ضیاء مصباح
با توجه به اوضاعواحوال کنونی و بنا بر شواهد گروهی در مسیر تأمین منافع گروهی خود مترصدند تا دربها را در رابطه با تجدیدنظر احتمالی در سیاست خارجی کماکان بر همان پاشنه به جر خاناند که پیشازاین چرخیده نگاهی به نوشته روحانی رئیسجمهور پیشین با عنوان «چالش مسئولیت تصمیمگیری» ضروری به نظر رسید... او مینویسد: “هرگاه گزارش دهی به مسئولان بالادستی که گریزی از توجه و هماهنگی با آنان نیست، بهطور دقیق انجامنشده، چالش ایجادشده ” و به نمونههایی اشاره میکند که به این دلیل “تصمیمگیریهای مهمی به تأخیر افتاده و یا موجب از دست رفتن فرصت شده است.
و مینویسد: در روزگار تحت کنترل وسایل ارتباطجمعی مدرن و اینترنت آنهم با حضور بیش از ۳۰ میلیون جوان تحصیلکرده و…. درگذشتههای نهچندان دور “عدم اعتماد و اطمینان و بدبینی به غرب در مسائل بینالمللی” مشکلی مضاعف بوده و رفع نکردن این موانع، عامل تکرار چالشها در آینده خواهد بود.
روحانی بخشی از مشکلات پرونده هستهای را ناشی از برداشت نادرست و ناقص از مسائل حقوقی و سیاسی بینالمللی میداند و مینویسد: مسئولین «سازمان انرژی اتمی» فکر میکردند عدم اطلاع قبلی برنامه غنیسازی ودرصدآن به آژانس قصور رسمی محسوب نمیشود.
از سوی دیگر جریانها و گروههای سیاسی را تأثیرگذار در تصمیمهای سرنوشتساز میداند و مینویسد: «گاهی شاهد رقابت ناسالم گروههای سیاسی با یکدیگر و اقدامات نابجای عدهای هستیم که میتوانند حرفهای نادرست خود را با هیاهو، تبلیغات و یا بهواسطه ارتباط با مقامات به کرسی بنشانند»
ایشان با نقبی به گذشته – به ماجرای گروگانگیری سفارت امریکا بهوسیله رهبران اصلاحطلب امروز! و جنگ ۸ ساله با عراق اشاره و میگوید در مقطعی که مسئولین تصمیم داشتند موضوع مخاصمه با کشور همسایه مسلمان! را حل کنند کسی جرئت نمیکرد پیشقدم شود و در این رابطه چالش مسئولیت تصمیمگیری را مطرح و مینویسد:
«جوی در کشور حاکم شده بود که «در مورد پایان جنگ تصمیمگیری با چالشها و مشکلات عدیدهای مواجه بود، تا جایی که شرایط به نوشیدن جام زهر منتهی گردید» روحانی تأکید دارد که در “مقطع زمانی کنونی هم کموبیش شاهد نمونههایی از «چالش مسئولیت تصمیمگیری» در کشور هستیم و یادآور میشود که تمام کشورهای بزرگ دنیا در شرایط حساس، اقدام به تصمیمگیریهای سرنوشتساز میکنند. “در این شرایط، اغلب تصمیمگیرندگان و رهبران سیاسی، مردم را قانع کنند ایشان برخورد دولت مکزیک را با این باور که «فکر و روش جدید بدون فهم «واقعیت» امکانپذیر نیست» مدنظر دارد و با توجه به وقایع دوران زمامداری خود و روشهای نامعقول دولت ناپایدار «ترامپ» میگوید:
* وقتی ترامپ رئیسجمهور شد، بلافاصله با معاهدهٔ نفتا (NAFTA) مخالفت کرد و گفت باید از اول مذاکره و توافق شود. دولتِ عاقلِ و دوراندیش مکزیک در مقابل ترامپ نایستاد، بحث نکرد و برای کاخ سفید خطونشان نکشید، بلکه تجدیدنظر و مذاکره را قبول کرد. پس از شش ماه مذاکره، معاهدهٔ نفتا به «معاهدهٔ آمریکا-مکزیک-کانادا» تغییر یافت و مکزیک کماکان سالانه بالای ۶۰۰ میلیارد دلار با آمریکا البته در ان زمان تبادل میکرد. سیاستمداران هوشمند مکزیک بخصوص در دورهٔ «تیلرسون» متوجه شدند اصل قضیه، رضایتِ روانی بود. کانون تئوریک برخورد حکیمانه و عاقلانهٔ مکزیک در این بود که «واقعیتِ رئیسجمهور شدن ترامپ» را پذیرفت،
رهبرانِ و دستگاه متبحر دیپلماسی مکزیک که اقتصاد جهان و سیاست آمریکا را دقیق، عمیق و واقعبینانه درک میکنند نشان دادند که اِعمال منافعِ ملی ابتدا ازواقعیتها شروع میشود.
چین نیز با ترامپ مذاکره کرد و در عین سختگیری و تداوم گفتگوها، مانع از بدتر شدن فضای سیاسی میان خود وآمریکا ی رأی داده احساسی به ترامپ شدند. امید اینکه هماهنگی و تعقل کافی در مذاکرات آغازشده در قطر در رابطه با حفظ منافع واقعی و اصولی ملی که منتج به رفاه، آسایش و قدرت برنامهریزی حداقلی مردمان صبور و سختکوش، توأم با ارتباط اصولی بینالمللی با پرهیز از شعار از تنش در روابط خارجی بکاهیم.