شاید شما هم ازجمله افرادی باشید که صبحها با تأخیر به محل کار میرسید یا مجبورید آنقدر در طول مسیر بدوید و نفسنفسزنان در ثانیههای آخر برسید. محققان با بررسی سبک زندگی آنهایی که دیر میرسند، اشتراکات زیر را در بین آنها یافتهاند: شبها هنگام خواب برنامهریزی میکنند که صبح فردا دوش بگیرند، لباسهایشان را اتو کنند، صبحانه بخورند و سر ساعت فلان هم در ایستگاه مترو یا تاکسی باشند؛ اما چیزی که اتفاق میافتد کاملاً متفاوت است. صبح آنقدر زنگ ساعت را به تعویق میاندازند که حتی اگر محل کارشان، واحد کناری هم باشد با تأخیر میرسند. به دلیل ضیق وقت، شستن دست و صورت حذف میشود و سراغ پوشیدن لباس میروند که متوجه میشوند از دهان گاو درآمدهاند و باید اتو شوند. اتو هم كه آب ندارد. لباسهای دیروز را بررسی میکنند تا ببینند اگر یک شیشه اودکلن رویشان خالی کنند قابلیت استفاده مجدد پیدا میکنند یا نه. به هر زحمت که هست از خانه بیرون میزنند. در آسانسور متوجه موهای سیخ شدهشان میشوند و با مقداری آب دهان شروع به حالت دادن موها میکنند. پس از چند دقیقه متوجه میشوند که آسانسور از جای خود تکان نخورده و هنوز خراب است. با پلهها پایین میروند و به هر زحمتی که هست خودشان را به ایستگاه تاکسی میرسانند. به کیف پول خود نگاهی میاندازند. بهجز یک تراول ۵۰ تومنی پول دیگری ندارند. ازآنجاییکه اول صبح بدون پول خرد سوار شدن به تاکسی در حکم اعلانجنگ است تصمیم میگیرند هر خودرویی که رد میشود تراول را برایش تکان دهند تا هرکس تمایل داشت سوارشان کند. بالاخره پس از مدتی سوار یک خودرو مسافربر شخصی مدل ۷۰ میشوند و تراول را به او میدهند. راننده ویژگیهای امنیتی تراولچک را جلوی آفتاب با اشعه یو وی و لامسه و حتی با حس چشایی چک میکند و تصمیم میگیرد مسافر را وسط اتوبان پیاده کند و تمام اجدادش را به نیکی نام ببرد تا دیگر تراول تقلبی ندهد. اگر شانس بیاورند و دل رانندهای به حالشان بسوزد، آنها را تا یک ایستگاه مترو یا اتوبوس میرساند. در ایستگاه متوجه میشوند که کارت اعتباریشان شارژ ندارد. برای شارژ کردن به باجه مراجعه میکنند که متصدی اعلام میکند: «کارت سوخته و احتمالاً کنار موبایل یا کارتبانکی بوده». به هر مشقتی که شده سوار اتوبوس و مترو میشوند و اگر خیلی شانس بیاورند و با تصادف، ترافیک، تابلوی «کارگران مشغول کارند» و خرابی اتوبوس یا مترو مواجه نشوند، بالاخره به سرکار میرسند. رئیس همزمان با آنها وارد میشود.
-کاظمی! بازم دیر کردی؟!
+ببخشید رئیس ترافیک بود!
-کاظمی! اضافهکار این ماهت حذف میشه و اگر بازم تأخیر کنی اخراجی!
+چشم رئیس قول میدم تکرار نشه.
در آسانسور چشمشان به موهای سیخشان میافتد و تصمیم میگیرند امشب زود بخوابند. صبح زود بیدار شوند، دوش بگیرید، لباسهایشان را اتو کنند و سر ساعت به محل کار برسند.