روحانیون را به آموزشگاهها ودانشگاهها فرستادهایم، همه کارخانجات و صنایع از خودرو سازی گرفته تا فولاد ومس وپتروپالایشی همه مهماندار روحانیون هستند. جمعهها وخطبهِها هم اگرچه رونق گذشته را ندارند ولی واقعیت جاری کشور هستند سرمایهگذاری زیادی کردهایم تا جامعه دینی بسازیم، پرسش این است پیامداین همه هزینه چه بوده است؟ دین گریزی و ... رونق یافته است!
باور کنید این روش حکمرانی درزمانه گسترش ارتباطات وفضای مجازی عمر برباد دادن است. به عصر کسب درآمد و تقویت فرهنگ به روش صحیح برگردیم. توان ملی به گونهای هزینه شده است که آه از نهاد آدمی برمی آورد درمبارزه میان تخصص وتعهد میدان به پرگویان کم دانش واگذار شده است از یادمان رفت که انسان متعهد عهده دار کاری که در آن دانش وتخصص وتجربه ندارد نمیشود، در همه بخشهای کشور به دانش و افراد تکنوکرات لازم است نه افراد دیگر.
این چه فهم نادرستی است که دینی شدن جامعه رادرحضور فیزیکی روحانیون در هربخشی از جامعه میداند که نتیجه معکوس ببار آورده و به کاهش اعتبار روحانیت انجامیده است. درمیان این همه بحران ونا ترازی سهم نهادهای به اصطلاح فرهنگی از بودجه همگانی افزایشی است واین بحران بودجه نویسی نقش صاحبان قدرت را برجستهتر میکند. اگر به جای سخن با عمل به ترویج دین ودینداری میپرداختیم وجامعهای توانمند میساختیم واخلاق را حاکم میکردیم. به جای شعار به دامان خرد پناه میبردیم. نه حال وروز کشور این بود ونه وضعیت دینداری جامعه چنین.