محمد شهریاری مقدم: گریگوری کلیز (Gregory Claeys) استاد برجسته دانشگاه هالوی لندن است و پژوهشهایش عمدتاً روی یوتوپیا، دیستوپیا، لیبرالیسم، سوسیالیسم و رادیکالیسم سیاسی متمرکزند. کلیز در این زمینهها، با تألیفات خود یکی از تأثیرگذارترین متفکران زنده در حوزه ایدههای سیاسی و فلسفی محسوب میشود. این یادداشت به کتاب او با نام «دیستوپیا: تاریخی طبیعی» (Dystopia: A Natural History) میپردازد. این کتاب که در سال ۲۰۱۷ توسط انتشارات دانشگاه آکسفورد منتشر شد، یکی از مهمترین و جامعترین آثار کلیز بهشمار میآید. این اثر حاصل چند دهه مطالعه میانرشتهای او در زمینه سیاست، ادبیات، تاریخ، فلسفه و انسانشناسی است.
پروژهای که تلاش میکند تا مفهوم دیستوپیا را نه صرفاً بهمثابه یک ژانر ادبی، بلکه همچون یک سازوکار فرهنگی، زبانی، و معرفتشناختی برای بازنمایی ترسهای تاریخی و جمعی بشر تحلیل کند. کلیز با پیشنهاد نگاهی «تاریخطبیعی» به دیستوپیا، این پدیده را بهمثابه یک پاسخ تکاملی و تمدنی به تجربه مکرر و تراژیک شکست یوتوپیاهای بشری بازمیخواند. این پژوهش نشان میدهد که دیستوپیا، برخلاف تلقی غالب، نه تنها بهعنوان نقد آرمانگراییهای تمامیتخواه، بلکه بهمثابه بخشی از دستگاه شناختی و دفاعی انسان برای بقا، در مواجهه با خطرات ایدئولوژیک، فناوریمحور، روانی و غیره، قابل تفسیر است. دیستوپیا یک روش اندیشیدن است؛ روشی برای دیدن، نقد کردن، و هشدار دادن.
این روش، ریشه در عقلانیتی نقاد دارد که بهجای توجیه وضع موجود یا آرزومندی برای آیندهای بینقص، بر درک شکافها، تناقضها، و تهدیدهای پنهان متمرکز است. دیستوپیا در عین حال یک حافظه است؛ حافظهای فرهنگی، تاریخی و اخلاقی.
این حافظه، فجایع گذشته را یادآور میشود، تا تکرار آنها را در جامههای نوین بازشناسیم. از همینروست که دیستوپیا همواره به گذشته نظر دارد، حتی وقتی از آینده سخن میگوید. پس دیستوپیا نه تنها یک روایت تخیلی، بلکه نوعی کنش فکری عمیق است. آنچه که آن را از سطح یک هشدار به سطح یک فلسفه اجتماعی ارتقا میدهد، تواناییاش در طرح پرسشهای بنیادی درباره انسان، جامعه، قدرت و تاریخ است. این کتاب تلاشی است برای بازتعریف دیستوپیا، نه صرفاً بهعنوان یک ژانر ادبی یا تصویری خیالی از آیندهای تاریک، بلکه بهمثابه روشی برای اندیشیدن، کاویدن، و بازخوانی وضعیت انسانی در بستر تاریخ، قدرت، و ایدئولوژی.