مذاکرات هستهای سال ۲۰۱۵ دولت اوباما با ایران در نهایت به توافق شکننده برجام انجامید؛ توافقی که در آغاز امیدهایی را برای رفع تحریمها، عادیسازی روابط ایران و غرب، و حل مناقشات هستهای برانگیخت، اما در نهایت نتوانست اهداف مورد نظر را محقق کند. ضعفهای ساختاری توافق، بیاعتمادی ماندگار، و مخالفت بازیگران قدرتمند، این توافق را تضعیف کردند و به حاشیه راند. در نهایت، خروج ترامپ از برجام در سال ۲۰۱۸ بار دیگر تنشها میان تهران و واشنگتن را شعلهور کرد و خاورمیانه را گرفتار بحرانهای پیدرپی ساخت.
اما امروز عوامل کلیدی، مذاکرات ۲۰۲۵ را از مذاکرات ۲۰۱۵ متمایز میسازند و احتمال دستیابی به توافقی موفقتر و پایدارتر را افزایش میدهند. رفع مشکل ساختاری مذاکرات یعنی تغییر قالب مذاکرات از چندجانبه به دوجانبه، انگیزه شخصی ترامپ برای ثبت میراثی دیپلماتیک، تحولات توازن قدرت منطقهای پس از حملات ۷ اکتبر و درگیریهای بعدی، و همچنین تغییر مواضع بازیگران کلیدی مانند اسرائیل، کنگره آمریکا و کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس، همگی فضای مساعدتری برای توافق فراهم کردهاند. با توجه به تحولات منطقه، مذاکرات کنونی امکان موفقیت بیشتری دارند و حتی انتظار میرود توافق احتمالی ترامپ پایدارتر از برجام اوباما باشد.
برخلاف برجام ۲۰۱۵ که در آن شش قدرت جهانی در کنار ایران حضور داشتند، مذاکرات سال ۲۰۲۵ میان ترامپ و تهران، اساساً دوجانبه است و عمان تنها نقش میانجی را ایفا میکند. به عنوان کشوری بیطرف که با هیچیک از طرفین تضاد ژئوپلیتیک مستقیمی ندارد، نقش عمان میتواند به ارتقای گفتوگوهای سازنده کمک کند. برجام ۲۰۱۵ از یک نقص ساختاری اساسی رنج میبُرد و آن طراحی نامتقارن بازیگران بود. ایران هستهای را روی میز گذاشت، آمریکا هم تحریمها را روی میز مذاکره قرار داد. اما در این میان، چین، روسیه و کشورهای اروپایی با وجود میلیاردها دلار بهرهمندی اقتصادی از لغو تحریمها، لکن هیچ هزینهای نپرداختند و هیچ تعهدی هم بر عهده نگرفتند. در واقع، برجام بیش از آنکه توافقی چندجانبه باشد، یک توافق دوجانبه میان ایران و آمریکا بود که دیگر اعضای ۱+۵ بیشتر نقش تزئینی دیپلماتیک داشتند تا ارزش راهبردی واقعی. اما قالب فعلی که در دوران ترامپ شکل گرفته و با میانجیگری عمان پیش میرود، این مشکل ساختاری را با محدود کردن مذاکرات به دو بازیگر اصلی اصلاح میکند. این چارچوب دوجانبه، منطقیتر، متمرکزتر و کارآمدتر است و احتمال دستیابی به توافقی پایدار را بهطور چشمگیری افزایش میدهد.
مذاکرات چندجانبه مثل برجام ذاتاً پیچیدهاند و امکان دوام کمتری دارند، زیرا اختلاف منافع ملی میان قدرتهای بزرگی چون چین، روسیه، آمریکا و اروپا اغلب اولویتهای متضادی ایجاد میکند و فرآیند اجماعسازی را دشوار میسازد. هرچه بازیگران بیشتری درگیر باشند، همسوسازی منافع، مدیریت نشستهای دیپلماتیک، مقابله با مانعتراشیهای مخالفان توافق، و حفظ محرمانگی دشوارتر میشود چالشهایی که مخالفان توافق، مانند اسرائیل، پیشتر از آنها برای تخریب برجام استفاده کردند.
در مقابل، مذاکرات دوجانبه، مستقیم و متمرکز، این خطرات و مداخلات خارجی را به حداقل میرساند. فقدان برنامههای متعارض گوناگون، هماهنگی را آسانتر و روند مذاکرات را سریعتر میکند. از این رو، گفتوگوهای دوجانبه ترامپ با ایران احتمالاً با سرعت و وضوح بیشتری نسبت به مذاکرات برجام پیش خواهد رفت.
