شخصیتهایی در هر داستان وجود دارند که قصه پیرامون آنها شکل میگیرد. این شخصیتها، تقلیدشده از محیط پیرامون هستند که بینش نویسنده به آنها موجودیت بخشیده است. هر نویسنده میتواند بهتناسب چارچوب داستان خود، از شیوههای شخصیتپردازی استفاده کند. برای توصیف شخصیت داستان ابزارهای متفاوتی در اختیار نویسنده قرار دارد که در 2 دسته قابلطبقهبندی هستند. در ادامه به معرفی این 2 روش میپردازیم.
1- توصیف مستقیم در شیوه توصیف مستقیم، کسی که قصه را روایت میکند، شاخصههای ظاهری و خصلتهای درونی شخصیتها را بیواسطه برای مخاطب برمیشمرد.
2-توصیف غیرمستقیم روش توصیف غیرمستقیم شخصیتهای داستان به سه دسته تقسیم میشود که در ادامه به آنها اشاره میکنیم.
* توصیف از طریق گفتوگو کلام انسان یکی از مهمترین جلوهگاههای دنیای درونی او است. به عبارتی اندیشه، علایق، طبقه اجتماعی و بسیاری از ویژگیهای هر فرد در کلام وی نمایان است. به همین دلیل، گفتوگو یکی از ابزارهای مهم نویسنده برای ارائه غیرمستقیم شخصیتهای داستان است. گفتوگو در یک داستان ممکن است میان دو یا چند شخصیت و یا میان شخصیت و خود او به شکل گفتوگویی ذهنی و مرور خاطرات صورت گیرد. کلمات بهکاررفته، موضوع گفتوگوها و لغزشهای زبانی، همه نشاندهنده پیشینه تجربی و روانی شخصیتهای داستان است؛ بنابراین نویسنده میتواند شخصیتهای داستان خود را از مسیر گفتوگو به مخاطب بشناساند.
* توصیف از طریق رفتار و عمل رفتار و عمل هر شخص، از درون و بهخصوص از اندیشه وی سرچشمه میگیرد. ازاینروی، نویسنده شخصیت داستان خود را در تعامل با سایر شخصیتها به حرکت و تصمیمگیری وامیدارد تا رفتار آنها را معرف ویژگیهایشان قرار دهد. شخصیتهای داستان، مانند انسانهای واقعی در یک جامعه زندگی میکنند. به همین دلیل پیش از هر چیز، ارتباط شخصیت با محیط اجتماعی و همنوعان خود، داستان را پدید میآورد. طبیعتاً این ارتباط با عکسالعملهای متفاوتی همراه است که میتواند بهعنوان دریچه مهمی برای ارائه غیرمستقیم شخصیت به کار گرفته شود.
* توصیف از طریق نام، چهره، ظاهر و شغل علاوه بر کلام و عمل، ویژگیهای دیگری وجود دارد که میتواند معرف شخص باشد. نام شخصیت، یکی از این ویژگیها است. در داستان همانند دنیای واقعی، نام هر فرد نخستین عامل شناسایی او است. نویسنده در انتخاب نام شخصیتها باید بافت داستان خود را موردتوجه قرار دهد. بهعنوانمثال، اگر داستان در دوره به خصوصی از تاریخ روایت میشود، نویسنده باید به شیوه نامگذاری در آن دوره خاص توجه داشته باشد. نامگذاری شخصیتها در داستان، شیوههای متفاوتی دارد. موارد زیر، نمونههایی از این شیوهها است:
- گاهی بارزترین ویژگی ظاهری شخصیت، در جایگاه نام او قرار میگیرد؛ مانند مرد کچل.
- گاهی شغل شخصیت، بهعنوان نام او استفاده میشود؛ مانند آقای معلم.
- گاهی شاخصترین ویژگی رفتاری شخصیت، در جایگاه نام وی مینشیند؛ مانند کودک بیادب.
- گاهی نویسنده حالات یا عادات شخصیت را در جایگاه نام او قرار میدهد؛ مانند مردی که مدام خمیازه میکشید.
- گاهی نویسنده برای شخصیت پیچیده وغیرقابلپیشبینی داستان خود، نامی بدون پیشینه ذهنی و حتی با تلفظی دشوار انتخاب میکند. بهعنوانمثال، شخصیت «تِنگو» در داستان «به یاد استادم آقای تِنگو» نوشته مرتضی کربلاییلو در این دسته قابلطبقهبندی است. در این شیوه، گاهی نیز برای نامگذاری شخصیت، از اعداد استفاده میشود؛ مانند شخصیت «سیودو» در داستان «جیبهای بارانیات را بگرد» نوشته پیمان اسماعیلی.
- چهره و شاخصههای ظاهری نیز یکی از ابزارهای شخصیتپردازی در داستان است. بهعنوانمثال اگر نویسنده، ناظم منضبط مدرسهای را به تصویر میکشد، چهرهای جدی و ظاهری مرتب، با شخصیت وی تناسب دارد.
- شغل نیز میتواند بهعنوان یکی از ابزارهای ارائه شخصیت در داستان مورداستفاده قرار گیرد. در برخی از داستانها، شغل شخصیت حتی بستر اولیه روایت است. بهعنوانمثال، ماجرای پزشکی که در روستایی طبابت میکند، نهتنها میتواند ویژگیهایی نظیر تعهد و مردمدوستی را در شخصیت پزشک به نمایش گذارد، بلکه میتواند منشأ شکلگیری داستانی از فراز و نشیبهای وی در آن روستا باشد.در پایان باید خاطرنشان کرد که شخصیت گاه از زبان خود او، گاه از زبان شخصیت دیگر داستان و گاه از زبان راوی که بیرون داستان است معرفی میشود. گاهی هم نویسنده تلفیقی از این سه زاویه دید را برای ارائه شخصیتهایش به مخاطب استفاده میکند. درنهایت باید گفت که شخصیت یکی از مهمترین عناصر داستان است که پردازش درست آن میتواند آثار درخشانی را در حوزه ادبیات داستانی ماندگار کند.