گروهی از حراج تهران انتظار دارند بنگاه خیریه باشد!
آرش سلطانعلی گالری دار در ابتدای این برنامه گفت: گروهی از حراج تهران انتظار دارند بنگاه خیریه باشد! گالریها هم چنین نظری دارند، اما حراج بنگاه اقتصادی است. نقدهایی هم وجود دارد که آنها را قبول دارم. حراج تهران، در جریان هنر گالریها فعالیت میکند، اما اینکه پول فروش آثار وارد بازار هنر شود، فکر نمیکنم اینطور باشد؛ اما بههرحال این روند به آثار هنری ارزش و بهای بیشتری میدهد و کل جامعه از نتایج ارتقاء جایگاه آثار هنری بهرهمند میشوند. تصور من این است که منتقدان حراج تهران شناخت درستی نسبت به این فرایند ندارند. آنها میگویند حراج باید همه هنرمندان را حمایت کند و میپرسند که چرا حراج مال عدهای خاص است؟ این طبیعی است و در هر عرصه قشر اندکی هستند که مطرحاند.
حراج تهران نهادی اقتصادی است
سمیه رمضان ماهی، منتقد و تحلیلگر آثار هنری هم گفت: چنین نشستهایی کمک میکند ما دانشمان را درباره ارزش مالی آثار هنری بالا ببریم. تا مدتها در تاریخ هنر نهاد اقتصادی وجود نداشت و اثر هنری ارزشش به هنرمند بود. انگار چیزی از اثر هنری حذف شده بود و در قرن بیستم بود که اثر هنری به نهاد میشود و نهاد اجتماعی هنر تعریف میشود. نهاد اجتماعی هنر یعنی گالری داران، مجموعهداران و آنهایی که در حیطه تخصصی کار میکنند. وجود نهاد بسیار مؤثر است و به اثر هنری ارزش میدهد. البته درگذشته کلیساها و دیگر اماکن اسپانسر آثار هنری بودند.
در فرهنگ ما هنرمند بودن شغل محسوب نمیشود!
او ادامه داد: در دنیای امروز امر اقتصادی جزء لاینفک زندگی ماست. امروز با ارزش مالی آثار هنری درگیر هستیم و رهاورد مالی گاه سریع اتفاق نمیافتد. بههرحال در اثر هنری نمیتوان ارزش اقتصادی را نادیده گرفت. بهطورکلی ما در زندگی به اقتصاد وابستهایم و در هنر هم چنین است. حراجهای اروپایی در قرن هجدهم آغازشده و در ایران این اتفاق سال 91 رخ داده است و این یعنی ما در این امر نوپا هستیم. اصولاً در کشور و فرهنگ ما هنرمند واژه عارف را با خودش یدک میکشد. ما دوست داریم هنرمندان را با شهود و متصل به ماوراء تصور کنیم. ازنظر ما هنرمند از عالم بالا بریده و به زمین آمده است. در فرهنگ ما هنرمند بودن شغل محسوب نمیشود. اگر 20 سال پیش میگفتید من نقاش هستم، میپرسیدند خب شغلت چیست؟! حالا اینطور نیست و هنر نهتنها شغل محسوب میشود، بلکه پربازده هم هست.
حراج تهران باعث رستاخیز آثار هنری شده است
رمضان ماهی اذعان داشت: دریدا میگوید واژهها وزن دارند. در مملکتی که اقتصادش بیمار است، بحث درباره آن خوب نیست. مشکل اینجاست که اغلب ما نمیتوانیم اقتصاد فرهنگ و هنر را درک کنیم. باید بگویم حداقل سود حراج ایجاد کنش فرهنگی در مردم، هنرمندان و اقشار مختلف است. به نظرم حراج تهران باعث رستاخیز آثار هنری شده است. شما حساب کنید از سال 90 تاکنون چند گالری تأسیس شده و چند نفر به گالری داری و مجموعهداری تمایل پیدا کردهاند. همه اینها تأثیر حراج تهران است؛ اما خب امر فرهنگی همیشه دیر بازده است، بنابراین تأثیر حراج در جامعه هم مثبت، اما بلندمدت است.
