ابراهیم رئیسی، رئیسجمهور ایران از برنامههای خود برای کاهش یارانه نان خبر داده است. وی درحالیکه قیمت گندم در سطح جهان افزایشیافته، در حرکتی نادر تلاش میکند تا اقتصاد متأثر از تحریمهای ایران را هدایت کند. دولت با ارائه کوپنهای دیجیتالی به شهروندان امکان میدهد تا به نان با قیمتهای یارانهای دسترسی داشته باشند، با این توضیح که درخواست نان مازاد بر کوپن با نرخهای بازار در دسترس خواهند بود. مقامات گفتهاند که این طرح بعداً شامل کالاهای دیگر مانند مرغ، پنیر و روغن نباتی و ... خواهد شد. رئیسی دوشنبه شب در یک مصاحبه زنده تلویزیونی از مزایای اصلاح طرح یارانهای با اختصاص 100 میلیارد دلار که همه چیز از نفت گرفته تا نان را پوشش میدهد تمجید کرد، طرحی که بسیاری از ایرانیهای با نقدینگی اندک به آن تکیه کردهاند سطوح پایین هرم نیازها به ویژه نیازهای تغذیهای» میتوان از دیدگاه «لنسکی» جامعهشناس آمریکایی بهره جست. از نگاه این جامعهشناس در جوامعی که دغدغه «زندگی برای غذا» وجود دارد، اندیشه و رؤیاهای آنان پیرامون غذا سیر میکند و به موضوعات دیگر کار ندارند. گرایشهای اقتصادی دامنه محدودی پیدا میکنند و دلمشغولیهای آنها به رفع گرسنگی در حال و یا آینده نزدیک محدود است. اینچنین نظامهای معیشتی، مانع گسترش مشاغل تخصصی، رشد ایدهها و خلاقیتها میشوند.
با وجود نیتها و اهداف خیرخواهانه در سیاستهای اقتصادی حوزه آرد و نان به فرض پیامدهای مثبت این سیاستها در کنترل قاچاق آرد و کاهش هزینههای اقتصادی دولت، به علت شیوه غلط اجرای این سیاستها بدون همراهی مردم و عدم بهرهگیری از سرمایه اجتماعی، بار روانی این سیاستها، استرس و اضطراب اجتماعی را بهاندازهای افزایش میدهد که ایدهها و اندیشههای خلاقانه اقتصادی را در نطفه خفه خواهد کرد.
هرم نیازها را بهواقع میتوان به سنگرهای جنگ اقتصادی تشبیه کرد. اثر تحریمها به تدریج مردم را به سطوح پایینتر این هرم سوق داده است. اکنون بیشتر طبقات متوسط جمعیت ایران به سطح معیشتی و فیزیولوژیک هرم پناه آوردهاند و در این سنگر برای بقای خویش در جدال هستند. تقلا در این سطح، توان اندیشه برای تعلقخاطر و عزتنفس را از افراد گرفته و آنها دیگر به دنبال ایدههای خلاقانه نیستند. خانوادهها، نیازهای سطوح بالاتر را در گیومه قرار دادهاند، زیرا تغذیه روزمره به چالش جدی آنها تبدیلشده است. این روند، نگرانی از آینده را برای خانوادهها افزایش داده و آنها را نگران کرده است.
بر این اساس، انتخاب این سطح و سنگر برای دفاع و ترمیم اقتصادی کشور به علت نشانه رفتن حس اعتماد و افزایش اضطراب و نگرانیهای عمومی نادرست است. حتی به فرض پذیرش الزامات جنگ اقتصادی، باید نخست الزامات جنگ روانی را در نظر داشت. از طرف دیگر، جنگیدن در این سنگر و تقلا برای ترمیم اقتصادی کشور، خطر سوءتغذیه را افزایش داده است. سبد غذایی تهی شده از منابع غذایی، نباید با نگرانی گرانی و دشواری تهیه نان و غلات، کورسوی امید را از اقشار کمدرآمد و متوسط جامعه که اکنون به زیر خط فقر سقوط کردهاند، بگیرد.
اما نکته مهم که دولت از آن غفلت کرده، آن است که خطر سوءتغذیه به تدریج هزینههای بهداشتی و درمانی را برای دولت افزایش خواهد داد؛ به عبارت دیگر چندین برابر هزینههای صرفهجویی شده در بخش نان و غلات، دوباره در بخشهای دیگر ازجمله بهداشت و درمان و ترمیم آسیبهای اجتماعی باید هزینه شود. بر این اساس، اگر دولت بنا دارد به زعم خود به جراحی اقتصادی دست بزند، لازم است اولویتها، بار روانی و هزینههای کوتاه مدت، میانمدت و درازمدت آن را به درستی تجزیه و تحلیل کند و با اطمینان از چربیدن محاسن بر محدودیتها و معایب، جراحی را از نقطه درست و در زمان مناسب آغاز کند و از سرمایه اجتماعی مردم برای پیشبرد سیاستهای خود کمک بگیرد.