سال ۸۱ هیئت دولت مقرر داشت که بنده بعنوان رئیس سازمان کشاورزی خراسان درمعیت مقاماتی از دستگاههای ذیربط کشور به افغانستان بروم واجرای برنامه کشت جایگزینی خشخاش را قطعی کرده و گزارشش را ازطریق وزیربه دولت بدهم(اوایل دیماه ۸۱ ودرحالیکه به شدت برف میبارید ۳ نفرازمقامات فوق به دفترم آمدندتاعازم شویم. وقتی ازتماسهای تلفنیام دریا فتندکه از مقامات دولت کرزای، کسی به استقبال نمیایندتامارا به کابل ببرند!؟ نگران شدند. بحدی که علائمش درچهره آنهامشهودبود! اماوقتی برخوردم باسفیرمان درکابل ورئیس اداره دوم وزارتخارجه را دیدند، کمی آرام شده وبه زیارت رفتند. صبح که آمدندوشنیدندکه سفر را کنسل کردهام؛ مرادرآغوش کشیده و به طهران بازگشتند. درفروردین ۸۲ ودرقالب هیئتی ۸۰ نفره به ریاست وزیر اقتصادخاتمی ودرمعیت استاد صحراییان قایم مقام وزیربه کابل رفتیم) امابرغم تقبل هزینه گزاف مادی ومعنوی ازسوی دولت ما؛ موفقیتی حا صل نشد! جه، درکشاورزی؛ قیمت حرف اول رامیزند ماازسرجهل وتعصب باهمه طرحهای نظام قبل از ۵۷ مخالفت کردیم! بدون اینکه جایگزین مناسبتری برایش داشته باشیم! بعبارت دیگرماخراب کردن را بلدبودیم! سپاهیان روستا (ترویج، دانش، بهداشت) طرح آمایش سرزمین، شرکتهای سهامی زراعی، مرا کزآموزشی ملی، کشت خشخاش ازآنجمله است! خوشبختانه ازدهه ۷۰ بتدریج آنها راپذیرفتیم اما با اسامی بی مسما! سپاه ترویج=سربازمروج/مرا کزآموزشی ملی=غیرلنتفاعی که این یکی نقض غرض نیزهست!؟
با این مصوبه اخیردولت (که درواقع آییننامه اجرایی قانون است که سخنگوی دولت آنرا در ۱۵ شهریورحاری اعلام نمود) امیدوارم تعصب وتنگ نظری را به کناری نهاده و اقداماتمان را مبتنی بر اصول علمی وعرف جامعه نماییم. هرجتدکه تأخیر زیاد دراین امر؛ هزینههای مادی ومعنوی گزافی را برمردم ودولت تحمیل نمودامابقول معروف «جلوی ضررا ازهر کجابگیریم فایده است.»
کشت مدیریت شده خشخاش و اجازه استفاده از آن برای افراد بالای 60 سال همان قانونی است که در رژیم گذشته وجود داشت.