آدم سرمایهدار بهجای دلار، میتواند مجسمه پرویز تناولی را بخرد
در ادامه محمود نورایی، کارشناس هنری درباره جهش قیمتهای حراج نسبت به سال گذشته و دوره پانزدهم گفت: در زمینه جهش قیمت آثار در حراج باید وضعیت اقتصادی ایران را در نظر بگیریم. بهطورکلی جامعه امروز ما سرمایهداری است و آن را حراج تهران رقم نزده! و در این میان ابعاد هنری در جایگاه دوم است و همه حراجها اینطور هستند. اینکه این پولها چطور به دست میآیند، فهمیدنش کار ما نیست که بدانیم چرا به دست میآید، ولی ما میتوانیم برای اینکه این پولها در اقتصاد جامعه تأثیر داشته باشند، فعالیت تجاری تعریف کنیم. این فعالیت تجاری امروز با حراج تهران اتفاق افتاده است. ما قبلاً خیلی شفاف نمیدانستیم که چه اتفاقی در زیر لایه هنر و گالریها در حال رخ دادن است. امروز حراج تهران بهعنوان یک فعالیت تجاری اتفاقاً کاری که دارد انجام میدهد، یک کار درست اقتصادی است که سرمایهها را به گردش درمیآورد. او با اشاره به این نکته که برخی فعالیتهای اقتصادی بر اقتصاد جامعه تأثیر منفی دارند، تصریح کرد: بر فرض مثال امروز هرکسی که یک سرمایه کوچکی داشته باشد، فکر میکند باید از آن درآمد داشته باشد و اولین کاری که میکند این است که به سراغ کالاهای تورمی میرود و مثلاً دلار خریداری میکند. برگردیم به جایگاه هنر. امروز اگر شما یک اثر هنری خریداری کنید، پولی که بابت آن پرداخت میکنید هیچ تأثیر منفیای بر اقتصاد جامعه ندارد؛ بلکه یک سرمایهگذاری مطمئن است. آدم سرمایهدار میتواند بهجای خرید دلار به قیمت ۱۴ میلیارد تومان مجسمه پرویز تناولی را بخرد.
عددهای بالا در یک اقتصاد مریض شبهه برانگیز است
نورایی اضافه کرد: وقتیکه دلار صد تومان گرانتر شود، یعنی از جیب من و شمایی که اینجا نشستهایم و تکتک ایرانیان پولی برداشته میشود. ولی اگر اثر آقای تناولی نه ۱۴ میلیارد، بلکه ۱۰۰ میلیارد تومان هم فروش میرفت، هیچ اتفاقی برای ما نمیافتد. برای همین وقتی به ساختار حراجها در ایران نگاه میکنیم، باید به این موضوع توجه کنیم. این ساختار اتفاقاً ساختاری است که جامعه بازرگانی هلند در قرن هفدهم به آن فکر کرد و بالا آمد. امروز ما حراجها را چون نمیشناسیم و چون عددهای بالا در اقتصاد مریض ما شبهه برانگیز است، به آن ایراد میگیریم. درصورتیکه اگر مطالعه کنیم، متوجه میشویم این رویداد نهتنها تأثیر منفی ندارد، بلکه بر روی زندگی تکتک ما تأثیرات مثبتی نیز دارد.
چرا حراج تهران سؤالبرانگیز است؟
حافظ روحانی در ادامه این نشست انتقاداتی را درباره حراج تهران مطرح کرد و با اشاره به صحبتهایی از محمود نورایی این سؤال را پرسید: آیا اساساً اقتصاد ایران سرمایهداری است؟ چون اصلاً مشکل اصلی حراج از جایی شروع میشود که ما درباره نظام اقتصادیای صحبت میکنیم که سرمایهداری نیست و رقابتی در آن وجود ندارد. احتمالاً میکوشیم باشیم اما به دلایل مختلفی نیستیم. به دلیل همین، وجود حراج تهران در این میانه شائبه برانگیز میشود، چراکه رفتاری است مبتنی بر اقتصاد سرمایهداری در نظام اقتصادیای که از قوانین نظام سرمایهداری پیروی نمیکند. به نظر من همه انتقاداتی که در سالهای اخیر به حراج تهران شده تا حد زیادی ناشی از این است که رفتار اقتصادیای در حال رخ دادن است که پیرو نظام سرمایهداری است؛ در کشوری که اساساً به نظر من دارد از یک نظام اقتصادی دیگر پیروی میکند. درنتیجه برای افراد ایجاد مسئله میکند.
مشکل حراج تهران بیرقیب بودن آن است
وی افزود: نکته دیگر اینکه حراج تهران در تمام این سالها بیرقیب بوده است. نهادی که بیرقیب باشد هرچقدر هم که بکوشد سالم رفتار کند، درنهایت نمیتواند خیلی ساختارش را تغییر دهد. این منتقد هنری در آخر حل شدن انتقادات نسبت به حراج تهران را در گروی حل شدن دو نکتهای که پیشتر به آن اشاره کرده بود، دانست و گفت: متأسفانه نه منتقدان دلیل خیلی قانعکنندهای برای متهم کردن حراج دارند و نه منتقدان دلیل قانعکنندهای برای اقناع مخالفان دارند. درنتیجه حالا حالاها خدمت یکدیگر هستیم.