سمیرا هوری- شاعر و پژوهشگر
[email protected]
یعقوب یادعلی متولد خرداد ۱۳۴۹ در اصفهان و درگذشته اسفند ۱۴۰۰ در بوستون آمریکا، نویسنده و فیلمساز ایرانی بود. او در رشته فیلمسازی در دانشکده صداوسیما درس خواند و از سال ۱۳۷۴ بهعنوان کارگردان در صداوسیما مشغول به کار شد.
داستانهای یعقوب یادعلی که در سبک رئالیسم اجتماعی است، همواره موردتوجه مخاطبان، منتقدان و اهالی ادبیات داستانی بوده است. مجموعه داستان «احتمال پرسه و شوخی» از این نویسنده، برنده سومین دوره جایزه ادبی کتاب سال نویسندگان و منتقدان مطبوعات شد. همچنین رمان «آداب بیقراری» نیز بهعنوان بهترین رمان در پنجمین دوره جایزه ادبی هوشنگ گلشیری انتخاب شد. این رمان که در سال ۱۳۸۳ توسط انتشارات نیلوفر به چاپ رسید، سروصدای بسیاری به راه انداخت و پس از توقیف 10 ساله کتاب درنهایت در سال ۱۳۹۳ تجدید چاپ شد. علاوه بر این دو اثر، رمانهای «آداب دنیا» و «آمرزش زمینی» و همینطور مجموعه داستانهای «حالتها در حیاط» و «متغیر منصور» ازجمله آثار منتشر شده یعقوب یادعلی است.
مجموعه داستان «متغیر منصور» که در سال ۱۳۹۷ توسط نشر چشمه به چاپ رسید، متشکل از شش داستان کوتاه است. اسامی داستانهای این کتاب به ترتیب عبارت است از: «من و دنی و فیدل»، «سمیرهها»، «متغیر منصور»، «میّت»، «شرح نامشروح آرایشنامه» و «برف».
داستان «من و دنی و فیدل» درباره مردی است که پس از مهاجرت به آمریکا، از همسرش جدا شده و در خانه مردی کوبایی زندگی میکند. تفاوتهای فکری، رفتاری و فرهنگی این مهاجر ایرانی و دوستان خارجیاش، گفتوگوها و کشمکشهای داستان را شکل میدهد.
داستان «سمیرهها» روایتی از زاویه دید یک دختربچه است که برخوردها و تعبیرهای ساده و کودکانهای از دستهای قطع شده برادرش که از جنگ بازگشته است، دارد.
داستان «متغیر منصور» ماجرای مردی است که به دنبال امید به ایجاد تغییر در زندگی، خودزنی میکند و روی بدنش تیغ میکشد، اما جدیترین تصمیم او منجر به آخرین تیغزنی روی بدنش میشود.
داستان «میت» روایتی از مرگ یک شخص و حواشی آن است؛ قصه میتی که روی زمین مانده و تدفین آن با اماواگرهایی روبهرو است. این داستان نشان میدهد که انسانها اهمیت و وسواس بیشتری نسبت به مردگان قائل هستند تا بازماندگان.
داستان «شرح نامشروح آرایشنامه» داستانی با ادبیات متکلف و به سبک نثر مصنوع قرنهای گذشته است. این داستان توصیف یک روز در دربار است که با تکیهبر تشریح لباسها و ظواهر روایت میشود.
آخرین داستان کتاب یعنی «برف» نیز ماجرای دو زن باردار و یک مرد است که در راه رفتن به خانه بهداشت، در برف گیر افتادهاند.
داستانهای این مجموعه با یکدیگر ارتباط مستقیمی ندارند، اما در پایان کلیتی منسجم و مجموعه داستانی یکپارچه را میسازند. سبک نگارشی داستانها از یکدیگر متفاوت است و هرکدام زبان روایی خاص خود را دارد. از لحن کودکانه تا ادبیات مصنوع و حتی گویشهای بومی در داستانها دیده میشود. در مجموعه داستان «متغیر منصور» قصهها بهسادگی آغاز میشوند و کمکم مخاطب را غافلگیر میکنند. از سوی دیگر، شخصیتها نیز شگفتزده و بیخبر از همهجا، در موقعیتهای ویژهای قرار میگیرند که باید دست به تصمیمگیریهای مهمی بزنند. درواقع حیرت، عنصر اصلی و مشترک همه داستانهای این مجموعه است که شخصیتها را به تلاش برای درک شرایط میکشاند، اما نویسنده درنهایت روشن نمیکند که این تلاش موفقیتآمیز بوده است یا نه.
دکتر حسین پاینده در جلد اول سهگانه «داستان کوتاه در ایران» آورده است که «هدف داستاننویسان رئالیست این است که خواننده از راه ادبیات تا حد ممکن با خود زندگی روبهرو شود، نه نسخهای بدلی و تحریفشده از زندگی». در مجموعه داستان «متغیر منصور» نیز با خود زندگی مواجه هستیم. طیف شخصیت از روستانشین ایرانی تا شهروند آمریکایی، طیف زبان و لحن، وقایعی مثل مرگ، طلاق و جنگ، احساساتی مانند یأس، ترس و شکست، همه جزئیات جداییناپذیر زندگی هستند که یعقوب یادعلی بهخوبی در مجموعه داستان خود بهکاربرده است. با این تفاسیر، نویسنده از طریق آشناییزدایی و هدایت خواننده در مسیر از پیش تعیین نشده، باعث به نگارش در آمدن داستانهایی ضربهدار، خلاقانه و جذاب شده است. شاید اگر ترکیب «رئالیست خلاق» را برای توصیف یعقوب یادعلی بسازیم، تصویر بهتری از قدرت قلم این نویسنده بتوان ارائه داد.
درنهایت، اغراق نیست اگر بگوییم مجموعه داستان «متغیر منصور» با ویژگیهایی از قبیل شخصیتپردازیهای متفاوت، سیر روایی غافلگیرکننده، پرهیز از حشو و زوائد، دوری از اطناب ممل، انعکاس حقایق زندگی و پایانبندی تأثیرگذار، میتواند یک کلاس داستاننویسی برای آموزش فنون و تکنیکهای داستان کوتاه خوب باشد.