عبدالرزاق گورنا، نویسنده تانزانیایی برنده جایزه نوبل ادبیات در سال ۲۰۲۱، در گفتوگویی از مسیر زندگی و تحصیلیاش و مهاجرت و علاقه دیرهنگامش به ادبیات گفت.
عبدالرزاق گورنا، نویسنده برنده جایزه نوبل ادبیات، گفته است که ادبیات انتخاب اولش نبوده، چرا که برایش مفید به نظر نمیرسیده است. این نویسنده تانزانیایی که در سال ۲۰۲۱ موفق به کسب جایزه نوبل ادبیات شد، در سال ۱۹۴۸ در جزیره زنگبار که اکنون بخشی از تانزانیا است، متولد شد و در سال ۱۹۶۸ برای فرار از رژیم سرکوبگری که جامعه عربتبار مسلمان را آزار میداد، بهعنوان پناهنده به بریتانیا مهاجرت کرد.به گزارش ایسنا، او در آن زمان، درسهای ریاضی، فیزیک و شیمی را به عنوان اولویت انتخاب کرد، چرا که قصد داشت درسهای علمی بخواند و بتواند به کشورش کمک کند.
این نویسنده در گفتوگو با رادیو ۴ بیبیسی اظهار کرد: «ما در دوران کارزارهای استعمارزدایی بزرگ شدیم. به ما بهگونهای تلقین شده بود و شاید هم نیازی به اینهمه تلقین نبود که اگر فرصتی برای تحصیل پیدا کردید، باید چیزی بخوانید که برای کشور مفید باشد. چه کسی فکر میکرد خواندن ادبیات به درد کسی بخورد؟»
او افزود: «واقعا همه ما به نوعی به سمت درسهای علمی سوق داده میشدیم، یا شاید رشته حقوق یا چیزی از این دست. بنابراین وقتی به بریتانیا آمدیم، تصمیم گرفتیم همین درسها را بخوانیم.»
اما بعدها گورنا مسیرش را تغییر داد و به مطالعه ادبیات روی آورد. او کلاسهای شبانه گذراند و مدرک کارشناسی آموزش از کالج کریستچرچ کانتربری و سپس دکترای خود را دریافت کرد. او در ادامه گفت: «فکر کردم این همان چیزی است که باید از ابتدا انجام میدادم. نباید به آن صدای آمرانه گوش میکردم که میگفت باید چیزی مفید باشی. باید این کار را میکردم چون از انجامش لذت میبرم و میدانم که میتوانم آن را خوب انجام دهم.» این نویسنده از سوی آکادمی نوبل برای «کاوش بیپرده و دلسوزانه در تأثیرات استعمار» که در ۱۰ رمان او از جمله «خاطرهای از عزیمت»، «بهشت» و «کنار دریا» نمود یافته، مورد ستایش قرار گرفته است.
تحسین جاش اوکانر در کن
جاش اوکانر با بازی در فیلم «عقل کل» بیشترین قدرت خود در بازیگری را ارائه کرده است.به گزارش مهر به نقل از والچر، فیلم «مسترمایند» ساخته کلی رایکارد یکی از آخرین فیلمهایی است که در جشنواره کن ۲۰۲۵ به نمایش درآمد. این فیلم بازیگری را با خود دارد که از مرزهای جذابیت فراتر رفته است.
شخصیت اصلی فیلم جیمز بلین مونی - یک پدر، همسر و دزد مشتاق آثار هنری، توانسته است به نسبت بدون هیچ چالشی به بزرگسالی برسد. چطور چنین چیزی ممکن است؟ بیشتر به این دلیل که جاش اوکانر در جذابترین حالت خود؛ بدون اصلاح، نیاز به دوش گرفتن و به طرز عجیبی مقاومتناپذیر در این فیلم ظاهر شده است. این ظاهر که اوکانر در مجموعه فیلمهای اخیرش ارائه کرده، در فیلم «عقل کل» یا «مسترمایند» به کمال رسیده و او در این فیلم به طرزی عالی از آن استفاده میکند.
در این فیلم، چیزی که مدام به آن برمیگردیم، راههای چه بزرگ و چه کوچکی است که جیمز به جای حضور واقعی در زندگیاش، با آنها بر آن سایه میافکند. او یک نجار است و به مهارت خود بسیار افتخار میکند، هرچند به نظر نمیرسد کار زیادی داشته باشد. وقتی پدرش (بیل کمپ) سر میز شام درباره میزان کار یکی دیگر از نجارهای شهر با او بحث میکند، جیمز رقیبش را برای این که مجبور است بخش زیادی از روزش را به حساب و کتاب و برنامهریزی اختصاص دهد، مسخره میکند و آن را «روشی احمقانه برای گذراندن وقت» میخواند. جیمز با تری (آلانا هایم) ازدواج کرده و آنها ۲ فرزند پسر دارند، اما به نظر نمیرسد که او کاملاً درک کرده باشد که مراقبت از آنها به چه معناست. او برای پول به مادرش (هوپ دیویس) مراجعه میکند و دروغهای غیرقابل تحملی درباره نیاز به تجهیزات و لوازم برای ساخت چیزهایی که اصلا وجود ندارد، میگوید. سال ۱۹۷۰ است، جنگ ویتنام در جریان است و تظاهرکنندگان در خیابانها تجمع میکنند و او حتی به سختی متوجه این موضوع هم است.