برد آسان است.
علیاف در اواخر فروردینماه سال جاری، در کنفرانسی در باکو تأکید کرد: «جمهوری آذربایجان، ترکیه، روسیه و ایران در زمینه همکاریهای منطقهای از رویکرد مشابهی بهره میگیرند. حوزه اصلی تمرکز آنها در حال حاضر حملونقل است، زیرا وضعیتی وجود دارد که به آن اصل «برد – برد» میگویند؛ یعنی در یک چنین شرایطی همه برنده میشوند».
و این ما را به این واقعیت میرساند که اگر بنبست کنونی ادامه یابد، قربانی اصلی چیزی بهجز کریدور شمال-جنوب INSTC نخواهد بود. درواقع، همه ازجمله هند و روسیه از این ماجرا ضرر میبینند. از زاویه منافع پاکستان هیچ مدرکی وجود ندارد که تهران از حرکت ضد طالبان در افغانستان حمایت کند تا از این طریق روابط پاکستان با آذربایجان و ترکیه را تضعیف کند.
بحران کنونی در قفقاز جنوبی بهشدت به استراتژیهای جامع ادغام اوراسیا طرح کمربند و جاده (BRI) و مشارکت بزرگ اوراسیا صدمه میزند.
البته کریدور شمال -جنوب میتواند از طریق دریای خزر و با حذف کامل آذربایجان پیش رود. هرچند این احتمال وجود ندارد. واکنش چین، بار دیگر، عامل تعیینکننده خواهد بود. میتوان بر کریدور فارسی (افغانستان و ایران) تأکید بیشتری داشت؛ از طریق سین کیانگ، پاکستان و افغانستان تا ایران و یا پکن میتواند بهطور مساوی روی هر دو مسیر شرق و غرب شرطبندی کند، یعنی روی آذربایجان و ایران شرطبندی کند.
نکته اصلی این است که نه مسکو و نه پکن نمیخواهند وضعیت بحران تشدید شود. حرکتهای دیپلماتیک جدی در پیش خواهد بود، زیرا هر دو میدانند این مظنونان ناتوئی هستند که از این ماجرا سود میبرند و بازندهها همه بازیکنانی خواهند بود که بهطورجدی در ادغام اوراسیا سرمایهگذاری کردهاند.