سهراب علمداری تحلیلگر امور استراتژیک
14 نوامبر 2022
تارنمای ایران دیلی
برگردان علیاصغر شهدی
[email protected]
موضوع امنیت منطقه قفقاز جنوبی در شمال غرب ایران هر روز پیچیدهتر میشود و پس از درگیریهای مرگبار بین ارمنستان و آذربایجان در سالهای 1399 و 1401 (2020 و 2022) پایدار نبوده است.
پس از نشست سوچی که بین روسای جمهور روسیه، آذربایجان و ارمنستان و همچنین دیدار روسای جمهور ارمنستان و ایران در تهران برگزار شد، امیدها برای برقراری صلح در منطقه افزایش یافت؛ اما اظهارات اخیر الهام علیاف رئیسجمهور آذربایجان در خصوص رزمایش نظامی ایران و اظهارات وی در اجلاس سران کشورهای ترکزبان و همچنین درگیریهای جدید در مرز با ارمنستان بار دیگر نشان میدهد که باوجود توافق در 9 نوامبر، تنش در منطقه همچنان بالاست.
رویدادهای مهم قفقاز جنوبی و تحولات اخیر در دو سال گذشته در روابط ایران و آذربایجان نشان میدهد که باوجود تلاشهای صورت گرفته برای کاهش تنش و مدیریت چالشها، هر دو طرف رفتارها و منافع راهبردی متفاوتی دارند. این مسائل سؤالات بسیاری را در میان تحلیلگران مسائل قفقاز ایجاد کرده است. مهمترین سؤالات به شرح زیر است:
- چرا تهران و باکو پس از درگیری دوم منطقه در مسیر تنش قرار دارند؟
- چرا آذربایجان به دنبال کاهش نقش ژئوپلیتیکی ایران در منطقه است؟
- چرا آذربایجان در تلاش برای تغییر موازنه در منطقه قفقاز جنوبی است؟
آنها پاسخهای بسیاری دارند که برخی به تغییرات ساختاری در نظام بینالملل و برخی دیگر به تغییر استراتژیهای منطقه و بازیگران اصلی آن مرتبط است. فراتر از تحولات عمده بینالمللی، منطقه قفقاز جنوبی نیز به دلیل تغییرات ساختاری در نظام بینالملل با تغییراتی در نحوه توزیع نیرو مواجه شده است.
پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و از دهه 1990 قفقاز جنوبی شاهد حضور بازیگران مختلفی ازجمله روسیه، اتحادیه اروپا، آمریکا، فرانسه، ایران و ترکیه بوده است، اما در سالهای اخیر این بازیگران به روسیه، ترکیه، ایران (و اسرائیل- مترجم) کاهش یافته است.
این تحولات باعث تغییر رویکرد منطقهای باکو و روابط دوجانبه با ایران شده است. اگرچه روابط تهران و باکو در زمینه اقتصادی از ثبات نسبی برخوردار است، اما هر دو کشور در زمینه ژئوپلیتیک با چالشهای مختلفی روبرو هستند.
از آغاز بحران قرهباغ در دهه 1990 جمهوری اسلامی ایران سعی در ایفای نقش میانجی داشته و در جنگ دوم قرهباغ نیز همین رویکرد را دنبال کرده است؛ اما نشانههایی وجود دارد که به دلیل ماهیت روابط ژئوپلیتیکی ایران و آذربایجان، باکو نمیتواند نقش ایران را بپذیرد و در تلاش است تا نقش متعادلکننده را در ساختار منطقهای سهجانبه یعنی آذربایجان، روسیه و ترکیه بر عهده گیرد تا نقش ایران را کاهش دهد.
باکو هماکنون با توجه به تحولات ساختاری منطقه و تحولات داخلی ناشی از پیروزی در جنگ دوم قرهباغ، نگاه ژئوپلیتیکی خود را به مرزهای ایران نیز گسترش داده و سعی دارد از این موقعیت به نفع خود استفاده کند.
ایران و آذربایجان سالهای متمادی است که از اشتراکات تاریخی، هویتی و فرهنگی برخوردارند. چنین عواملی به هر دو طرف کمک کرده تا روابط خود را گسترش دهند، اما در برخی موارد به چالشی ژئوپلیتیکی نیز برای آنها تبدیل شده است؛ بنابراین، بسیاری از مقامات سیاست خارجی آذربایجان در عمل، ایران را نه بهعنوان یک همسایه مسئول، بلکه بهعنوان یک رقیب ژئوپلیتیکی میبینند.
اتخاذ چنین رویکردی از سوی آذربایجان و مخالفت تهران با هرگونه تغییر ژئوپلیتیکی در مرزهای خود با ارمنستان به رویکرد تقابلی باکو در قبال تهران منجر شده است.
باکو در پی برتری نسبی که در جریان جنگ دوم قرهباغ و از طریق ایجاد اتحاد با ترکیه به دست آورد، سعی کرده خود را بهعنوان هژمون جدید منطقه در قفقاز جنوبی معرفی کند. رویکردی که در اظهارات و الگوهای رفتاری تصمیمگیرندگان کشور در قبال ارمنستان و ایران نیز قابل مشاهده است.
باکو اساساً به دنبال تغییر موازنه منطقهای بهویژه از طریق تضعیف نقش ایران و روسیه در منطقه قفقاز جنوبی و افزایش نقش استراتژیک-ژئوپلیتیک آذربایجان و ترکیه است؛ اما آنچه منطقه قفقاز را بهطورکلی و روابط ایران، آذربایجان و ارمنستان را علیرغم تضاد منافع در چارچوب یک معامله برد-برد قرار میدهد، احیای توازن منطقهای است. موازنه منطقهای زمانی مؤثر خواهد بود که آذربایجان رویکرد تجدیدنظرطلبی را کنار بگذارد و به سیاست حفظ وضع موجود برگردد.