موسیقی و نابینایان

موسیقی و نابینایان

 سینا لطیف‌پور- پژوهشگر و مدرس موسیقی

شاید بتوان موسیقی را انتزاعی‌ترین نوع هنر دانست؛ انسان می‌تواند در حین شنیدن موسیقی چشمانش را ببندد و خود را از هرگونه شیء و تصویر رها کند. شاید بتوان تصور کرد که این هنر برای نابینایان متفاوت از دیگر انسان‌ها درک و تجسم می‌شود. بر اساس آمار بهداشت جهانی نزدیک به 40 میلیون نابینا در جهان زندگی می‌کنند. نابینا متولد شدن، پدیده‌ای است که هنوز علل آن به‌صورت کامل و دقیق مشخص نشده و از دست دادن بینایی در طول زندگی نیز می‌تواند براثر عواملی چون بیماری‌های چشمی، بیماری‌های عمومی، بیماری‌های مرتبط با قند یا مننژیت و یا حوادث رخ دهد.

برای نابینایان، تصویر عنصری کاملاً ذهنی است و چون توانایی نگریستن را ندارند از دیگر حواس خود به میزان بیشتری بهره می‌برند و دریچه فکری و ذهنی‌شان متفاوت و حتی عمیق‌تر از افراد دیگر است. دراین‌ارتباط از فردی با نابینایی مادرزادی سؤال شد که رنگ قرمز به نظرت چگونه است؟ چیزی سخت و محکم یا درخشنده و تابناک یا کسل‌کننده و غمگین. آن فرد در پاسخ گفت به نظرم رنگ قرمز باید چیزی شبیه به صدای «ترومپت» باشد. این تصور تا حدود زیادی شبیه تصویری است که بسیاری از افراد در مورد این ساز داشته‌اند و در مطالعات ارتباط بین رنگ‌ها و اصوات نیز به آن اشاره شده است. بعضی از موسیقی‌دان‌ها هفت‌رنگ رنگین‌کمان را به هفت درجه گام دیاتونیک در موسیقی تشبیه کرده‌اند. آرتور بلیس آهنگساز و رهبر موسیقی در سمفونی خود با نام «سمفونی رنگ‌ها» به توصیف رنگ‌های ارغوانی، قرمز، آبی و سبز پرداخته است.

افراد نابینا منبع صدا را نمی‌بینند، اما با ندیدن منبع صوتی به‌هیچ‌وجه صدا را از دست نمی‌دهند؛ اما در مورد دیگر هنرها بدین شکل نیست. به‌عنوان‌مثال در هنر نقاشی با چشمان بسته نمی‌توان این هنر را درک کرده و از آن لذت برد.

بسیار شنیده می‌شود که افرادی که از یکی از حواس خود بهره نمی‌برند، حس‌های دیگر در آنان تقویت می‌شود، اما چرا؟ احساس شنیدن زمانی رخ می‌دهد که ارتعاشات صوتی وارد گوش شده و ساختار‌هایی مویی به نام سلول‌های مویی را در گوش داخلی حرکت دهند؛ سلول‌های مویی با تبدیل این حرکات به سیگنال آن‌ها را در مغز پردازش می‌کنند. دقت شنوایی یک فرد تا حدی زیاد به ‌سلامتی سلول‌های مویی وی بستگی دارد، بنابراین افراد نابینا نمی‌توانند ازنظر فیزیکی بهتر از دیگران بشنوند؛ اما مسئله در مغز و پردازش مغزی آن‌ها است. این افراد معمولاً در انجام وظایف شنوایی مثل یافتن منشأ صدا بهتر از دیگران عمل می‌کنند. این موضوع فراتر از اندام‌های حسی و مربوط به پردازش اطلاعات در مغز است. زمانی که مغز سیگنال‌های دریافت شده از ارگان‌های حسی را تفسیر کند، ادراک رخ می‌دهد؛ اما زمانی که یکی از حواس مثل بینایی از دست می‌رود، مغز عملی شگفت‌انگیز انجام داده و عملکرد این مناطق را سازمان‌دهی مجدد می‌کند و ظرفیت مغز برای پردازش اطلاعات حواس دیگر بیشتر می‌شود. دراین‌ارتباط در افراد نابینا، قشر بینایی می‌تواند خود را برای واکنش به صدا یا لمس دوباره ساماندهی کند.

