در حالی که دو روند متضاد تنش زدایی در خلیج فارس و دور جدیدی از جنگ بین فلسطینی ها و اسرائیلی ها همزمان در حال آشکار شدن هستند، خاورمیانه جدید در حال ظهور است. این دگرگونی پس از یک دوره دخالت نظامی گسترده ایالات متحده در منطقه، قیام های مدنی ناموفق بهار عربی، ظهور و افول داعش و تعدادی از درگیری های پرشور نیابتی رخ می دهد. در حالی که بازیگران منطقهای در سالهای اخیر گامهایی برای کاهش تنشها برداشتهاند - عربستان سعودی توسعه اقتصادی را بر اساس برنامه چشمانداز 2030 خود در اولویت قرار داده است، ترکیه روابط دوجانبه خود را با کشورهای شورای همکاری خلیج فارس تنظیم مجدد کرده است، محاصره قطر در ژانویه پایان یافته است. اسرائیل از طریق توافق ابراهیم و گفتگوهای عادی سازی با عربستان سعودی گام هایی را به سوی یکپارچگی منطقه ای برداشته است و تهران و ریاض پس از یک وقفه هفت ساله روابط دیپلماتیک خود را از سر گرفته اند - حملات 7 اکتبر به عنوان یادآوری است که منطقه تا زمانی که به مناقشه فلسطین و اسرائیل رسیدگی نشود، نگرانی های امنیتی را پشت سر نخواهد گذاشت. در این میان، ایران تلاش میکند بهترین کارتهای خود را بازی و در راستای موقعیت خود در قبال تنشزدایی منطقهای و درگیریهای جدید در حال گسترش در خاورمیانه حرکت کند.
ایران و تنش زدایی
در بحبوحه بحران های منطقه ای
ایران روند کاهش تنش کنونی در خلیج فارس را نتیجه دستاوردهای امنیتی خود در دهه گذشته می داند. تهران بر این باور است که نقش منطقهای تعریفشدهاش بالاخره در حال تثبیت و مشروعیتبخشی است و زمینه مساعدی را برای آشتی منطقهای فراهم میکند. همانطور که مقامات ایرانی می بینند، تحولات منطقه ای پس از قیام های اعراب، ایران را به عنوان یک بازیگر غالب ژئوپلیتیکی در خاورمیانه قرار داده است. در نتیجه، آنها تمایل فزاینده عربستان سعودی و دیگر کشورهای عربی به بهبود روابط با ایران را به پذیرش آن به عنوان یک بازیگر ضروری منطقه ای نسبت می دهند.
از زمان انقلاب 1979، ایران خود را به عنوان یک بازیگر کلیدی منطقه ای درک کرده است که از نظم خاورمیانه محور آمریکا خارج شده است. ایران با احساس خطر از سوی آمریکا و متحدانش در منطقه، رویکردی تدافعی در پیش گرفته و دکترین امنیتی خود را بر دفع تهدیدات علیه تمامیت ارضی و بقای نظام سیاسی خود بنا نهاده است. قیام های بهار عربی و خروج آمریکا از عراق در سال 2011 فرصتی را برای قدرت های منطقه ای ایجاد کرد تا انعطاف پذیری و قدرت مانور بیشتری داشته باشند. ایران از این فرصت استفاده کرد و رویکرد تهاجمی تری را با هدف گسترش دامنه و قدرت خود در منطقه اتخاذ کرد. همانطور که تهران می بیند، تلاش هایش به ثمر نشسته است و آن را قادر می سازد تا به بسیاری از اهداف امنیتی تعریف شده خود دست یابد. در نتیجه، از یک قدرت تجدیدنظرطلب به یک قدرت طرفدار وضع موجود تبدیل شده است.
جنگ کنونی در خاورمیانه نیز به ارائه گزینه های بیشتر به ایران کمک کرده است. در نتیجه، گسترش روابط اقتصادی، دیپلماتیک و سیاسی در سطوح دوجانبه و چندجانبه می تواند به حفظ امکان دستیابی به صلح و ثبات کمک کند. در حالی که تغییر الگوهای دیرینه دوستی و دشمنی آسان نیست، امنیت زدایی منطقه ای پیش نیاز تداوم تنش زدایی در خلیج فارس است. قدرت های خارجی مانند ایالات متحده، اتحادیه اروپا و چین می توانند نقش سازنده ای در ثبات منطقه ایفا کنند.
جنگ غزه و کارت های ایران
آیت الله علی خامنه ای، رهبر ایران علناً اعلام کرده است که ایران در حملات 7 اکتبر حماس به اسرائیل دخالتی نداشته و سیاستگذاران ایرانی خواستار آتش بس فوری در غزه شده اند. با این حال، جنگ غزه فرصت کافی برای ایران برای حفاظت از دستاوردهای منطقه ای خود و تعقیب اهداف جدید فراهم کرده است. اولاً، جنگ بر این باور ایران مبنی بر اینکه عادی سازی روابط بین کشورهای عربی و اسرائیل منجر به امنیت و ثبات منطقه نمی شود، بلکه منجر به بی ثباتی و هرج و مرج می شود، اعتبار بخشیده است. ثانیاً، این حملات چالشهای داخلی متعددی را برای دولت نتانیاهو ایجاد کرده است و ماندن در قدرت را دشوار کرده است. ثالثاً، علیرغم انکار شدید ایران از دخالت در مناقشه، نقش محوری آن در «محور مقاومت» ضروری بودن آن را برای قدرتهای خارجی از جمله ایالات متحده نشان داده است.
تارنمای مؤسسه خاورمیانه اندیشکده فرهنگی در واشنگتن
برگردان و کوتاه سازی علی اصغر شهدی
[email protected]