پس از دور دوم مذاکرات میان جمهوری اسلامی ایران و ایالاتمتحده، امیدواری مبنی بر احیای روند دیپلماتیک شکل گرفت، اما در دور سوم با توقف گفتوگوها و اتخاذ مواضع سختگیرانه از سوی آمریکا، شرایط به سمت واگرایی حرکت کرده است. مطالبات واشنگتن در کنار مشکلات اقتصادی، جمهوری اسلامی را در تنگنای راهبردی قرار داده است که تصمیمگیری در آن با هزینه سنگینی همراه خواهد بود.
1-واگرایی در مذاکرات؛ از برجام تا توافق درحالیکه ابتدا تمرکز بر احیای توافق هستهای (برجام) بود، در ادامه مسیر، ایالاتمتحده با اتکا به تحولات منطقهای و بینالمللی، خواهان توافقی فراگیر شد. خواستهها شامل: توقف کامل غنیسازی اورانیوم در داخل، واردات اورانیوم تحت نظارت کامل بینالمللی، اعمال محدودیتهای شدید بر برنامه موشکی، قطع حمایت از نیروهای موردحمایت ایران از جمله حوثها، حزبالله و... این مطالبات فراتر از چارچوب برجام است و نوعی بازتعریف کلی از رفتار منطقهای و دفاعی ایران را دنبال میکند.
2-بحران اقتصادی و سیاسی در کنار فشار خارجی، کشور را با بحرانی چندلایه مواجه کرده است از جمله:
وخامت اقتصادی: خزانه خالی، تورم، بیثباتی ارزی و ناتوانی دولت در تأمین نیازهای پایهای مردم، نارضایتی اجتماعی: مطالبات مردمی و کاهش سرمایه اجتماعی، تعارضات سیاسی درونی: شکاف میان جناحهای سنتی، نیروهای نظامی و تکنوکراتها در بدنه حاکمیت ترکیب این عوامل باعث شده تهدید داخلی مثل تهدید خارجی خطرناک باشد.
3-بنبست راهبردی؛ دوگانه ایدئولوژی یا واقعگرایی:
جمهوری اسلامی در برابر دو گزینه سخت قرار دارد:
تسلیم شدن در برابر مطالبات آمریکا که به معنای عقبنشینی از اصول ایدئولوژیک است. چنین عقبنشینی میتواند واکنش نیروهای بنیادگرا و مذهبی را به دنبال داشته و منجر به شکاف درونی شود.
پافشاری بر مواضع فعلی که احتمال درگیری نظامی، تشدید تحریمها و فروپاشی اقتصادی را افزایش میدهد و خطر را تقویت میکند. میانجیگریهایی نظیر نقش مسقط نیز هنوز موفق به عبور از این بنبست نشدهاند؛ چراکه به نظر میرسد آمریکا چراغ سبز نهایی را صادر نکرده است.
4-آینده مبهم و افق تاریک تصمیمگیری:
در این وضعیت، چشمانداز کشور را مبهم و پرخطر کرده است. عقبنشینی از دکترین ایدئولوژیک که بیش از چهار دهه، هزاران میلیارد برای آن سرمایهگذاری شده، مستلزم اجماع نخبگان و بازسازی مشروعیت سیاسی است؛ امری که در شرایط فعلی بعید به نظر میرسد. در مقابل، ادامه وضعیت فعلی ممکن است به تضعیف روزافزون قدرت، نارضایتی و فشار بینالمللی منجر شود،
بنابراین، جمهوری اسلامی امروز میان دو سنگ آسیاب «فشار خارجی» و «بحران داخلی» گرفتار آمده است. اولی ممکن است با مذاکرات، مدیریت و توافق حل شود؛ اما دومی تهدیدی است که عبور از آن دشوار است. در نبود تغییرات راهبردی، احتمال فرسایش تدریجی افزایش مییابد. تصمیمگیری در این شرایط نهتنهادشوار، بلکه ممکن است پیامد غیرقابلبازگشت برای ساختار سیاسی به همراه داشته باشد.
به عقیده نویسنده، در چنین شرایط سخت و سرنوشتساز هزینه «سازش» کمتر از هزینه «تداوم تحریمها»، «تخاصم» و «جنگ احتمالی» است. اگر حاکمیت این موضوع را ادراک کند نشان از آن است که از رویکرد ایدئولوژی و آرمانی به رویکرد واقعگرایی گام نهاده است که اکثریت مردم از این رویکرد استقبال میکنند.