کتاب «پسماندههای بیداری در خواب» نوشته محمد رحیمیان، بررسی نمایشنامههای ساموئل بکت از منظر تئودور آدورنو جامعهشناس و فیلسوف آلمانی است که در چهار فصل به فلسفه هنر آدورنو، معماری تفسیر در آثار بکت، تحلیل نمایشنامه در انتظار گودو و تحلیل نمایشنامه دست آخر میپردازد.
فصل اول کتاب با نقل قولی از فردریش شلگل آغاز میشود اینکه در آنچه فلسفه هنر نامیده میشود معمولا یکی از این دو غایباند یا فلسفه، یا هنر. این نقل قول در کتاب نظریه زیباییشناسی آدورنو آمده است. پیوند میان فلسفه و هنر از دغدغههای اساسی آدورنو بوده است؛ پیوندی که حاصل تفکر دیالکتیکی او و یکی از محوریترین مباحث در نظام فکری وی در حوزه زیباییشناسی است.
در کتاب به این موضوع اشاره میشود که آدورنو، خودآیینی هنر را از خاصبودگیاش میداند و عقیده دارد هنر را نه میتوان به شکل، تقلیل داد و نه میتواند به طور کامل مقهومی کرد. «یعنی هنر نه تنها یک فلسفه مستقر و جا افتاده را افاده نمیکند بلکه از چنین فلسفهای و به تبع ذات خود از هر امر مفهومی مستقری گریزان است.»
آنچه در فصل دوم به آن اشاره میشود مسئله دلهرهآور بودن تاریخ درآمد مدرنیته برای انسان است که علاوه بر ماجراهای مهیب، سویههای مبهمی نیز داشته که با سردرگمی و گنگی متمدنانه درهم آمیخته و وضعیتی خاص را برای بشر آن روزگار فراهم آورده است. «دورانی که عطش فروریختن پایبستهای مستحکم اهرام مفاهیم و دستاوردهای فکری، بر بشر مستولی شده و او را برای تردید و تجدید نظر در هرآنچه تا کنون شکل بسته ترغیب کرده است.»
در کتاب وقتی نوبت به نمایشنامه در انتظار گودو میرسد، نویسنده اینطور آن را معرفی میکند: «در انتظار گودو، همچون اثری مدرنیستی، مرهون ناسازوارگی و تناقضی زاینده است که علیرغم اصرار بر عدم دلالت، با ازدحام دلالتها مواجه میشود و در عین حال بر هیچ چیز دلالت نمیکند و این درست وضعیت انسان مدرن است که بر خلاف احاطه شدن با انبوه دلالتهای تاریخی، اجتماعی، فلسفی و مفاهیم متافیزیکی، به وضعیتی از بیدلالتی و بحران بیمعنایی، دچار شده است.»