مکالمه تلفنی طولانی ترامپ و نتانیاهو پس از پاسخ منفی رهبری به ترامپ که منجر به نشست فوری نتانیاهو با سران امنیتی و فرماندهان نظامی در اورشلیم و نشست مشابه ترامپ با سران نظامی و مقامات امنیتی آمریکا در کمپ دیوید گردید، انتظار میرفت حمله نظامی اسراییل در بامداد روز دوشنبه در صورت پاسخ رسمی منفی جمهوری اسلامی انجام شود اما اسراییل با یک اقدام پیشگیرانه و غیر منتظره بمواضع تعیین شده به پیش از ۱۰۰ نقطه ایران حمله کرد پر واضح است که این اقدام نظامی با چراغ سبز ترامپ انجام شده زیرا اسراییل بخود اجازه نمیدهد که جلوتر از ترامپ حرکت کند. سالهاست که مسئله غنیسازی اورانیوم خط قرمز جمهوری اسلامی است و قابل معامله نیست.
تهدید ترامپ
پایان ضرب الأجل و لزوم بازگشت ایران به میز مذاکره پس از حمله نظامی اسراییل، نشان میدهد که هنوز وی امیدوار به دسترسی به یک توافق هرچند حداقلی است. اما او با ارتکاب یک اشتباه تاکتیکی و حمله اسراییل تمام معادلات را بهم ریخت.اسرائیل با این حمله ورقها را رو کرد :
۱- باعث مشروعیتبخشی به اقدام متقابل ایران میشود.
۲- مسیر دیپلماسی مسدود شد و ترامپ را در موقعیت ضعف قرار میدهد.
۳-اسرائیل توان تحمل یک جنگ فرسایشی در جغرافیای محدود خود را ندارد.
۴-کشورهای عربی به ظاهر متحد آمریکا هم حاضر نیستند امنیت اقتصادی خودشان را فدای امنیت اسراییل کنند.
اقدام اسراییل سر آغاز یک جنک فرسایشی خواهد بود که علاوه بر آنکه منطقه را بکام آتش تنشهای خطرناک فرو خواهد برد، بخطر افتادن منافع اقتصادی کشورهای عربی متحد آمریکا، و میلیاردها دلار سرمایه گذاریهای خارجی، افزایش قیمت جهانی نفت، افزایش هزینههای نظامی سرسام آور آمریکا در منطقه، ناخشنودی مالیات دهندگان آمریکایی، شکست دیپلوماتیک آمریکا در مذاکره با جمهوری اسلامی و اضافه شدن آن بر ناکامیهای ترامپ در مورد پایان بخشیدن به جنگ أوکراین و روسیه است.
احتمال فعال سازی مکانیسم ماشه بمفهوم باز گرداندن تمام تحریمهای سازمان ملل متحد مضاف بر تحریمهای آمریکا، که دست اسراییل را بازتر خواهد کرد.
گرچه کشورهای عربی منطقه چندان موافق با یک ایران آرام و با ثبات نیستند اما بمنظور حفظ منافع بلند مدت خود حمله اسراییل را محکومکردند و برای توقف جنگ و ادامه راه حل های دیپلوماتیک بر آمریکا فشار خواهند آورد.
روسیه نیز نگران از دست رفتن متحد لجستیکیاش در جنگ اوکراین است. و چین نگران نفت و ثبات اقتصادی است.
این دو کشور برای توقف جنگ تلاش خواهند کرد ولی فشار تعیین کننده نیستند، مگر اینکه تهدید مستقیم به منافع استراتژیکشان وارد شود.
اما در هر حال توقف جنگ تنها با عبور از خط قرمزها اتفاق خواهد افتاد که شواهد حاکی است که چون دو خط موازی یک دیگر را قطع نخواهند کرد.
ترور حدود ۲۰ فرمانده نظامی با هدف پاره کردن زنجیره تصمیم گیری نظامی و ترور شماری از دانشمندان هستهای و خسارت به سایت هستهای نطنز و تعدادی از پایگاههای نظامی امید کاذب ترامپ را به دستیابی به توافق را افزایش داده. اما هنوز معلوم نیست که اقدام بعدی ایران چه خواهد بود گفته میشود که بیشتر سامانههای آفندی موشکی ایران آسیب دیدهاند اما این بمعنای این نیست که قدرت موشکی ایران دستکم گرفته شود.
جمهوری اسلامی همچنان یک قدرت منطقه ای ست
حوثیها میتوانند معارض آمریکا در منطقه شوند و به پایگاههای آمریکا و حتی زیرساخت های اقتصادی کشورهای عربی آسیب وارد کنند. لذا آمریکا بمنظور حفظ امنیت متحدان عرب و منافع بلند مدت خود و تحت فشار داخلی آمریکا، در جستجوی راهی برای پایان بخشی بجنگ خواهد بود. قطعاً دو طرف باید به این دریافت و درک واحد برسند که عقلانیت در پایان دادن بجنگ است.
اسرائیل گمان میکند در فاز نخست جنگ برتری دارد. اما در میان مدت و بلند مدت فشار هزینههای جنگ:
آمریکا را برای پایان سریع آن تحت فشار داخلی و خارجی قرار میدهد.
جمهوری اسلامی را وادار میکند وارد توافقی موقت با ترک مخاصمهای شود که بدون عبور از خط قرمزهای حیاتی آش باشد.
نتیجه نهایی:
*جنگ فرسایشی خواهد بود.
*هیچیک از طرفین برنده نخواهند بود.
ترک مخاصمه محتمل است، ولی مشروط به تغییر محاسبات واشنگتن، تل آویو و تهران.
جمهوری اسلامی در ادامه جنگ فرسایشی با کمبود منابع مالی و لوجستیکی، تضعیف میشود. کوتاه سخن آنکه آثار ادامه جنگ بر ایران، منطقه و آمریکا قابل تأمل است که در مجموع بزیان همه اطراف جنگ است