نتایج تحقیقات پژوهشگران نشان می‌دهد که افراد نابینا در مقایسه با افراد بینا نوا‌ها را در پهنای باند دقیق‌تر و باریک‌تری پردازش می‌‌کنند که نشان‌دهنده این است که ادراک آن‌ها از آوا سنجی فرکانس در قشر شنوایی مغز بهتر پالایش می‌شود. درعین‌حال تجربه‌ بیشتر این افراد در استفاده از حواس باقی‌مانده‌ خود عامل مهمی است که باعث می‌شود افراد نابینا در شنوایی و لامسه قوی‌تر باشند.

نوازنده‌های نابینا نیز بسیار با احساس می‌نوازند که شاید این مسئله به‌این‌علت باشد که آن‌ها موسیقی را با احساسی پاک، خالص و با تمام وجود نواخته و آن را به شنونده منتقل می‌کنند. همه ما نیز گاهی زمانی که در مورد چیزی عمیقاً فکر می‌کنیم یا می‌خواهیم چیزی را با تمام وجود احساس کنیم یا زمانی که تلاش می‌کنیم بهتر بشنویم چشمان خود را می‌بندیم. استفاده از روش بستن چشم‌ها حتی گاهی مزه غذا را عمیق‌تر و یا حساسیت دستانمان را وقتی در ته کیف خود دنبال کلیدمان می‌گردیم نیز بیشتر می‌کند!

لینک کوتاه: http://www.setaresobh.ir/fa/main/detail/79329/

ارسال دیدگاه شما

روزنامه در یک نگاه
ویژه نامه

موسیقی و نابینایان

موسیقی و نابینایان

 سینا لطیف‌پور- پژوهشگر و مدرس موسیقی

شاید بتوان موسیقی را انتزاعی‌ترین نوع هنر دانست؛ انسان می‌تواند در حین شنیدن موسیقی چشمانش را ببندد و خود را از هرگونه شیء و تصویر رها کند. شاید بتوان تصور کرد که این هنر برای نابینایان متفاوت از دیگر انسان‌ها درک و تجسم می‌شود. بر اساس آمار بهداشت جهانی نزدیک به 40 میلیون نابینا در جهان زندگی می‌کنند. نابینا متولد شدن، پدیده‌ای است که هنوز علل آن به‌صورت کامل و دقیق مشخص نشده و از دست دادن بینایی در طول زندگی نیز می‌تواند براثر عواملی چون بیماری‌های چشمی، بیماری‌های عمومی، بیماری‌های مرتبط با قند یا مننژیت و یا حوادث رخ دهد.

برای نابینایان، تصویر عنصری کاملاً ذهنی است و چون توانایی نگریستن را ندارند از دیگر حواس خود به میزان بیشتری بهره می‌برند و دریچه فکری و ذهنی‌شان متفاوت و حتی عمیق‌تر از افراد دیگر است. دراین‌ارتباط از فردی با نابینایی مادرزادی سؤال شد که رنگ قرمز به نظرت چگونه است؟ چیزی سخت و محکم یا درخشنده و تابناک یا کسل‌کننده و غمگین. آن فرد در پاسخ گفت به نظرم رنگ قرمز باید چیزی شبیه به صدای «ترومپت» باشد. این تصور تا حدود زیادی شبیه تصویری است که بسیاری از افراد در مورد این ساز داشته‌اند و در مطالعات ارتباط بین رنگ‌ها و اصوات نیز به آن اشاره شده است. بعضی از موسیقی‌دان‌ها هفت‌رنگ رنگین‌کمان را به هفت درجه گام دیاتونیک در موسیقی تشبیه کرده‌اند. آرتور بلیس آهنگساز و رهبر موسیقی در سمفونی خود با نام «سمفونی رنگ‌ها» به توصیف رنگ‌های ارغوانی، قرمز، آبی و سبز پرداخته است.

