صبح امروز افسر اساس باتومش را به درِ فلزی سوله کوبید و با اشاره به من فریاد زد: «هی تو! پاشو امروز مسئول بخش مو هستی.» در خوابوبیداری خیال کردم در سالن آرایشگاه هستم و بوی اسپری و چسب مو در فضا پیچیده. همه خوشحالاند و برای رفتن به مراسم عروسی قشنگترین لباسشان را پوشیدهاند. درحالیکه موهایشان را درست میکنم باهم شوخی میکنند و میخندند.
صدای فریاد مجدد افسر مرا به هوش آورد. چشمانم را که باز کردم دیدم هنوز در آشویتس هستم. همهجا به همان سیاهی قبل بود. بوی عرق سه نفر دیگری که روی یک تخت مشترک با من میخوابیدند دماغم را سوزاند. خوشحالی خیلی وقت بود که رخت بربسته بود. باعجله خودم را به افسر رساندم و پرسیدم: «وظیفه مسئول مو چیه قربان؟» او گفت: «با یک نفر دیگه میری توی اتاق موهایی که از مردهها تراشیدیم. سنجاق و کش و گیرههایی که به موها وصل هست رو جدا میکنی و موی خالص رو میفرستی برای تبدیل شدن به طناب. طنابهای مرغوبی هم تولید میشه که معمولاً توی حملونقل دریایی به کار میرن.»
بهسرعت مشغول به کار شدیم. از همکارم پرسیدم: «از خودت بگو. چرا اینجایی؟» او گفت: «از دست همسرم. همه زندگی ما نمایش برای رضایت اطرافیانمون بود. راستش ما توی خونه خودمون دست به سیاهوسفید نمیزدیم تا وقتیکه قرار بود مهمون بیاد. ظروف توی سینک تار عنکبوت میبست، همهجا پر از قارچ و کپک سبز بود. هر بار هم که میگفتم پاشیم تمیز کنیم، میگفت دست نزن اون قارچها رو پسرمون ممکنه برای درس علوم مدرسهاش استفاده کنه. حالا پسرمون پشت کنکوریهها! مهمون که میخواست بیاد بلند میشدیم مثل گلادیاتورهای روم باستان یورش میبردیم و همهجارو میسابیدیم. تنها خوشیمون این سالها مهمونی رفتن بود که اون هم وقتی میرفتیم همسرم میگفت پاشیم به صاحبخونه کمک کنیم. بعد تا همه ظرفهای شام و ظرف غذاهای مونده توی یخچال طرف رو نمیشستیم و کابینتهاش رو مرتب نمیکردیم و آشپزخونهاش رو تی نمیکشیدیم رضایت نمیداد که برگردیم.»
اینها را که میگفت از روی یکی از موها سنجاق نگیندار و براقی جدا کرد و پرسید: «این به نظرت قشنگه؟ سالگرد ازدواجمونه، میخوام ببرمش برای همسرم!»
با تعجب گفتم: «مگه از دستش فرار نکردی اومدی آشویتس؟!» گفت: «چرا ولی اون هم اومده دنبالم که بگه برای سالگرد ازدواجمون کلی مهمون دعوت کرده و باید بریم خونه رو تمیز کنیم.» گفتم: «به نظرم جای سنجاق دو متر از طنابهایی که با این موها تولید شده رو هدیه ببر و خودتون رو خلاص کنید.»