برای اینکه برای مردم توضیح دهم تفاوت نگرشهای جناحها در چیست، به طرح «صیانت از حقوق کاربران در فضای مجازی» اشاره میکنم. شعار این آقایان حل مشکل معیشت مردم بود اما ببینید دنبال چه طرحهایی هستند. من مخالف قانونمندی فضای اینترنت در ایران نیستم چون هر کشوری باید فضای اینترنت را مدیریت کند. بحثهایی هست مثل اینکه کودکان در چه سطحی دسترسی داشته باشند و یا اطلاعات کاربران در چه سطحی در اختیار پلتفرمهای مختلف قرار بگیرد و اینکه از طریق فضای اینترنت امنیت کشور به مخاطره نیفتد. همه اینها مسائل بینالمللی است و مختص ایران نیست، همه کشورها قوانین و مقرراتی را برای مدیریت فضای مجازی وضع میکنند، اما ما نمیتوانیم این سرمایه علمی و فناوری را دستکم بگیریم و بخواهیم با رفتار نظامی و افراطی این فضا وزندگی مردم در این فضا را کنترل کنیم.من در مجلس دهم رئیس کمیسیون فرهنگی بودم که این طرح مطرح شد، بعدها تغییراتی در آن داده شد. اما یکبند آنکه هیچوقت عوض نشد این است که میگویند صیانت از «مرز دیجیتال» را باید ستاد کل نیروهای مسلح در اختیار داشته باشد. مثل این است که بگوییم ما باید مرزهای دانش و مرزهای فرهنگ را کنترل کنیم. بعد بگوییم چون واژه مرز در اینجا آمده پس نیروهای مسلح باید این مرزها را کنترل کنند! درحالیکه «مرز دانش» و «مرز فرهنگ» را باید دانشگاه و حوزه علمیه، وزارت ارشاد، صداوسیما و اصحاب فرهنگ و هنر کنترل کنند.
کنترل «مرز دیجیتال» را نباید به نیروهای مسلح بدهند
کنترل «مرز دیجیتال» را نباید به نیروهای مسلح بدهند بلکه باید به شورای عالی فضای مجازی، وزارت ارتباطات و مرکز ملی فضای مجازی بدهند. ما همفکر میکنیم، این فضا کنترل میخواهد ولی کنترل آن را دست نیروهای مسلح نمیدهند بلکه به دست متخصصین و صاحبنظران عرصه فرهنگ، فناوری و مجموعه مدیریت سیاسی کشور میدهند و از نیروهای مسلح برای فضای جنگ و دفاع مسلحانه استفاده میکنند. اینجا اگر جنگ هم باشد «جنگ فرهنگی» است و «افسر فرهنگی» میخواهد نه افسر نظامی. طراحان این طرح هیچوقت این سؤال را پاسخ ندادهاند که چرا صیانت از فضای مجازی را به نیروهای مسلح میدهید. میخواهید نیروهای مسلح را با مردم درگیر کنید؟! این چه کاری است؟ آدم احساس میکند درک درستی از این فضا ندارند. آیتالله جوادی آملی یک مرجع تقلید روشنبین، آگاه و بهروز، میگوید حقیقیترین فضا، فضای مجازی است. گاهی میگویند به دلیل استفاده غلط از فضای مجازی باید این محدودیتها را برقرار کنیم، اما به دلیل اینکه ممکن است مردم در رانندگی تصادف کنند که نباید رانندگی را ممنوع کنیم. هزینههای کنترل و مراقبت، چه در فضای مجازی و چه در فضای حقیقی، به مراتب بیشتر از هزینههای اعتماد و آزادی است. یعنی اگر مردم احساس کنند آزاد هستند و کنترلها جاهایی است که به حقوق و امنیت ملت، منافع ملی و حق دیگران آسیب وارد میشود، مردم هم رعایت میکنند. بنابراین مبنای این طرح به هیچوجه «صیانت» نیست و میگوید اصل بر این است که مردم دنبال خلاف و تحت تأثیر بیگانگان و گروههای سیاسی ما متأثر از سرویسهای بیگانه هستند و ما باید کنترل کنیم که این اتفاق نیفتد. درحالیکه این جور نیست و قانون اساسی ما اصل را بر «آزادی» گذاشته است و اصل 27 روی آزادی اجتماعات و راهپیماییها تأکید دارد. ما میگوییم اگر تجمعی بشود گروهک منافقین یا الاحوازیه سوءاستفاده میکنند. وظیفه نیروهای امنیتی ما این است که نگذارند این گروهکها سوءاستفاده کنند. آنها کارشان سوءاستفاده و موجسواری است، ولی ما به عنوان مسئولین اداره کشور وظیفه داریم از اجتماعات مردم صیانت کنیم و مراقب باشیم که کسی سوءاستفاده نکند؛ نه اینکه بگوییم شما تجمع نکنید چون ممکن است سوءاستفاده کنند.