افراد نابینا منبع صدا را نمی‌بینند، اما با ندیدن منبع صوتی به‌هیچ‌وجه صدا را از دست نمی‌دهند؛ اما در مورد دیگر هنرها بدین شکل نیست. به‌عنوان‌مثال در هنر نقاشی با چشمان بسته نمی‌توان این هنر را درک کرده و از آن لذت برد.

بسیار شنیده می‌شود که افرادی که از یکی از حواس خود بهره نمی‌برند، حس‌های دیگر در آنان تقویت می‌شود، اما چرا؟ احساس شنیدن زمانی رخ می‌دهد که ارتعاشات صوتی وارد گوش شده و ساختار‌هایی مویی به نام سلول‌های مویی را در گوش داخلی حرکت دهند؛ سلول‌های مویی با تبدیل این حرکات به سیگنال آن‌ها را در مغز پردازش می‌کنند. دقت شنوایی یک فرد تا حدی زیاد به ‌سلامتی سلول‌های مویی وی بستگی دارد، بنابراین افراد نابینا نمی‌توانند ازنظر فیزیکی بهتر از دیگران بشنوند؛ اما مسئله در مغز و پردازش مغزی آن‌ها است. این افراد معمولاً در انجام وظایف شنوایی مثل یافتن منشأ صدا بهتر از دیگران عمل می‌کنند. این موضوع فراتر از اندام‌های حسی و مربوط به پردازش اطلاعات در مغز است. زمانی که مغز سیگنال‌های دریافت شده از ارگان‌های حسی را تفسیر کند، ادراک رخ می‌دهد؛ اما زمانی که یکی از حواس مثل بینایی از دست می‌رود، مغز عملی شگفت‌انگیز انجام داده و عملکرد این مناطق را سازمان‌دهی مجدد می‌کند و ظرفیت مغز برای پردازش اطلاعات حواس دیگر بیشتر می‌شود. دراین‌ارتباط در افراد نابینا، قشر بینایی می‌تواند خود را برای واکنش به صدا یا لمس دوباره ساماندهی کند.

نتایج تحقیقات پژوهشگران نشان می‌دهد که افراد نابینا در مقایسه با افراد بینا نوا‌ها را در پهنای باند دقیق‌تر و باریک‌تری پردازش می‌‌کنند که نشان‌دهنده این است که ادراک آن‌ها از آوا سنجی فرکانس در قشر شنوایی مغز بهتر پالایش می‌شود. درعین‌حال تجربه‌ بیشتر این افراد در استفاده از حواس باقی‌مانده‌ خود عامل مهمی است که باعث می‌شود افراد نابینا در شنوایی و لامسه قوی‌تر باشند.

نوازنده‌های نابینا نیز بسیار با احساس می‌نوازند که شاید این مسئله به‌این‌علت باشد که آن‌ها موسیقی را با احساسی پاک، خالص و با تمام وجود نواخته و آن را به شنونده منتقل می‌کنند. همه ما نیز گاهی زمانی که در مورد چیزی عمیقاً فکر می‌کنیم یا می‌خواهیم چیزی را با تمام وجود احساس کنیم یا زمانی که تلاش می‌کنیم بهتر بشنویم چشمان خود را می‌بندیم. استفاده از روش بستن چشم‌ها حتی گاهی مزه غذا را عمیق‌تر و یا حساسیت دستانمان را وقتی در ته کیف خود دنبال کلیدمان می‌گردیم نیز بیشتر می‌کند!

لینک کوتاه: http://www.setaresobh.ir/fa/main/detail/79329/

ارسال دیدگاه شما