برای من، هیچی نمیفهمیدم البته تو شهر خودمان هم همچین خبری از شاگرد اول بودنم نبود ولی با سختی و بدبختی درسکی میخواندم تو تهران شدم شاگرد #تنبل کلاس معلم پیر و بی حوصلهای داشتیم که شد دشمن قسم خورده من هر کس درس نمیخواند میگفت: میخوای بشی فلانی و منظورش من بینوا بودم با هزار زحمت رفتم کلاس دوم آنجا هم از بخت بد من، این خانم شد معلممان همیشه ته کلاس مینشستم و گاهی هم چوبی میخوردم که یادم نرود کی هستم!! دیگر خودم هم باورم شده بود که شاگرد تنبلی هستم تا ابد کلاس سوم یک معلم جوان و زیبا آمد مدرسه مان لباسهای قشنگ میپوشید و خلاصه خیلی کار درست بود، او را برای کلاس ما گذاشتند. من خودم از اول رفتم ته کلاس نشستم میدانستم جام اونجاست، درس داد، مشق گفت که برا فردا بیاریم. انقدر به دلم نشسته بود که تمیز مشقم را نوشتم ولی میدانستم نتیجه تنبل کلاس چیست فرداش که اومد، یک خودنویس خوشگل گرفت دستش و شروع کرد به امضا کردن مشقها همگی شاخ در آورده بودیم آخه مشقامون را یا خط میزدن یا پاره میکردن وقتی به من رسید با ناامیدی مشقامو نشون دادم دستام میلرزید و قلبم به شدت میزد.
زیر هر مشقی یه چیزی مینوشت. خدایا برا من چی مینویسه؟
با خطی زیبا نوشت: عالی!
باورم نمیشد بعد از سه سال این اولین کلمهای بود که در تشویق من بیان شده بود. لبخندی زد و رد شد، سرم را روی دفترم گذاشتم و گریه کردم به خودم گفتم هرگز نمیگذارم بفهمد من تنبل کلاسم
به خودم قول دادم بهترین باشم...
آن سال با معدل بیست شاگرد اول شدم و همینطور سال های بعد همیشه شاگرد_اول بودم وقتی کنکور دادم نفر ششم کنکور در کشور شدم و به دانشگاه تهران رفتم یک #کلمه به آن کوچکی سرنوشت مرا تغییر داد! ️چرا کلمات مثبت و زیبا را از دیگران دریغ میکنیم ؟! به ویژه ما مادران، معلمان، استادان، مربیان..
روز معلم بر معلمین و اساتید عزیز، گرامی باد