یادداشتی به قلم «زهوی بارئل» در روزنامه «هاآرتص» منتشرشده که استراتژی ثابت اسرائیل در قبال جمهوری اسلامی ایران مبتنی بر «ادامه و حتی تشدید سیاست فشار حداکثری» عنوانشده است. کارزاری شدید علیه مذاکرات هستهای با جمهوری اسلامی ایران؛ که در تمام سالهای بعد از برجام بر لزوم ادامه تحریمهای شدید، به بهانه مبارزه و مخالفت باسیاستهای هستهای تهران و یک وسیله حیاتی برای اجبار ایران به عقبنشینی از برنامه هستهای خود، پافشاری کرده است. استراتژی فشار حداکثری که بیکم و کاست از سوی اسرائیل دنبال شده، چشمانداز موفقیت و پیروزی چندانی ایجاد نکرده و بسیاری آن را پیگیری یک سیاست منسوخ میدانند.
اصرار به ادامه تحریمها چرا؟
هاآرتص در این یادداشت ضمن اشاره به اینکه پافشاری آمریکا و اسرائیل به ادامه تحریمهای اقتصادی علیه ایران و تقاضا از دیگر کشورها برای افزایش فشار بر تهران به نفع این کشور است. هدف از مذاکرات احیای برجام را «بازگشت طرفین به توافق اولیه» و «ابراز اطمینان دنیای غرب از عدم تولید بمب اتمی توسط ایران» عنوان میکند. اتفاقی که ایران نیز از قبل وقوع آن به دنبال «رفع بحران اقتصادی و انزوای سیاسی البته ناقصی که در آن گرفتارشده» میگردد؛ اما با این حال تقاضا و پافشاری اسرائیل برای افزایش و حتی تشدید تحریمها علیه ایران با بیاعتمادیاش به توافق هستهای در تضاد است. آیا سیاستمداران نباید به این سؤال جواب دهند که دلیل اصرار و پافشاریشان بر حفظ و تشدید تحریمها چیست و به نظرشان تحریمها قرار است چه کمکی کنند و البته تاکنون چه کمکی کردهاند؟
برجام به نفع ایران است
تحریمها تاکنون موفق به ایجاد کمترین تغییری در سیاستهای جمهوری اسلامی ایران نشدهاند. به هر حال این کشور باسابقه تحمل بیش از ۴۰ سال تحریم برای عبور از دشواریهای رژیم، تحریم آموختهشده، بنابراین زیر فشار حداکثری دونالد ترامپ نیز تغییری در سیاستهای هستهای و البته سیاسیاش ایجاد نکرد. پذیرش توافق هستهای سال ۲۰۱۵ با باراک اوباما نیز نه به دلیل خستگی از تحریمهای طولانی مدت آمریکا، بلکه به این دلیل بود که مذاکرهکنندگان جمهوری اسلامی ایران در وجود باراک اوباما شریکی قابلاعتمادتر از دیگر زمامداران آمریکا یافتند. سیاستمداری که ظاهراً تا حدی نگرانیهای ایران را نیز درک میکرد و توافقی را در دستور کار قرار داده بود که نیازهای ایران را نیز تا حدی برآورده میکرد.
چرا ایران دوباره به پای میز مذاکره آمد؟
ورود جو بایدن به کاخ سفید و عزم او برای احیای توافق هستهای فرصت لازم برای بازگشت طرفین به توافق را فراهم کرده است. اسرائیل اما در این میانبر طبل توهم توطئه میکوبد و بر این باور است که ایران قصد خریدن زمان برای ادامه غنیسازی اورانیوم را دارد. موضوعی که این پرسش را ایجاد میکند که اگر واقعاً چنین هدفی در بین است، پس چرا جمهوری اسلامی ایران قصد از سرگیری مذاکرات را کرده؟ تنها به خاطر نگرانی از شهرت خود و جلوگیری از سرزنشهای جامعه بینالمللی و احتمال ایجاد اجماع جهانی برای حمله نظامی به تأسیسات هستهای این کشور؟ نویسنده هاآرتص بر این موضوع تأکید کرده که «حمله نظامی به تأسیسات هستهای نیازمند جلب نظر روسیه و چین به عنوان متحدان ایران است». اتفاقی محال به خصوص با توجه به این واقعیت که تلاشهای اسرائیل برای متقاعد کردن آمریکا برای ادامه تحریمهای اقتصادی به نتیجه نرسیده و بایدن قصد شراکت در یک حمله نظامی را ندارد. این یعنی استدلال اسرائیل مبنی برقرار گرفتن ایران در آستانه رسیدن به تسلیحات اتمی به نتیجه نرسیده و تقاضای حفظ و افزایش تحریمها نیز با توجه به این واقعیت آماری که تلاشهای ۱۴ ساله اسرائیل از اعمال فشار حداکثری در نوار غزه به نتایج ناامیدکنندهای ختم شده، با واقعیت همخوان نیست.
(به نقل از شفقنا)