هنوز زخم جنگ عراق علیه ایران در ذهن و روان ایرانیها باقی است. جنگ اول شامگاه 31 شهریور 1359 آغاز شد. عراق از زمین، دریا و هوا ایران را مورد حمله قرار داد و بخشهایی از استانهای خوزستان، کرمانشاه و ... را به تصرف خود در آورد، اما با مدیریت جنگ، عراق مجبور به عقب نشینی شد و ایران با پذیرش قطعنامه 598 بر سر میز مذاکره با عراق رفت که نتیجهاش توقف جنگ ویرانگر شد.
جنگ دوم بامداد 23 خرداد 1404 (13 ژوئن 2025) کلید خورد. این بار ارتش اسرائیل با حمله هوایی و با بهره گیری از موشک، پهپاد، تکنولوژی و نفوذیها به ایران تعرض کرد. در گام نخست حدود 30 فرمانده سپاه را ترور کرد و به یک انبار نفت و یک پالایشگاه، صداوسیما، زندان قصر، مراکز نظامی و انتظامی حمله کرد و حدود 13 نفر از دانشمندان هستهای را به شهادت رساند. طبق اعلام وزارت بهداشت، در نتیجه حملات اسرائیل تاکنون ۹۳۵ نفر نظامی و غیرنظامی شهید و ۵۳۳۲ نفر دیگر زخمی شدهاند به حدود 4000 واحد مسکونی آسیب وارد شد. جنگ 12 روز به طول انجامید و با پادرمیانی دونالد ترامپ رئیسجمهور آمریکا متوقف شد. زخم جنگ دوم مثل جنگ اول بر جامعه نمایان است و مردم را آزار میدهد. جنگ دوم مثل جنگ اول غافلگیرانه، غیر منتظره و غیر قابل پیش بینی بود. مهمتر اینکه این جنگ با فناوری و بهره گیری از اطلاعات و نفوذ صورت گرفت که در آن اسرائیل و آمریکا شرکت داشتند. فشار بر ایران گاز انبری شده و تهران در دیپلماسی و میدان تنها مانده است. چرا:
* اروپا قصد دارد مکانیزم ماشه را فعال کند تا تحریمهای سازمان ملل اقتصاد ایران و زندگی ایرانیها را تحت تأثیر قرار دهد. این اتفاق بسیار خطرناک و ویرانگر خواهد بود.
* اگر فرانسه، انگلیس و آلمان مکانیزم ماشه را فعال کنند ایران دوباره ذیل بند 7 منشور ملل متحد قرار خواهد گرفت، آنگاه برای صلح جهانی تهدید به حساب میآید.
* اگر مکانیزم ماشه فعال شود کشورهای عضو سازمان ملل از جمله روسیه و چین هم نمیتوانند با ایران داد و ستد کنند، این یعنی بحران سخت. ایران دیگر نمیتواند سلاح از کشوری بخرد یا بفروشد یعنی منزوی میشود. این در حالی است که مطالبه مردم، عرفی شدن حکومت و از انزوا خارج شدن و به رفاه دست یافتن است.
* آمریکا، اروپا، اسرائیل، روسیه، چین و کشورهای عربی از توقف غنی سازی در ایران حمایت میکنند. فشار چند وجهی مثل حمله گاز انبری دیپلماتیک است که میتواند اقتصاد و زندگی مردم را تحت تأثیر قرار دهد.
اگر این گزاره درست باشد و این فرض پذیرفته شود لازم است رویکردها تغییر کند و نگاه حاکمیت به غرب، آمریکا، اسرائیل، چین، روسیه و خاورمیانه تغییر کند.
کاری که اسرائیل در انفجار پیجرها در لبنان انجام داد و فرماندهان حزب الله، حماس و سرداران سپاه را ترور کرد موضوعی نیست که به سادگی بتوان از کنار آن گذشت و مثل گذشته شعار مرگ بر آمریکا، مرگ بر اسرائیل و نابودی اسرائیل سر داد. برای عبور از بحران و جلوگیری از سناریوهایی که آمریکا و اسرائیل در سر دارند با دور اندیشی و شجاعت میخواهد:
1. اعلام عفو عمومی
2. برداشتن حصر میرحسین موسوی و زهرا رهنورد
3. آزادی زندانیان سیاسی و عقیدتی
4. تعلیق غنی سازی اورانیوم به مدت 5 تا 10 سال
5. سازش و مصالحه با آمریکا و فاصله گرفتن از چین و روسیه
6. اعلام ترک مخاصمه با اسرائیل و آمریکا. ترک مخاصمه به معنای به رسمیت شناختن رژیم اشغالگر نیست بلکه هدف آن دور کردن سایه جنگ است.
7. جایگزین کردن گفتمان توسعه و رفاه به جای گفتمان ایدئولوژی.
اوضاع خطرناک است، به همین دلیل باب دیپلماسی، مصالحه و سازش با آمریکا نباید بسته شود چون هزینه سازش اصولی و مصلحت گرایانه کمتر از هزینه تحریم و جنگ است.