تأثیرات این جنبش در سیاستهای رادیکال اروپا و توسعه حوزه مطالعات دینی در ایالات متحده به شکلی غیرقابل انکار مشهود است.
سنتگرایی که در دهه ۱۹۲۰ توسط نویسنده فرانسوی، رنه گنون، بنیانگذاری شد، مدرنیته را بهعنوان یک افول نهایی از حقیقتهای متافیزیکی سنتی میبیند. بنیانگذاران این مکتب معتقد بودند غرب مسیر نابودی خود را پیش گرفته است و نجات واقعی تنها از طریق بازگشت به باورها و روشهای باستانی و بازیابی «فلسفه جاودان» (Perennial Philosophy) ممکن است؛ اصلی که میگوید یک حقیقت مذهبی مشترک در پشت تمام دینهای بزرگ جهان قرار دارد.
کتاب «بحران جهان مدرن» (۱۹۲۷) یکی از اسناد اصلی این جنبش فکری است. نویسنده آن، رنه گنون (متولد ۱۸۸۶، فرانسه) که ابتدا به ریاضیات علاقه داشت، بهسرعت به تئوسوفی، فراماسونری و درنهایت اسلام روی آورد و به قاهره مهاجرت کرد. اگرچه مارک سجویک، تاریخنگار اسلام و نویسنده کتاب، اذعان میکند که فلسفه گنون «چندان اصالت نداشت»، اما تأثیر کاریزماتیک او بسیار برجسته بود. برای مثال، آناندا کنتیش کوماراسوامی، سرپرست بخش هنر هندی در موزه هنرهای زیبای بوستون، گنون را «مهمتر از هر نویسنده زنده دیگری در اروپا» میدانست و آندره ژید اعتقاد داشت که اگر گنون را زودتر خوانده بود، زندگیاش تغییر میکرد.
پس از گنون، سنتگرایی توسط هفت چهره کلیدی توسعه بیشتری یافت که هر کدام پاسخهای متفاوتی برای مقابله با مدرنیته ارائه دادند. پاسخهای فردی معمولاً مذهبی بودند، و تصوف (اسلام عرفانی) مهمترین این پاسخها بوده که به دنبال آن فراماسونری قرار دارد. اما پاسخهای اجتماعی، مرزهای فکری را درنوردید: یولیوس اوولا (سیاست): نماینده گرایشهای فاشیسم افراطی در سنتگرایی. اوولا تلاشهایی برای هدایت فاشیسم و نازیسم به خطوط فکری سنتگرا انجام داد که اگرچه در زمان خود موفقیتآمیز نبودند، اما تا سال ۲۰۰۰ به یکی از جریانهای عمده در اندیشه راست افراطی تبدیل شد.
آلکساندر دوگین (نواوراسیاگرایی): او سنتگرایی را به یک ایدئولوژی برای اتحاد نیروهای ضددموکراتیک در روسیه پس از شوروی تبدیل کرد.
دیدگاههای سنتگرایی امروز ممکن است برای برخی بسیار آشنا به نظر برسند: «دنیای غرب درحال فساد است. تأکید آن بر فردگرایی فاسد است. مادیگرایی آن خطرناک است. نابودی آن باید تسریع شود.»
دکترینهای مشابهی در میان گروههای تروریستی اسلامگرا و کسانی که با آنها همصدا هستند، وجود دارد. نویسندگانی مانند پال برمن قبلاً ارتباطی میان ایدههای اسلامگرایانه و فاشیسم غربی قرن بیستم را نشان دادهاند که از نفرتهای واپسگرایانه نسبت به مدرنیته تغذیه میکند. این ایدهها حتی در اندیشه مارکسیستی و الهامبخش جنبش ضدجهانیسازی نیز ظاهر شدهاند. این نشاندهنده آن است که سنتگرایی، به شکلی غیرمستقیم، یک ایدئولوژی پنهان و غیرمنتظره برای بسیاری از جریانهای رادیکال در سراسر جهان فراهم کرده است.