گرانی مواد غذایی و دیگر کالاها بیش از هر زمان دیگر کام مردم را تلخ کرده است. افراد از خود میپرسند که سرنوشتمان چه خواهد شد؟ قرار است به کجا برسیم و چه بلایی بر سرمان میآید؟ در اقتصاد به افزایش ناگهانی و مداوم سطح قیمتها، تورم گفته میشود. با افزایش تورم، ثروتمندان جامعه ثروتمندتر و فقیران جامعه فقیرتر خواهند شد؛ در چنین شرایطی قلههای رفیع ثروت در برابر حفرههای عمیق فقر شکل میگیرد.
متأسفانه اکنون در پی گرانیهای پیدرپی، جامعه دچار التهاب و تلاطم شده و این موضوع بر کسی پوشیده نیست. وقتی جامعه دچار نوسان قیمتها میشود، «جو کاذب روانی» هم ایجاد میشود و گرگها و دزدها برای بلعیدن انسانها و دست در جیب افراد کردن به میدان میآیند و از شرایط به وجود آمده سوءاستفاده کرده و جیب خود را «پر» و جیب دیگران را «خالی» میکنند! نتیجه این فرآیند شکلگیری لشگر گرسنگان خواهد شد. در هفتههای اخیر دلایل زیادی برای افزایش قیمتها مطرح شده و میشود که بیشتر شبیه به بهانه است؛ بهانههایی به اسم قاچاق، یارانه پنهان و افزایش دستمزد کارگران.
پرسش این است که چرا شرایط اینگونه شد؟ پاسخ به «حکمرانی خوب» (Good Governance) و «حکمرانی بد» (Bad Governance) برمیگردد؛ یعنی تصمیمات و نوع رفتار دولتمردان، قانونگذاران، قضات و ... در شکل زندگی افراد تأثیر مستقیم (مثبت یا منفی) دارد. در دهههای گذشته مجلس و دولت بین اصولگرایان و اصلاحطلبان دستبهدست شده است. دراینارتباط اشاره به چند موضوع ضروری است.
1-مجلس اصولگرای هفتم در سال 1383 شکل گرفت. حاکمیت در انتخابات ریاست جمهوری سال 1384 به دنبال یکدستسازی قدرت بود. در آن سال با اشتباه اصلاحطلبان که با چند کاندیدا به عرصه انتخابات آمدند، محمود احمدینژاد پیروز شد، قوای سهگانه یکدست شدند و درآمد افسانهای ارزی حدود 700 تا 800 میلیارد دلار (1392-1384) حاصل شد. نتیجه این ثروت عظیم و یکدست بودن حاکمیت تورم بیش از 40 درصدی، کاهش ارزش پول ملی، فقیر شدن مردم و ... بود.
2-اصولگراها بهجای اینکه پاسخ دهند که چرا سیاستهایشان در فاصله سالهای 1392-1384 شکست خورد و از این شکست عبرت میگرفتند، از سال 1398 تصمیم گرفتند همان تجربه تلخ را دوباره تکرار کنند. آنها نخست مجلس یازدهم بهظاهر انقلابی و در باطن پرحاشیه را شکل دادند و در گام دوم در سال 1400 با حذف رقیبان سیدابراهیم رئیسی، بستر را برای پیروزی او فراهم کردند.
اکنون با گذشت حدود 9 ماه از شروع به کار دولت مردمی صدای نمایندههایی که با امضای طومار 220 امضایی از کاندیداتوری سید ابراهیم رئیسی حمایت کردند، درآمده و از گرانی فریاد میزنند. امامان جمعه نیز مشابه همفکرانشان در مجلس از گرانی شِکوه و فغان میکنند و با فرافکنی و فرار به جلو از نقش خود در خلق آنچه امروز در کف جامعه شاهد هستیم طفره میروند!
اکنون وقت آن رسیده که دبیر 96 ساله شورای نگهبان و دیگر اعضای این شورا که در اتاق در بسته نشستند و تصمیم گرفتند که چه کسانی نماینده شوند و چه کسانی نشوند و همچنین چه فردی صلاحیت ریاست جمهوری دارد و چه فردی فاقد صلاحیت است، به افکار عمومی پاسخ دهند. ایرانیان بهرغم مشکلاتی که دارند برخلاف گذشته مطالبهگر شده و به دنبال «نان»، «آب»، «هوا» و ... هستند.
به عقیده نویسنده برای تأمین «نان»، «آب»، «هوا» و دیگر نیازهای اساسی مردم لازم است از یکسو در سیاست تهاجمی خارجی تجدیدنظر شود. دراینارتباط احیای برجام، لغو تحریمها و فاصله گرفتن از روسیه باید در اولویت باشد. از سوی دیگر در داخل هرچند جای تأسف دارد که شرایط مشابه دوران جنگ شده است، ولی کمک به فرودستان باید از طریق کالابرگ صورت گیرد. آزادسازی قیمت در اصل اقدام درست و به نفع مردم است؛ اما قبل از آن باید تحریمها برداشته شود و امکان فروش نفت و انتقال پول آن به خزانه فراهم شود، در غیر این صورت آزاد کردن قیمت آرد صنعتی نمیتواند جلوی فروش آن در بازار آزاد و قاچاق گندم و آرد به عراق، افغانستان، ترکیه و پاکستان را بگیرد. بهزودی خواهید دید که آرد سهمیهای نان سنتی سر از بازار آزاد درخواهد آورد. اگر این کارها انجام نشود و علت گرانیها که به عقیده نویسنده موضوعی سیاسی است شناسایی نشود و سیاستهای درست و سنجیده اتخاذ نشود، اوضاع زندگی مردم بدتر از دیروز و امروز خواهد شد. پس تا دیر نشده بجنبید.روش سهمیه بندی نان که از شهر زنجان کلید خورده اشتباه است، زیرا مردم سردرگم می شوند که چقدر از نان خود را باید به صورت یارانه ای بگیرند و چقدر را آزاد. مشکل دیگر این است که وقتی قیمت نان سنتی ثابت می ماند و قیمت نان صنعتی تغییر می کند ، آرد نانوایی ها سر از قاچاق و بازار سیاه در می آورد که این موضوع شرایط را بدتر می کند. کالاها را یا نباید سهمیه بندی کرد یا مشابه دولت دفاع مقدس کالاهای اساسی و ضروری را سهمیه بندی و دیگر کالاها را به قیمت آزاد عرضه شود.