برخی بر این باور هستند که در صورت عدم حصول نتیجه در مذاکرات احتمال حمله نظامی وجود دارد ،در این خصوص چه نظری دارید؟
ترامپ بیش از آنکه انگیزههای ایدئولوژیک داشته باشد، با اهداف راهبردی و جاهطلبیهای شخصی هدایت میشود. تمرکز او بیشتر بر موضوعات اقتصادی، منازعات تجاری با چین و دیگر کشورها، جاهطلبیهای سرزمینی مانند الحاق گرینلند و کانادا، مسائل مهاجرت، و حل بحرانهای جاری در اوکراین و غزه است. ایران در صدر اولویتهای او نیست، بلکه تنها یک مورد از فهرست بلندبالای اهداف اوست. وقتی ایران اولویت نخست نباشد، امکان معامله و توافق بیشتر میشود.
ترامپ از جنگ پرهزینه و طولانی جرج بوش در عراق درس گرفته و بعید است آمریکا را درگیر جنگی دیگر در خاورمیانه کند.
او در سال ۲۰۱۸ در دانشگاه میشیگان گفت: «آمریکا هفت هزار میلیارد دلار در خاورمیانه هدر داد، بیآنکه چیزی عایدش شود.» اکنون، در دورهای که به احتمال زیاد آخرین دوره ریاست جمهوریاش خواهد بود، تمرکز او بر ثبت میراثی ماندگار است. او خود را در کنار رؤسایجمهور بزرگ آمریکا میبیند و آرزوی دریافت جایزه نوبل صلح را دارد، مشابه آنچه باراک اوباما در سال ۲۰۰۹ دریافت کرد.
برخلاف برخی رهبران جریان اصلی حزب جمهوریخواه، ترامپ مستقل از نومحافظهکاران جنگطلب و لابیهای طرفدار اسرائیل عمل میکند. سبک سیاستورزی خودمختار او موجب میشود که کمتر تحت تأثیر گروههای فشار سنتی باشد، از جمله لابی اسرائیل که مایل است آمریکا را درگیر جنگ با ایران کند. استقلال ترامپ، همراه با میل شدید او به ثبت یک دستاورد دیپلماتیک برجسته، شانس موفقیت توافق ایران و آمریکا را افزایش میدهد.
قطعا،ایران دلایل قوی برای دستیابی به توافق دارد و نمیخواهد وارد درگیری نظامی با آمریکا شود و زمینه را برای حملات هوایی علیه زیرساختهای هستهای و اقتصادیاش فراهم شود. جدا از هزینههای اقتصادی، سیاسی و نظامی چنین درگیری، هرگونه آسیب جدی به تأسیسات هستهای ایران قدرت چانهزنی در مذاکرات آینده را نیز تضعیف خواهد کرد.
چالشهای اقتصادی نیز تمایل تهران به دیپلماسی را بیشتر تقویت میکنند. علاوه بر این، مکانیزم ماشه (snapback) یا بازگشت خودکار تحریمهای برجام، تهدیدی جدی است. طبق این مکانیزم، اگر توافق جدیدی حاصل نشود، بازگشت خودکار تحریمهای سازمان ملل ممکن است در اکتبر ۲۰۲۵ با درخواست بریتانیا، فرانسه یا آلمان و بدون نیاز به رأیگیری مجدد در شورای امنیت، فعال شود. این امر به تحریمهای آمریکا مشروعیت بینالمللی تازهای میدهد و دیگر کشورها را نیز به اعمال تحریم علیه ایران ترغیب خواهد کرد و موجب انزوای این کشور میشود.
در این دور مذاکرات، ترامپ با رهبر ایران مکاتبه کرده است و مسئولیت و هدایت مذاکرات بر عهده ایشان است، به همین دلیل نیروهای تندرو مخالف برجام، در این دوره مذاکرات نمیتوانند مانند برجام ۲۰۱۵ کارشکنی کنند. انتخاب دکتر مسعود پزشکیان بهعنوان رئیسجمهور ایران و حمایت نظام سیاسی و رهبر انقلاب از دولت و مذاکرات، نشانهای از تعهد جدی تهران برای دستیابی به توافق است.
منبع: خبرآنلاین